جلوه های فرهنگ چوپانی در مدیریت

جلوه های فرهنگ چوپانی در مدیریت
یکی از سنتهای الهی درجهت پرورش و آماده سازی پیامبران، برای رهبری و هدایت مردم همانا امر چوپانی بوده است.

یکی از سنتهای الهی درجهت پرورش و آماده سازی پیامبران، برای رهبری و هدایت مردم همانا امر چوپانی بوده است.

درواقع سنت حسنه چوپانی پیامبران، نقطه عطفی در جغـــرافیای رسالت آنان محسوب می شود چرا که در آن راز و رمزها و حکمتهای فراوانی وجود داشته و با خود سازندگی، تدبیر، کیاست، و صدها نکته آموزنده و راهگشا را به دنبال دارد.

پیامبر عالیقدر اسلام نیز همچون انبیاء پیشین، مدتها چوپانی می کرد تا آنکه زمینه های لازم برای بعثت ایشان آماده و مهیا شد. به راستی چه نکاتی در چوپانی نهفته است؟

وقتی شما در صحرا هستید بیشتر به افق پیش روی خود می نگرید و این امر می تواند برنامه ریزی بلندمدت و بلندنظری را در انسان القا کند.

انسان در تنهایی صحرا و دشت و بیابان یاد می گیرد که با مشکلات و سختی ها چگونه مقابله کند بدین سان قدرت خلاقیت درانسان افزایش می یابد و روحیه و شجاعت فرد در آن فضای وسیع وضعیت دیگری پیدا می کند و درحقیقت، طبیعت، معلم گرانقدری است که درسهای فراوانی به ما می آموزد. مثلاً انسانها بسیاری از امور روزمره و مرتبط با زندگی خویش نظیـــر: شکار، پرواز، دفن مردگان، خانه سازی و... را از طبیعت و حیوانات اطراف آموخته و یا تقلید کرده اند.

شهرنشینی و گسترش صنایع و ماشینی شدن زندگی، ما را تا حد زیادی با برخی مباحث نظیر چوپانی بیگانه کرده است. در صورتی کـــــه در حوزه مدیریت و رهبری می تواند به نحو مفید و موثری از چوپانی بهره جست. امروزه در حوزه مسایل سازمانی و مدیریتی بسیار برمی خوریم به مدیران و سرپرستانی که ویژگیهـــای مدیریت و سرپرستی و اصول را نمی داننــد یا نمی توانند آنها را پیاده کنند. دیده ایم که مدیرانی به واسطه روابط و خارج از نظام شایسته سالاری و شأن و مرتبه مدیریت، به پستهای مدیریتی گمارده می شوند و پس از مدتی آثار سوءمدیریتی شان بر همگان معلوم می گردد.

متاسفانه، ما نظام آموزش حساب شده، مدون و عقلایی با قابلیت اجرایی مطلوب در میان نظام اداری نداریم و بعضاً به بخشنامه ها و پاره ای امر و نهی ها توسل جسته ایم که خیلی موفقیت دربرنداشته است.

در این نوشتار سعی شده تاحد امکان به نکات مدیریتی که در مقوله چوپانی و کار یک چوپان وجود دارند به اختصار پرداخته شود. باشد که به عنوان یک نگرش نو و دیدگاه برگـــــرفته از تعالیم اسلامی دریچه ای را پیش روی محققان، مدیران و کارشناسان باز کــــــرده باشیم که به واسطه آن ایجاد انگیزه ای کرده باشیم در این خصوص که بیشتر از پیش از لابلای منابع دینی و فقهی نکات ارزشمند مدیریتی را استخراج کنیم و آنها را به کار بندیم.

اصول مدیریت برمبنای چوپانی

هر دانش و علمی، دارای یکسری اصول و مبانی است که آن دانش برپایه آنها بنا شده است. از آنجایی که چوپان برای به حداکثر رساندن کارایی و اثربخشی خویش درمورد وظایف و ماموریتهای محوله ناگزیر به رعایت اصول و مبنای موردنظر است.

 لذا اصول مدیریت برمبنای چوپانی عبارتند از:

1) مدیریت زمان؛

2) سازماندهی، هدایت و رهبری؛

3) امانت داری و رضایت مشتری؛

4) مدیریت بحران؛

5) تعلیم و تربیت و کنترل و نظارت.

مدیریت زمان:

در محیط کارو زندگی روزمره خویش، بسیار اتفاق می افتد که زمان و وقت از دستمان خارج شده و در دام آن گرفتار می شویم و غالباًَ به یکدیگر با حالتی گلایه آمیز و از سر افسوس و نارضایتی می گوییم: وقت ندارم - نمی رسم - فرصت کم است - باشه یه وقت دیگه - کو فرصت - فرصت سر خاراندن را ندارم و...

اما حقیقت آن است که با مدیریت کردن بر زمان می توان بسیاری از ناموفقیتها را به موفقیت و پیروزی تبدیل کرد. یک چوپان، دقیقاً یک نکته را می داند که اگر بیرون بردن دام (گله) در یک فاصله زمانی مشخص صورت نگیرد او به بسیاری از اهداف و برنامه های خود نمی تواند جامه عمل بپوشاند.

مثلاً شیر دوشیدن گله باید در ساعت مشخصی انجام شده و در صبح زود قبل از طلوع آفتاب، حیوانات برای به صحرا رفتن آماده شوند. فرض کنید که یک روز، ماجرای دوشیدن و یا گله را با تأخیر بیرون بردن، با وقفه روبـــرو شود. به راستی آن وقت چه اتفاقی می افتد؟

 بد نیست به مواردی از این نوع اتفاقات اشاره کنیم:

الف) قادر به طی کردن مسافتهای طولانی نیست؛

ب) تمایل به خوردن غذا (چریدن) نداشته و کارگروه را مختل می سازد؛

ج) اقتصاد خانواده را دچار تزلزل کرده و آشفتگی ایجاد می کند؛

د) فرصتها را به تهدیدها تبدیل کرده و هزینه ها را بالا می برد.

حال در امر برگرداندن گله به سمت روستا و محل نگهداری حیوانات، باز اگر دقیق شویم ملاحظه می شود که خیلی زود آوردن و یا خیلی دیر آوردن گله به سوی روستا و محل نگهداری، می تواند عواقب ناخوشایند و آفاتی را به همراه داشته باشد.

در این میان بی مناسبت نیست که جهت تکمیل مطالب این بخش مهمترین عوامل هدردهنده زمان را به طور خلاصه به شرح ذیل بیان کنیم:

1) اداره کردن امور همراه با بحران؛

2) تماسها و مکالمات تلفنی؛

3) فقدان برنامه ریزی مناسب در محیط کار؛

4) قبول و یا تحمیل مسئولیت بیش از حد؛

5) ملاقاتهای بدون برنامه و میهمانان ناخوانده؛

6) واگذاری ناموثر و ناقص کار به دیگران؛

7) بی نظمی فردی؛

8) ضعف شخصیتی؛

9) عدم جسارت و توانایی لازم در گفتن «نه» به دیگران؛

10) کار امروز را به فرداافکندن؛

11) وجود جلسات بسیار در محیط کار؛

12) بوروکراسی و نامه نگاریهای زائد؛

13) کارها را ناتمام رها کردن؛

14) نداشتن کارکنان شایسته؛

15) ارتباطات و روابط غیررسمی؛

16) مشخص نبودن حیطه اختیار و مسئولیت؛

(17وجود ارتباطات ضعیف؛

(18عدم توانایی لازم در کنترل اوضاع و احوال؛

(19داشتن اطلاعات ناقص؛

(20مسافرتها و ماموریتهای متعدد.

بنابراین، گشت و گذاری (در قالب یک کارگاه آموزشی) درمیان چوپانان می تواند در ارتباط با مدیریت زمان، مدیران ما را در انجام هرچه بهتر وظایف و تنظیم وقت و برنامه ریزی زمانی یاری رساند.

سازماندهی، هدایت و رهبری: یک چوپان، گله خود را طوری سازماندهی می کند که حداقل ضایعات و مرگ و میرها و اتلاف منابع را درپی داشته باشد. او سگ گله را گاهگاهی هدایت می کند که در عقب گله حرکت کرده و گاهی در جلو و اطراف وظیفه خود را انجام دهد.

چوپان حیوانات کم سن و سال را در بغل می گیرد و یا درمیان بزرگترها قرار داده تا راه و رسم حرکت و زندگی جمعی را فراگرفته و به قول معروف، حیوان بتواند روی پای خود بایستد. او از رفتن حیوانات به کناره های جاده و یا رفتن روی صخره ها و نقاط آسیب رسان جلوگیری می کند و تمام تلاشش معطوف به آن است که همه در یک راستا حرکت کنند و در یک چتر امنیتی خاص و محدوده مشخصی قرار داشته باشند. این گونه است که سازماندهی حیوانات و هدایت و رهبری آنان بر چوپان آسان می گردد. چوپان با سازماندهی صحیح گله، امر تعلیم و تربیت حیوانات و آموزشی آنان را با موفقیت سپری می کند و بدین گونه است که نظام تعلیم و تربیتی مناسبی داشته و از این طـــریق نقاط قوت و ضعف کار و گله را می تواند موردشناسایی قرار دهد.

امانت داری و رضایت مشتری: چوپان، اگر پنج ویژگی مطلوب و مهم داشته باشد یکی از آنها حتماً صفت امانتداری و رضایت مشتری (صاحبان گله) است. او تلاش می کند تا امانتهایی که به او سپرده شده در کمال صحت و سلامت باشند. به راستی شما به عنوان مدیر چقدر امانت دار نیروهایی هستید که به شما سپرده شده اند؟ تاکنون کمتر به این موضوع پرداخته ایم که منابع انسانی (نیروی انسانی) برایمان چقدر ارزش داشته و دارند، هرچند که در شعار و نگاه آرمانی و آماری و مصاحبه ای خیلی از آن دفاع می کنیم؟.

کارمند و کارگر امانت خانواده ها و امانت جامعه در دست مدیر هستند و مدیر است که باید رضایت مشتری (خانواده و مشتری) را جلب کرده و صبح که امانتها (کارکنان) را تحویل می گیرد، شب با کمال صحت و سلامت آنها را تحویل صاحبان (خانواده ها) خود دهد. آیا به راستی این گونه است؟

لذا امانت داری و رضایت مشتری را باید از چوپان فرابگیریم و رازها و رمزها و تفکرات کاری و حرفهای او را سرمشق قرار دهیم تا در مدیریت خویش توفیق داشته باشیم.

مدیریت بحران و تصمیم گیری: اگر روزی یک گرگ یا حیوانی درنده به گله چوپان حمله کند، وظیفه و ماموریت و چاره کار او چیست؟ او چه تدبیری باید بیندیشد، گوسفندان را به کجا ببرد؟ با گرگ چگونه باید مقابله کند؟ بله، چوپان در اینجا با مدیریت بحران سروکار دارد. بحران پیش آمده، حمله حیوان درنده و گرسنه است و وظیفه چوپان مدیریت این بحران است و تصمیمات او در این شرایط می تواند نتایج ذیل را به دنبال داشته باشد:

الف) دفع حمله حیوان درنده؛

ب) سلامت و امنیت گله؛

ج) سلامت و امنیت چوپان؛

د) رفع نابسامانی و اضطراب و هرج و مرج.

اگر در حوزه تحت مسئولیت شما ناگهان کارمندی سر به شورش و اعتراض گذارد چه می کنید؟ اگر در یک جلسه مهم و حساس، برق قطع شود چه تدبیری می اندیشید؟ اگر غذای روزانه کارکنان دچار مسمومیت شده باشد یا به عبارتی فاسد باشد چه خواهید کرد؟ اگر مقام مافوق با یک گروه بازرسی سر زده به حوزه کاری شما مراجعه کند درحالی که حوزه شما دچار اشکالات است چه می کنید؟ اگر شرایط سیاسی، حوزه کاری شما را تحت تاثیر قرار دهد چه اقدامی خواهیدکرد؟ اگر ناگهان سیل و طوفان بر عملکرد کاری شما تاثیر گذارد چه اقدامی خواهید داشت؟ این قبیل سوالها و هزاران سوال دیگر نمونه هایی از مواجهه با بحران هستند.

یک چوپان بایستی از آن سطح از تجربه، خویشتن داری، شجاعت و قدرت تجزیه و تحلیل بــرخوردار باشد تا در لحظاتی کوتاه چاره اندیشی کرده و رفع بحران کند. مدیر نیز در زمانی کوتاه می بایست مصالح فردی و جمعی و سازمانی را درنظر گرفته و با محاسباتی دقیق بهترین راه حل را برای خروج از بحران انتخاب کند. اینجاست که می گویند وظیفه مدیر انجام کارهایی است که از دیگران برنمی آید. درواقع بروز بحران نقطه عطف محک زدن مدیران است. در بحرانها می توان قدرت، شجاعت، جسارت، و هوشیاری و سنجیده عمل کردن مدیران را ارزیابی کرد و شناخت.

درحقیقت در مدیریت بحران، بحث بر سر این است که مدیر، وقایع و پیشامدها و اوضاع و احوال را در آن هنگامی که نظام برنامه ریزی، کنترل و نظارت، سازماندهی و تصمیم گیری از حالت طبیعی خود خارج می شود، چگونه اداره و هدایت کند تا مـــاحصل کار، کاستن از هزینه ها، کاهش خطرات و تلفات و کنترل مطلوب شرایط حاکم باشد.

در مدیریت بحران، ما با برنامه ریزی و یا تصمیم گیری مدون و سازماندهی شده ای که مبتنی بر یکسری قواعد و دستورالعمل باشد به طور کامل سروکار نداریم. یعنی در مدیریت بحران نظام تصمیم گری مبتنی بر تصمیم گیری برنامه ریزی نشده است. پیداست که این حالت چه استرس و اضطراب و فشار روانی را بر مدیر وارد می کند.

چوپان در امر گله داری، با تهدیدها و بحرانهایی نظیر: رعدوبرق، حمله حیوانات وحشی، سیل، راهزنان، بیماری و... روبـــرو می شود و ناگفته پیداست که او برای مقابله با این مسایل از هیچ جزوه آموزشی بهـــــره نمی گیرد بلکه باید تمام هنر، تجربه، خلاقیت، و ابتکار خود را به کار بندد تا از مهلکه پیش آمده، خود و گله اش جان سالم بدر برد و سربلند بیرون آیند. پس بروز بحران در کار چوپانی، درس خوبی برای مدیران است تا از آن بهره لازم و کافی را ببرند.

تعلیم و تربیت و کنترل و نظارت: مدیران به تعبیری والدین کارکنان هستند و آشکار است که رفتار، منش، شخصیت و عملکرد مدیر، تاثیرات زیادی بر روی کارکنان خواهد داشت. تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش حلقه مهمی از زنجیره عملکرد مدیریت است که نباید موردغفلت قرار گیرد.

چوپان در کار خویش ملزم به تعلیم و تـــربیت است. او با ارتباطی که با گله برقرار می کند هرکدام را به نوعی کنتـــرل و نظارت می کند. چوپان نحوه حرکت و هماهنگی را به گله می آموزد و نظاره گرو کنترل کننده هر تخلف است. گوسفندانی را شاید در کنار جاده هــا دیده اید که به صف و پشت سر هم حــرکت می کنند تا در موقعی مناسب از عرض جاده گذر کنند.

چوپان با اعمال نظارت و کنترل، آنها را در راه اصلی حـــــــــرکت می دهد. او با به کارگیری یک سری الفاظ، اصوات و حرکات و استفاده از چوب دستی خود، حس مشارکت، همکاری و کار تیمی را در بین گله، تعلیم و گسترش می دهد و آنها را مدام گرد یکدیگر جمع می کند تا متفرق نشوند. چوپان می داند که تفرقه در گله، آشفتگی و شکست و ناتوانی او را به دنبال خواهد داشت.

چوپان حیوانات کم توان و ضعیف و یا احیاناً لنگ (چلاغ) را تیمارداری می کند تا همراه گــروه باشند. گاهی آنها را در آغوش می گیرد تا از قافله سالار عقب نمانند.

مدیرنیز باید بتواند آغوش خود را برای کارکنان کم توان و ضعیف باز نگه دارد و از آنان تیمارداری کند تا آنها خود را دریابند و بتوانند با سایر کارکنان گروه همگام شوند.

مدیر همچنین بایستی بداند که هرچه تفرقه و جدایی در میان کارکنان او بیشتر باشد صندلی او نیز سست تر خواهد شد.

مدیر کنترل و نظارت مطلوبی را بر محیط خود و سیستم تحت امر باید داشته باشد تا فرد ضعیف و ناتوان از فرد کارآمد و پرتوان شناخته شود. کنترل و نظارت مطلوب به مدیر امکان مانور بیشتــری در مدیریت ارائه می دهد و او خواهد توانست با تعلیم و تربیت بجا و شایسته، پرسنلی سرشار از انرژی، پویایی و انگیزه داشته باشد.

چوپان، گله را رشد می دهد. کوچکترها را بزرگ می کند. راه و رسم ها را می آموزاند. خطرات و تهدیدها را به آنها گوشزد می کند.

مدیر نیز بایستی کارکنان جوان را تعلیم دهد. تهدیدها و عوامل شکست و عدم موفقیت را برای گروه تشریح کند و افراد را به حدی به کمال برساند که آنان نیز بتوانند مدیر شوند و مدیریت کنند.

به راستی اگر مدیریت خود را با چوپانی، آن هم چند صباحی در دل صحرا و جنگل در میان انبوه نعمتهای الهی وگله آغاز کنیم هم موفقتر خواهیم بود و هم یک سنت سازنده الهی را پیداه کرده ایم.

منبع خبر: سایت جامع خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی
  ۱۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۸:۴۳:۵۶ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد