بیژن، فرصت‌یاب بزرگ شناخت طبقات مرفه

بیژن، فرصت‌یاب بزرگ شناخت طبقات مرفه
بیژن، فرصت‌یاب بزرگ شناخت طبقات مرفه، متولد سال ۱۹۴۴ در تهران که در سوئیس – ایتالیا و سپس آمریکا تحصیل کرد در یک خانواده پولدار که به قول خودش فرهنگ پول‌سازی و پول‌آفرینی در آن خانواده نهادینه شده بود، به دنیا آمد.
بیژن، فرصت‌یاب بزرگ شناخت طبقات مرفه، متولد سال ۱۹۴۴ در تهران که در سوئیس – ایتالیا و سپس آمریکا تحصیل کرد در یک خانواده پولدار که به قول خودش فرهنگ پول‌سازی و پول‌آفرینی در آن خانواده نهادینه شده بود، به دنیا آمد.
او به جایی رسید که برنده جوایز برترین‌های جهان در عرصه عطر و ادکلن و مد و لباس برای طبقات مرفه شد.
در این نوشته می‌خواهم به چند عامل از عوامل موفقیت بیژن که بزرگ‌ترین و ثروتمندترین شرکت عطرسازی دنیا را بنیان گذاشت، بپردازم.
۱- پی بردن به ذات و شناخت دقیق از بینش خویش:
بیژن پاکزاد شناخت دقیقی از خویش داشت و جوهره وجودی خویش را درک کرده بود، او به این پی برده بود که فردی با قدرت ارتباطات بالا با انسان‌های معروف است و در این مسیر گام برداشت. او انسانی برون‌گرا و فعال حرکتی بود.
۲- سرمایه‌گذاری روی دانایی خویش:
بیژن فقط به ذات و جوهره خویش بسنده نکرد، بلکه با تحصیل در رشته‌های فنی مورد نیاز کسب‌و‌کار خویش نظیر شیمی و سپس تحصیل در رشته بازاریابی برای پی بردن به رمز و راز شناسایی، شناساندن و کسب رضایت در طبقه مخاطبان هدف خویش در راستای عالم بودن خویش گام‌های محکمی برداشت. او هیچ‌گاه از یادگیری دست برنداشت و فقط به تحصیلات آکادمیک اکتفا نکرد و یادگیری او از دانشگاه بازار‌، دائمی بود.
۳- نقش خانواده:
بیژن اذعان می‌دارد که از خانواده‌ای مرفه (پدر و مادر) برخوردار بوده است، اما می‌گوید بیشتر از آنکه ثروت خانواده در موفقیت من نقش داشته باشد، من از آنها خلاقیت و نوآوری را آموختم و این نشان از درک بالای والدین او از نهادینه کردن نبوغ به معنای دیدن روابط نامشهود بین پدیده‌ها‌، در وجود فرزند خویش است. بیژن می‌گوید من از خانواده، فرهنگ پول‌سازی و پول‌آفرینی را آموختم.
۴- داشتن اهداف بزرگ:
بیژن اهداف بزرگی در سر داشت و به اهداف کوچک و متوسط راضی نبود، او از شکست نمي‌ترسيد. به‌رغم اینکه از جوایز متعددی در عرصه بین‌المللی بهره‌مند شده بود، ولی تا آخرین لحظه دست از آفرینش و پیشرفت برنداشت.
5- توجه به تحقیقات بازاریابی:
بیژن می‌گوید وقتی می‌خواستم عطر مردانه‌ای بیافرینم که متفاوت باشد، سال‌های زیادی وقت صرف کردم و با مخاطبان هدف بسیاری مصاحبه کردم و نهایتا موفق شدم عطری بسازم که جایزه اسکار نیویورک را دریافت کند.
پس می‌بینیم که بیژن حدسیات سازمان نیافته خود را به‌جای تحقیقات سازمان یافته از بازار نگذاشته است و با تحقیقات بازاریابی ریسک تصمیم‌گیری خود را به نحو چشمگیری پایین آورده است و توانسته است با تکیه بر تحقیقات بازاریابی محصولاتی متمایز بیافریند.
6- توجه به کیفیت:
اهمیت به کیفیت آنقدر در تفکرات بیژن به عنوان اصل پایه و اساسی در نیازهای مشتریان مهم شده است که یکی از تبلیغات او چنین است. «یکی بود، یکی نبود، در سرزمین دور جوانی زندگی می‌کرد که به کیفیت عشق می‌ورزید.»
او پارچه‌های لباس‌های مشتریانش را با دقت و وسواس زیادی انتخاب می‌کرد و اول خودش آنها را امتحان می‌کرد و وقتی از همه‌ ابعاد کیفیت آنها مطمئن می‌شد، آنگاه برای مشتریانش اقدام می‌کرد.
7- توجه به مدیریت ارتباط با مشتریان:
مشتری برای او از اهمیت خاصی برخوردار بود. بیژن تک‌تک مشتریانش را به نام می‌شناخت و هدف او شناختن مشتری و توقعات او بود. او به تفاوت بین مشتریان خویش احترام می‌گذاشت و محصولات متناسب با میل و خواست و موقعیت آنها طراحی می‌کرد و اگر مشتری می‌خواست که بیژن به منزل یا محل کار او برود بیژن قبول می‌کرد.
8- عشق به کار:
انسان‌های موفق کار نمی‌کنند که درآمد داشته باشند تا زندگی کنند، بلکه کار می‌کنند که زندگی با لذت داشته باشند بیژن می‌گوید من به کار کردن هفت روز هفته نیاز ندارم. اما این کار را انجام می‌دهم چون به کارم عشق می‌ورزم.
9- تعیین بازار هدف:
بازار هدف اصلی بیژن همان طبقات مرفه بودند که وبلن نظریه مصرف نمایشی را برای آنان مطرح می‌کند هرچند بیژن پاکزاد برای طبقات متوسط نیز محصولاتی طراحی کرده بود، اما تمرکز او بر طبقات مرفه بود او آنها را به خوبی هدف گرفته بود و در راستای رضایت مشتریانش اقدام می‌کرد.
منبع خبر: دنیای اقتصاد
  ۱۴ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳:۴۴ بعد از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد