آیا زنان بیش از مردان سازمان‌هایشان را تغییر مي‌دهند؟

آیا زنان بیش از مردان سازمان‌هایشان را تغییر مي‌دهند؟
زنان و مردان هر دو با این موضوع که زنان بیش از مردان سازمان‌هایشان را تغییر مي‌دهند، موافقند. شاید به این دلیل که تجربه به آنها نشان داده است که محیط و فرهنگ روی عملکرد و رضایت شغلی آنها تاثیر فراوانی دارد.
زنان و مردان هر دو با این موضوع که زنان بیش از مردان سازمان‌هایشان را تغییر مي‌دهند، موافقند. شاید به این دلیل که تجربه به آنها نشان داده است که محیط و فرهنگ روی عملکرد و رضایت شغلی آنها تاثیر فراوانی دارد. در عین اینکه مردان بیشتر تمایل دارند روی درآمدشان تمرکز کنند، زنان عوامل بیشتری را در انتخاب سازمانی که در آن مي‌خواهند فعالیت کنند در نظر مي‌گیرند. زنان بیشتر به فرهنگ دپارتمانی که قرار است به آن بپیوندند توجه مي‌کنند، مسائلی از قبیل اینکه زنان در آن دپارتمان چگونه دیده مي‌شوند و چه ارزش‌هایی در آنجا مطرح است.
پذیرش زنان:
زمانی که مردی تصمیم مي‌گیرد کارش را تغییر دهد، زیاد به این موضوع فکر نمي‌کند که آیا در کار جدیدش مدل‌های بیشتری برای پیروی کردن خواهد داشت. مشاهدات کلی که مي‌توان در مورد فرهنگ یک سازمان داشت، ضرورتا نشان دهنده آنچه زنان در آن سازمان تجربه مي‌کنند نیست. در واقع بسیاری از زنان، سازمان خود را تغییر مي‌دهند؛ چرا که حس مي‌کنند که در سازمان جدید حمایت بیشتری از آنها خواهد شد. برای مثال اینکه سازمانی چقدر نسبت به سازمان‌های دیگر مزیت رقابتی دارد یا اینکه در هر زمینه چقدر موفق‌تر از دیگران عمل مي‌کند، برای زنان به اندازه مردان مهم نیست. زنان بیشتر به این نکته توجه مي‌کنند که در سازمان جدید با چه فرهنگی رو به رو مي‌شوند و اینکه روابط کارکنان سازمان جدید با همکاران زنشان در حال حاضر چگونه است.
آزادی عمل و انعطاف پذیری: علاوه بر مورد فوق زنان بیشتر به دنبال سازمان‌هایی هستند که آنها را به عنوان یک فرد مستقل قبول داشته باشد، افرادی با شیوه‌های منحصر به خود، شخصیت‌های منحصر به فرد و ... به صورت تاریخی کارکنان باید با شیوه‌های منحصر به سازمانشان تطبیق مي‌یافتند. از زنان و مردان انتظار مي‌رفت که طبق قوانین سازمان رفتار کنند و لباس بپوشند. در حال حاضر بسیاری از این یکسان‌سازی‌ها تا حدودی از میان رفته است ولی زنان در سازمان‌ها هنوز هم به اندازه کافی از دست این استاندارد‌ها رهایی پیدا نکرده‌اند. مربی‌های آنها همواره آنها را تشویق مي‌کنند که روی پای خودشان بایستند ولی هنوز هم پرخاشگری از طرف زنان پذیرفته شده نیست.
حمایت مدیریتی: زنان همیشه به دنبال حمایت مدیرشان هستند. آنها به زنان دیگری که در آن بخش مشغول کارند توجه مي‌کنند تا ببینند که آیا آنها در کارشان موفق هستند یا خیر. برای مثال زمانی که یک کارمند زن وارد دفتر مدیری مي‌شود که در صورت تغییر دادن سازمانش باید زیر دست او کار کند، به عکسی از مدیر که در آن به همراه دخترانش بسکتبال بازی مي‌کند بیشتر از یک مرد اهمیت مي‌دهد. چرا که حس مي‌کند که زمانی که این مدیر اینقدر به دخترانش اهمیت مي‌دهد که برای مثال تلاش کند که به آنها بازی بسکتبال را آموزش دهد، در این صورت به کارکنان زنش هم همانقدر اهمیت مي‌دهد و سعی مي‌کند که فرصت‌های لازم را برای پرورش آنها فراهم کند.
مخالفت با اندازه‌گیری شدن: در نهایت اینکه به‌نظر بسیاری از زنان، یک سیستم ارزیابی غیرسیاسی و بدون تبعیض در دپارتمان‌ها بسیار مهم است. زنان در بسیاری از سازمان‌ها و صنایع اعتقاد دارند که نوعی سقف شیشه‌ای جلوی پیشرفت آنها از حدی بیشتر را گرفته است و به همین دلیل هم بیشتر از مردان به عدالت در ارزیابی شدن توسط سازمان اهمیت مي‌دهند و کوچک‌ترین بی‌عدالتی را با احتمال زیاد به حساب زن بودن و تبعیض جنسیتی در سازمان مي‌گذارند. به همین دلیل هم سازمان‌ها باید بیش از پیش تلاش کنند که احتمال به وجود آمدن چنین ادراکاتی در زنان ستاره را از میان بردارند یا به حداقل برسانند تا به این‌ترتیب بتوانند آنها را در سازمان نگه دارند. چرا که همان‌طور که در بخش‌های قبل به این موضوع اشاره شد، زنان بیشتر از آنکه به حقوق و مزایا اهمیت دهند، به شرایط سازمانی و .. اهمیت مي‌دهند.
نگهداری زنان،‌ ترقی دادن مردان
تصمیم مبنی بر عوض کردن کار باید به صورت استراتژیک گرفته شود و نه‌تنها با نگاه کردن به میزان حقوق و مزایا. بلکه باید با آگاهی از فرهنگ و منابع سازمان جدیدی که مي‌خواهند در آن شروع به کار کنند تصمیم‌گیری کنند. مردان نسبت به زنان بیشتر فریفته پول و مزایای بیشتر در کار و سازمان جدید مي‌شوند و هزینه آن را هم با عملکرد ضعیف‌تر خودشان مي‌دهند. به همین دلیل هم هست که در عمل به نظر مي‌رسد که زنان بیشتر توانایی انتقال دادن توانایی‌هایشان به سازمان‌های جدید را دارند.
درسی که سازمان‌ها از این تحقیقات مي‌توانند بگیرند این است که سازمان‌ها باید بیشتر بر پرورش استعداد‌ها تمرکز کنند و سعی کنند تا با استفاده از روش‌هایی که در پیش مي‌گیرند، کارکنان ستاره خود را فارغ از زن یا مرد بودنشان در سازمان نگه دارند. تنوع دیدگاه‌ها بر ای اینکه به سازمان‌ها این امتیاز را مي‌دهد که کارکنان با استفاده از آنها یاد بگیرند که چگونه به ستاره تبدیل شوند. در واقع با توجه بیشتر به شغل‌های زنان ستاره سازمان‌ها مي‌توانند عملکردشان در استخدام و نگهداری کارکنان زنشان را بهبود بخشند ولی در عین حال با استفاده از این شیوه‌ها مي‌توانند کارکنان مردشان را هم بهبود بخشند. برای مثال به این‌ترتیب که آنها مي‌توانند مردانشان را تشویق به برقراری رابطه با همکاران زنشان کنند که به این‌ترتیب موفقیت‌های کاری خودشان افزایش یابد.
متعادل کردن ارتباطات داخلی و خارجی
زمانی که تفاوت جنسیت مطرح مي‌شود، این نکته مشخص مي‌شود که زنان ستاره در سازمان‌ها معمولا توانایی‌هایی دارند که بیشتر از مردان قابل انتقال به سازمان‌های جدیدی هستند که در آنها شروع به کار مي‌کنند. چرا که آنها به ساختن روابط خارجی خود بسیار اهمیت مي‌دهند. ولی کارکنانی که از روابط خارجی برای انعطاف پذیر بودن و دادن قابلیت انتقال به خودشان استفاده مي‌کنند، باید مواظب باشند که ممکن است به این‌ترتیب کار فعلی در سازمانشان را بهبود بخشند. زنانی که در این وضعیت به سازمان جدیدی منتقل مي‌شوند و همان کار قبلی خود را انجام مي‌دهند، معمولا عملکرد بهتری از زنانی نشان مي‌دهند که در سازمان خودشان به سطوح مدیریتی ارتقا مي‌یابند. زمانی که یک ستاره به سطح مدیریتی در سازمان خودش ارتقا مي‌یابد، زمان بیشتری را به همکاری کردن با همکاران سازمانی خود مي‌گذراند و برقراری این روابط برای زنانی که در گذشته بیشتر روی روابط بیرون سازمانی خودشان تمرکز کرده‌اند، بسیار دشوار است. یک مدیر موفق نیاز به درک بالایی از فرهنگ سازمان و ارتباطات محکمي‌با سایر کارکنان دارد. زندگی شما زمانی که مدیر مي‌شويد دچار تغییرات فراوانی مي‌شود. باید بیش از پیش به محکم کردن روابط داخلی خود اهمیت بدهید، چرا که کارها در سازمان‌ها تنها از طریق روابط انجام مي‌شوند. اگر شما با همکاران و هم سازمانی‌های خودتان روابط محکمي ‌ندارید، به این معنا است که در این میان اعتماد هم وجود ندارد و مي‌توانید مطمئن باشید که به زودی دیگر کاری هم نخواهید داشت. به همین دلیل هم داشتن روابط داخلی محکم و بر مبنای اعتماد، درست به اندازه داشتن روابط خارجی خوب مهم هستند. یک مشکل دیگر که توجه کردن به روابط خارجی برای زنان در سازمان‌ها ایجاد مي‌کند، این است که ممکن است فرصت‌های زنان برای حرکت‌های تیمي‌را کم کند. ستاره‌هایی که سازمان خود را با تیمشان تغییر مي‌دهند، معمولا نسبت به ستاره‌هایی که بدون تیمشان سازمانشان را تغییر مي‌دهند، عملکرد بهتری از خود نشان مي‌دهند. ستارگان زنی که ارتباطات داخلی‌شان به اندازه‌ای قوی نیست که بتوانند به همراه تیم همکارشان سازمانشان را تغییر دهند، این فرصت را در دست ندارند. تنها 20 درصد زنان ستاره به همراه تیمشان سازمانشان را تغییر مي‌دهند، در حالی که در مورد مردان ستاره این آمار 29درصد است. علاوه بر اینها تیم‌هایی که توسط زنان هدایت مي‌شود، معمولا کوچک‌تر و تک منظوره‌تر از تیم‌هایی است که به وسیله مردان هدایت مي‌شوند. بنابر این تمرکز زنان به روابط خارجی‌شان ممکن است شانس آنها برای بهبود روابطشان با همکاران سازمانی و تیمي‌ که در آن مشغول به کار هستند را تغییر دهد و به همین دلیل هم زنان نسبت به مردان انتقال‌های کمتری را به سازمان‌های جدید به همراه تیمشان تجربه مي‌کنند.
ادراک کارکنان از اینکه آیا توانایی‌های آنها قابل انتقال به سازمان دیگر هستند یا خیر، از سازمانی تا سازمان دیگر متفاوت است و در بسیاری از موارد هم ربطی به واقعیت ندارد و با آن بسیار اختلاف دارد. در برخی سازمان‌ها کارکنان اعتقاد دارند که کاملا مستقل از سازمانشان هستند و آزادند در حالی که در برخی سازمان‌های دیگر کارکنان خودشان را مستقل از سازمان نمي‌دانند و به آن کاملا وابسته‌اند.
تحقیقات نشان مي‌دهند که کارکنان مایلند انتقال پذیر باشند و در عین حال مي‌خواهند که با همکارانشان در سازمان فعلی نیز روابط خوبی داشته باشند. ولی در نهایت هدف همه سازمان‌ها یک چیز است و آن پرورش ستاره‌هایی است که بیش از پیش مي‌درخشند و طولانی‌تر از همیشه به درخشیدن ادامه مي‌دهند، به همین دلیل هم سازمان‌ها باید سعی کنند دلایل عملکرد بهتر مردان در داشتن روابط داخلی با همکارانشان و عملکرد بهتر زنان در داشتن روابط خارجی با سازمان‌های دیگر و مشتریان را درک کنند تا به این‌ترتیب بتوانند این توانایی‌ها را به کارکنان از جنس مخالف هم انتقال دهند تا در نهایت همه کارکنان سازمان فارغ از جنسیت در عین اینکه با کارکنان دیگر سازمان و همکاران و هم‌تیمي‌هایشان بهترین ارتباط ممکن را دارند، با سازمان‌های دیگر و مشتریان هم ارتباط خوبی داشته باشند تا بتوانند بیش از پیش عملکرد بهتری را از خود به نمایش بگذارند و نقاط ضعفشان را بهبود بخشند.
سریما نازاریان
منبع: HBR
منبع خبر: دنیای اقتصاد
  ۱ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۷:۳۰ بعد از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد