بالاخره دود یارانه، نفس همه را گرفت

بالاخره دود یارانه، نفس همه را گرفت
هوا به شدت آلوده است و میزان مونوکسید کربن دریافتی از حد مجاز بالاتر رفته است. دیگر نه تنها دیدن قله افسانه‏ای و زیبای دماوند برای تهرانی‏ها به شکل رویا درآمده بلکه دیدن ۱۰۰۰ متر جلوتر از آن نیز مقدور نیست.
صبح‏ها مردم به جای استنشاق هوای تازه با ماسکی بر دهان و سری در گریبان در گذرند. اوضاع به قدری بحرانی شده که حتی تعطیلی ۳ روزه نیز نتوانست دمی پاکیزه بر این شهر غبارآلود بدهد.
آیا امیدی هست که وضعیت فعلی رو به بهبود برود. آیا حتی اگر طوفانی بیاید و غبار از چهره شهر بزداید می‏توان امیدوار به ریشه‏کن شدن این معضل بود. به راستی از چه زمانی آلودگی هوای تهران جدی شد؟ چه راه‏حل‏هایی برای برون رفت از مشکل پیشنهاد شد؟ آیا این راه‏حل‏ها به کار گرفته شد؟ قدرمسلم مجموعه‏ای از عوامل باعث بحرانی شدن شرایط شد ازجمله: وجود خودروهای فرسوده، کمبود وسایل حمل و نقل عمومی و به دنبال آن، افزایش خودروهای شخصی، ارایه بنزین سوبسیددار و... که تمام اینها به اضافه واردات روزانه ۱۳ میلیون لیتر و سالانه ۴/۸ میلیارد لیتر بنزین علاوه بر کسری بودجه تحمیلی بر دولت، بر مشکل آلودگی افزود و اگر فرض کنیم بنزین وارداتی لیتری ۴۰۰ تومان توسط دولت خریداری می‏شود درواقع سالانه ۱۹۲۰ میلیارد تومان صرف خرید بنزین می‏شود و دولت بابت هر لیتر بنزین وارد شده، ۳۲۰ تومان یارانه مستقیم می‏پردازد. یارانه‏ای که پرداخت می‏شود تا روزانه میزان قابل توجهی مونوکسید کربن به ریه ایرانیان وارد کند و آنها را از استنشاق هوایی پاکیزه محروم گرداند.
 درخصوص پرداخت یارانه باید گفت که این پرداخت‏ها هرگز هدفمند نبوده است و حتی با وجود تاکید بر هدفمند کردن یارانه‏ها در برنامه چهارم توسعه و تشکیل وزارتخانه‏ای برای یک کاسه کردن سازمان‏ها و تشکل‏های پرداخت‏کننده یارانه، هنوز اقدام درخوری در این رابطه صورت نگرفته است.
آمار حاکی است که اگر اعطای یارانه‏ها به شیوه فعلی ادامه یابد ضمن اینکه سرانه مخارج حقیقی دولت به قیمت ثابت سال ۱۳۶۱ از رقم ۴۵۴۰۰ ریال در سال ۱۳۸۰ به رقم ۳۵۸۰۰ ریال در سال ۱۳۹۴ (سال افق) کاهش می‏یابد، سرانه یارانه حقیقی نیز از رقم ۴۳۳۰ ریال در سال ۱۳۸۰ به رقم ۲۴۰۶ ریال در سال ۱۳۹۴ کاهش می‏یابد و به تبع آن نسبت دهک بالا به دهک پائین نیز از رقم ۱۹/۴ در سال ۱۳۸۰ به رقم ۲۲/۷ در سال ۹۴ افزایش می‏یابد.شاید در نگاه اول تصور شود که سیاست‏های حمایتی دولت، گریزناپذیر است و دولت باید این حمایت‏ها را ارایه دهد تا جامعه از گرفتار آمدن در فقر مطلق نجات یابد ولی قدرمسلم شیوه‏های این نوع یارانه نه تنها منجر به بهبود وضعیت اقتصادی مردم نخواهد شد، بلکه به افزایش فاصله و شکاف طبقاتی، همچنین به فقیرتر شدن مردم نیز منجر خواهد شد.
نگاهی به سیر تاریخی یارانه‏ها نشان می‏دهد که در ایران سیاست‏های حمایتی دولت معمولا به صورت پرداخت یارانه به بخش مصرف (کالاهای اساسی) و یا بخش تولید می‏باشد.
عمده‏ترین کالاهایی که در سبد مصرفی خانوار به آنها یارانه تعلق می‏گیرد، عبارتند از: نان، نفت، آب، برق و گاز که از یارانه غیرمستقیم برخوردارند و کالاهایی مانند برنج، مرغ، گوشت قرمز و شیر که از طریق سیاست‏های سهمیه‏بندی یا کنترل عرضه در جهت پایین نگه داشتن قیمت آنها تلاش می‏شود. همواره پرداخت‏های حمایتی دولت به بخش مصرف و تولید و خدمات در قالب برخی تبصره‏های بودجه سالانه انجام می‏شود. در برنامه اول توسعه، پرداخت یارانه‏ها همانند زمان جنگ تحمیلی تداوم یافت. در سال‏های ابتدای برنامه اول توسعه یعنی شروع بازسازی کشور، سهم بخش تولیدی از یارانه‏ها بالا بوده است و در سالهای پایانی برنامه این سهم کاهش یافته است.
عمده‏ترین سیاست‏های حمایتی مربوط به بخش کشاورزی بوده و سهم بخش تولید از یارانه‏ها از رقم ۳۲/۴ درصد در سال ۱۳۶۸ به رقم ۱۶ درصد در سال ۱۳۷۲ کاهش یافته است. با خروج از شرایط رکود و توقف اقتصادی ناشی از جنگ، دولت سیاست‏های حمایتی را در برنامه اول توسعه با شدت بیشتری اعمال کرده است. به طوری که متوسط رشد یارانه‏ها طی سال‏های ۱۳۶۸-۷۲ در بخش مصرف ۹۶/۴ درصد، در بخش تولیدی ۷/۱۹ درصد و در بخش خدمات ۱۱۲/۳ درصد بوده است. در مجموع در برنامه اول توسعه متوسط نرخ رشد کل یارانه‏ها به قیمت‏های جاری معادل ۹۱/۸ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۶۱/۶ درصد و طی این دوره متوسط نرخ رشد یارانه سرانه به قیمت‏های جاری ۸۷/۵ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۵۸/۳ درصد بوده است.
پرداخت یارانه‏ها در برنامه دوم توسعه، نیز همانند برنامه اول توسعه ادامه یافت و سهم یارانه کالاهای مصرفی با سیر صعودی مواجه بود. سهم یارانه کالاهای مصرفی از ۸۶/۹ درصد در سال ۱۳۷۴ به رقم ۸۷/۳ درصد در سال ۱۳۷۸ افزایش یافت. علی‏رغم این که از اهداف برنامه سوم توسعه، هدفمند و علنی کردن سوبسیدها بوده است، اما این هدف تحقق پیدا نکرد و سیستم سهمیه‏بندی کالاهای اساسی و پرداخت سوبسیدها بدون تغییر، همانند برنامه اول توسعه ادامه یافت. در برنامه دوم توسعه متوسط نرخ رشد کل یارانه‏ها به قیمت‏های جاری معادل ۱۳/۹ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۹- درصد همچنین متوسط نرخ رشد یارانه سرانه به قیمت‏های جاری ۱۲/۲ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۱۰/۲- درصد بوده است. در دو سال اول برنامه سوم توسعه متوسط نرخ رشد کل یارانه‏ها به قیمت‏های جاری معادل ۱۵/۴ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۳ درصد همچنین طی این دوره متوسط نرخ رشد یارانه‏ای سرانه به قیمت‏های جاری ۱۳/۶ درصد و به قیمت‏های ثابت سال ۱۳۶۱ معادل ۱۰/۵ درصد بوده است.
●مقایسه با شاخص‏های بین‏المللی
مقایسه شاخص‏های نابرابری در ایران با سایر کشورها (اعم از توسعه یافته و در حال توسعه)، نشان می‏دهد که برخی از این شاخص‏ها درحد قابل قبول و برخی نگران‏کننده می‏باشد. مثلا ضریب جینی در ایران بیش از آنکه به کشورهای در حال توسعه نزدیک باشد، به کشورهای توسعه یافته شبیه است (آمریکا ۰/۴۰۱، ژاپن ۰/۴۰۷، مالزی ۰/۴۸۴، برزیل ۰/۶۰، مکزیک ۰/۵۰۳ و ایران ۰/۴۲۲). این مساله نشانگر آن است که توزیع امکانات زندگی بین خانوارها بهتر از آن است که سطحی مشابه درآمد ملی سرانه در مورد کشورها به دست دهد. البته چون ضریب جینی نحوه توزیع هزینه و درآمد را بین کلیه گروهها نشان می‏دهد، نتیجه‏گیری این قسمت ناقض این واقعیت نیست که سهم دو دهک پایین در ایران از رقم مشابه در برخی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه کمتر بوده و نشان از شرایط نامطلوب این گروه اجتماعی است.
سهم گروه‏های پایین درآمدی در ایران در مقایسه با کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته پایین است. مثلا شکاف شاخص »نسبت هزینه دهک ثروتمندترین به دهک فقیرترین« در ایران با کشورهای سوئیس ۴۸ درصد، فرانسه ۴۷ درصد، اندونزی ۵۸ درصد و تایلند ۲۲ درصد است یعنی برای رسیدن به وضعیت کشورهای در حال توسعه‏ای که وضعیت مشابه اقتصادی با ایران دارند، باید در حدود ۲۳ الی ۵۸ درصد این شاخص بهبود یابد و این مهم از طریق سیاست‏های حمایتی و بازتوزیعی به منظور افزایش سهم دهک‏های پایین و سیاست‏های کارآمد مالیاتی به منظور کاهش سهم دهک‏های ثروتمند، تحقق خواهد یافت. آمارها نشان می‏دهد که سهم مصرف ۳۰ درصد مرفه جامعه از کل مصرف بنزین بالغ بر ۶۵ درصد بوده است و یارانه مستقیم بنزین برای اقشار کم درآمد درحد صفر بوده است.
آنچه مسلم است این که کمک‏ها و حمایت‏های دولت ناکافی نیست بلکه ناکارآمد است. به عنوان مثال در سال ۱۳۷۷ شکاف فقر در حدود ۴۸۰۰ میلیارد ریال به دست آمده است در حالی که تنها میزان یارانه پرداختی به بخش مصرف و کالاهای اساسی ۵۲۰۰ میلیارد ریال بوده است و علی‏رغم حمایت‏ها و یارانه‏های پرداختی دولت در سال فوق، درصد قابل توجهی از خانوارهای شهری و روستایی زیر خط فقر قرار داشته‏اند.
●چالش‏های اساسی ایجاد نظام جامع تامین و رفاه اجتماعی عبارتند از:
- کاهش فقر، بیکاری و نابرابری
- افزایش سرمایه انسانی در اقشار کم درآمد و رفع عدم تعادل‏های منطقه‏ای، از طریق متعادل کردن توزیع امکانات عمومی
- متشکل کردن سازمانهای حمایتی و امدادی زیر نظر یک مرجع واحد، به منظور حذف فعالیت‏های موازی و تمرکز در سیاستگذاری‏ها و برنامه‏ریزی کلان همچنین اصلاح نظام کارآمد و غیرهدفمند یارانه‏ها.
منبع خبر: مجله گسترش صنعت
  ۱۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۹:۵۳:۴۷ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد