چگونه اجتماعات از رايانه‌ها عقب ماندند؟

چگونه اجتماعات از رايانه‌ها عقب ماندند؟
همه در مورد سیستم‌ها صحبت مي‌کنند.
همه در مورد سیستم‌ها صحبت مي‌کنند. سیستم‌های کامپیوتری، سیستم‌های کنترل‌ترافیک هوایی، سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی، ولی در این میان تنها تعداد محدودی متوجه گسترده بودن و رواج بسیار زیاد سیستم‌ها مي‌شوند و ما در همه کارهایی که مي‌کنیم، به نوعی با برخی از این سیستم‌ها سر و کار داریم و اینکه این سیستم‌ها در خلق بسیاری از مشکلاتی که ما با آنها روبه‌رو مي‌شویم چه نقش با اهمیتی دارند.
آدم‌ها با سیستم‌های مختلف به شیوه‌های مختلفی روبه‌رو مي‌شوند. سیستم‌های مهندسی با استفاده از پیشرفته‌ترین شیوه‌های تحلیل دینامیکی و مدل‌سازی کامپیوتری خلق مي‌شوند تا بتوان رفتار آنها را در آینده پیش‌بینی کرد. در سوی دیگر، اگرچه سیستم‌های سیاسی، اقتصادی و مدیریتی بسیار پیچیده‌تر از سیستم‌های مهندسی هستند، در ساختن سیستم‌های اجتماعی تنها از شهود و آزمون و خطا استفاده مي‌شود.
در طراحی یک سیستم مهندسی مانند یک کارخانه شیمیایی، مهندسین متوجه این نکته شده‌اند که رفتار دینامیکی چنین پدیده‌ای بسیار پیچیده است و طراحی کردن چنین چیزی تنها با استفاده از قوانین شهودی و تجربه امکان‌پذیر نیست. مطالعات بسیاری در مورد ثبات و رفتار دینامیکی فرآیند‌های شیمیایی و کنترل کردن آنها صورت مي‌گیرد. از سیستم‌های کامپیوتری برای شبیه‌سازی رفتارهای مختلف چنین ساختاری استفاده مي‌شود و در نهایت قبل از هر کاری یک مدل کوچک از کارخانه ساخته مي‌شود که بتوان آن را از ابعاد مختلف بررسی کرد.
ولی طراحی سیستم‌های اجتماعی بسیار متفاوت از این سیستم است. ما تنها با استفاده از حدس‌ها و جلسات سازمانی و بدون هرگونه تحلیل دینامیکی برای پیشگیری کردن از عواقب پیش‌بینی نشده، قوانین، ساختار سازمانی، سیاست‌ها و کارکنان سازمانی را تغییر مي‌دهیم.
طراحی سیستم‌های اجتماعی یا سازمان‌ها، ممکن است کاری کاملا مکانیکی جلوه کنند، ولی قوانین دولتی، سیاست‌های سازمانی، سیستم‌های کامپیوتری که در سازمان مورد استفاده قرار مي‌گیرند و چارت‌های سازمانی، همه اجزایی از طراحی یک سازمان هستند. چنین ساختارهای را سپس بدون هر گونه مدل سازی کامپیوتری و تنها به صورت آزمونی روی سازمان پیاده‌سازی مي‌کنند. بدون اینکه حتی ابتدا آن را روی مدل‌های کوچک‌تری از سازمان بیازمایند.
تناقض بین پیشرفت‌های بزرگ در زمینه تکنولوژی در قرن اخیر را با فقدان پیشرفت در درک سیستم‌های اقتصادی و مدیریتی مقایسه کنید. چرا چنین تفاوت فاحشی در این زمینه دیده مي‌شود؟ چرا تکنولوژی با چنین سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت است؛ در حالی که سیستم‌های اجتماعی هر دهه همان رفتاری‌های نامناسب دهه پیش را از خود بروز مي‌دهند؟ من فکر مي‌کنم که جواب این سوال در ناتوانی در درک این موضوع است که کشورها و سازمان‌ها هم سیستم هستند. به نظر مي‌آید که انسان‌ها مایل به پذیرفتن این نکته نیستند که خانواده‌ها، سازمان‌ها و دولت‌ها همگی عضو همان گروه از ساختار‌های دینامیکی هستند که کارخانه‌های مواد شیمیایی و صنایع هوایی.
افراد دوست ندارند بپذیرند که سیستم‌هاي فیزیکی، طبیعی و انسانی، همه مانند یکدیگر هستند و اینکه تفاوت اصلی آنها در میزان پیچیدگی‌شان است. پذیرفتن وجود سیستم‌های اجتماعی، به معنای پذیرفتن این نکته است که ارتباطات میان اجزای یک سیستم اجتماعی، روی رفتار فرد فرد انسان‌ها تاثیرگذار است.
پذیرفتن ایده سیستم‌های اجتماعی به معنای پذیرفتن منابع رفتاری فراتر از اراده تک تک انسان‌های درون سیستم است، چیزی در مورد ساختار سیستم که تعیین مي‌کند فراتر از مجموع رفتارهای تک تک افراد چه اتفاقات دیگری مي‌افتد. به عبارت دیگر، مفهوم سیستم این است که انسان‌ها عوامل کاملا آزادی نیستند و نسبت به محیط خود پاسخگو هستند.
اگر سیستم‌های انسانی واقعا سیستم هستند، در این صورت آنها تنها بخش‌هایی از یک ماشین هستند و هر کدام در سیستم بزرگتر نقش مخصوص به خودشان را دارند و به شیوه‌های پیش‌بینی به نیروهایی که از بخش‌های دیگر سیستم به آنها وارد مي‌شود پاسخ مي‌دهند. اگرچه این مفهوم با مفهوم آزاد بودن انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌هایشان تناقض دارد، محدودیت‌هایی که به دلیل وجود سیستم‌ها در دنیا دیده مي‌شوند، وجود خارجی دارند.
ساختارهای بازخوردی در سازمان‌ها مي‌توانند روی روند تصميم‌گيري در سازمان به گونه‌ای تاثیر بگذارند که بسیار فراتر از درک افراد درگیر در آن سیستم باشد. منظور از سیستم‌های بازخوردی، محیطی است که در آن شرایط فعلی منجر به تصمیم‌هایی مي‌شوند که به تغییر شرایط انجامد و آنها هم به نوبه خود روی تصمیمات آینده تاثیر مي‌گذارند. این محیطی است که همه اعمال ما به وقوع مي‌پیوندند.
ما در یک دنیای غیر جهت‌دار زندگی نمي‌کنیم که در آن مشکلات به اعمال و آنها هم به راه‌حل منجر شوند.
درک یک چرخه ای از دنیا
اطلاعات در مورد مشکل – عمل – نتیجه: این شکل پیشنهاد مي‌کند که دنیا کاملا غیرجهت دار است و مشکل همیشه استاتیک است و اینکه ما تنها با عمل کردن مي‌توانیم به نتیجه دلخواهمان برسیم.
به جای این، ما در یک دنیای دایره ای زندگی مي‌کنیم که در آن هر کاری که بر اساس شرایط فعلی انجام مي‌دهیم، منجر به تغییر شرایط مي‌شوند و آنها هم پایه اعمال آینده قرار مي‌گیرند. برای این فرآیند آغاز و پایانی وجود ندارد. افراد همه به یکدیگر مرتبط هستند. افراد از طریق زنجیره‌های پی در پی اعمال، نسبت به کارهای قبلی خود و دیگران واکنش نشان مي‌دهند.
ساختار حلقه بسته‌ای از دنیا
در اینجا به چند نکته مهم باید توجه کرد. اول اینکه اگرچه تمایل بسیاری برای انداختن تقصیر‌ها به گردن نیروهای خارجی وجود دارد، بسیاری از مشکلات از درون سیستم نشات مي‌گیرند. دوم اینکه بسیاری از اعمال افراد که به منظور حل کردن برخی مشکلات انجام داده مي‌شود، خودشان دلیل مشکلاتی هستند که افراد با آنها دست به گریبانند. سوم اینکه ماهیت بازخوردهای دینامیکی سیستم‌های اجتماعی باعث برخی اعمال نامناسب یا حتی مخرب از طرف آنها مي‌شود. چهارم اینکه افراد معمولا در مورد مسائل داخلی تصمیم‌های درستی مي‌گیرند. آنها دقیقا مي‌دانند چه اطلاعاتی دارند و اینکه از آن اطلاعات چگونه برای تصمیم‌گیری استفاده کنند، ولی همین افراد معمولا تشخیص نمي‌دهند که رفتار کلی که از ارتباطات پیچیده همین اجزای داخلی شناخته شده به وجود مي‌آیند، چگونه خواهند بود.
با استفاه از این رویکرد فکری مي‌توان بسیاری از مشکلات سازمان‌های مشکل‌دار را ریشه‌یابی کرد. مشکل ممکن است سهم بازار رو به کاهش سازمان، نوسانات تولیدی با نیروی کار دو برابر در یک سال و نیروی کار یک چهارم برابر در دو سال بعد یا حتی سودآوری پایین‌تر نسبت به سازمان‌های مشابه در صنعت باشد. چنین مشکلاتی در بسیاری از سازمان‌ها دیده مي‌شوند و هر روز در مورد آنها حرف‌های زیادی به گوش مي‌رسند.
چنین تحلیل‌هایی بر اساس آگاهی از ارتباط میان ساختار و سیاست با رفتار استوار هستند و اطلاعات هم معمولا از طریق مصاحبه با افراد سازمان در مورد تصمیم‌هایی است که هر کدام از آنها به صورت روزانه اتخاذ مي‌کنند. عباراتی که پایه این تصمیم‌ها هستند هم معمولا سیاست‌ها یا قوانین سازمانی هستند. این مصاحبه‌ها مي‌توانند بسیار فراگیر باشند.
صحبت کردن با مدیران معمولا تصویری جامع و کامل از قوانین و شرایطی که منجر به برخی تصمیمات خاص در سازمان‌ها مي‌شوند، به دست مي‌دهد. سپس زمانی که با مدیر دیگری در مورد مدیر اول صحبت مي‌شود، معمولا همان تصویر دوباره ظاهر مي‌شود. به عبارت دیگر، مردم معمولا همان گونه خودشان را مي‌بینند که دیگران آنها را مي‌بینند. در مورد قوانین و سیاست‌هایی که منجر به تصميم‌گير‌ها مي‌شود هم معمولا در همه سازمان نوعی سازگاری دیده مي‌شود. علاوه بر اینها معمولا توجیهاتی برای اینکه انتظار مي‌رود برخی از سیاست‌ها چگونه منجر به حل کردن مشکلاتی شوند که سازمان تجربه مي‌کند هم وجود دارند.
قدم بعد از به دست آوردن این سیاست‌ها، تبدیل آنها به یک برنامه کامپیوتری است. چنین شبیه‌سازی به کامپیوتر این اجازه را مي‌دهد که در هر مرحله تصميم‌گيري، تصمیمي‌ که گرفته مي‌شود به بخش دیگر سیستم منتقل کند و به این ‌ترتیب به یک تماشاگر فرصت دیدن نتایج رفتاری تصمیم‌های مختلف سازمانی را که بر اساس سیاست‌های سازمان گرفته شده‌اند، بدهد.
جالب اینجا است که شبیه‌سازی کامپیوتری هم در رفتار خود، همان مشکلاتی را نشان مي‌دهد که در سازمان واقعی دیده مي‌شوند. به عبارت دیگر سیاست‌هایی که انتظار مي‌رفت در جهت حل مشکلات سازمان قدم بردارند، خودشان ریشه به وجود آورنده مشکل هستند. چنین شرایطی معمولا منجر به یک تله واقعی و نوعی حالت نزولی در سازمان مي‌شود. زمانی که مشکلات در واقع نتیجه همان سیاست‌هایی هستند که برای حل مشکل به وجود آمده‌اند، در این صورت با بدتر شدن مشکل، همان سیاست‌ها به صورت جدی‌تر دنبال مي‌شوند که تاثیرشان تنها بدتر کردن مشکلی است که سازمان تجربه مي‌کند.
گاه حتی نیازی به رفتن به درون سازمان برای دیدن مشکل وجود ندارد. پیپل اکسپرس یک سازمان هواپیمایی در آمریکا بود که رشد فراوانی در ابتدای زندگی‌اش داشت. پروفسور استرمن از روی این سازمان مدلی را ساخت که در آن تمایل سازمان برای رشد، به همراه دشواری آموزش دادن نیروی کاری سازمان و تاثیرات رقابتی سازمان‌های دیگر روی قیمت خدمات، همگی دست به دست هم دادند که سازمان پس از یک دوره رشد ناگهانی، شاهد یک سقوط بزرگ باشد؛ اتفاقی که در دنیای واقع هم به وقوع پیوست. با نگاه کردن به مدل این سازمان مي‌توان دریافت که چنین رفتار مخربی پس از یک دوره رشد اولیه کاملا قابل پیش بینی بوده است. از مدل این سازمان به عنوان یک مدل آموزشی برای نشان دادن تاثیرات سیاست‌های سازمانی روی مشکلات و آینده سازمان استفاده مي‌شود. دانشجویان زمانی بیش از 6 ساعت را در مقابل کامپیوتر صرف این مي‌کنند که ببینند اقدامات مختلفی که سازمان مي‌توانست انجام دهد یا در واقع انجام داده بود، هر کدام چه تاثیری روی آینده سازمان مي‌گذاشتند. مدل‌های مشابهی برای بسیاری سازمان‌های دیگر هم ساخته شده است که با موفقیت توانسته‌اند تاثیرات تصمیمات مختلف سازمانی را روی آینده سازمان پیش‌بینی کنند.
نویسنده: جی فارستر
مترجم: سریما نازاریان
منبع خبر: دنیای اقتصاد
  ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۳:۴۳:۳۳ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد