طلا در تفسير آسان 1

طلا در تفسير آسان 1
گفته شده: آن گروه بدين لحاظ نزديك بود آن گاو را ذبح نكنند كه قيمت آن خيلى گران بود. زيرا از ابن عباس حكايت شده ...

تفسير آسان    ج‏1    165    آيه 71 قال إنه يقول إنها بقرة - الى آخره: .....  ص : 165

گفته شده: آن گروه بدين لحاظ نزديك بود آن گاو را ذبح نكنند كه قيمت آن خيلى گران بود. زيرا از ابن عباس حكايت شده: آن گاو را به اين قيمت خريدند كه پوستش را از مال مقتول پر از طلا نمودند. سدى ميگويد:

تفسير آسان    ج‏1    165    آيه 71 قال إنه يقول إنها بقرة - الى آخره: .....  ص : 165

بلكه ده برابر وزن آنرا طلا دادند- مج.

تفسير آسان    ج‏1    171    قصص قرآن: .....  ص : 169

 (هنگامى كه خداى عليم اوصاف آن گاو را شرح داد) يك چنين گاوى را نيافتند مگر همان گاو كه نزد آن جوان نيكرفتار بود. هنگامى كه راجع به بهاء آن گاو با آن جوان گفتگو كردند او گفت: من پر پوست اين گاو طلا ميخواهم. وقتى آنان نزد موسى آمدند و جريان را شرح دادند فرمود:

تفسير آسان    ج‏1    265    سبب نزول: .....  ص : 265

منظور از جمله: تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ اين است كه قلوب آنان از نظر: كفر و قساوت و اعتراض بر پيامبران شبيه يكديگرند، بدون اينكه حجتى داشته باشند. نظير قول يهود كه بموسى ميگفتند: خدا را بنحو آشكار بما نشان بده و مثل قول نصارى كه بعيسى مى‏گفتند: مائده‏اى از آسمان براى ما نازل كن و نظير قول عرب كه به پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله مى‏گفتند: كوه صفا را براى ما به طلا تبديل كن- مج.

تفسير آسان    ج‏1    431    چرا امام حسين خويشتن را بكشتن داد!؟: .....  ص : 430

باب- 135- از صادق آل محمّد روايت ميكند كه فرمود: جبرئيل صحيفه‏اى از آسمان براى پيغمبر اعظم اسلام آورد كه قبلا و بعدا خدا نظير آنرا نازل نكرده بود و آن صحيفه به مهرهائى از طلا ممهور بود. (در آن صحيفه وظائف امامان عليهم السّلام تعيين شده است. وظيفه امام حسن صلح با معاويه و وظيفه امام حسين پيكار با يزيد تعيين گرديده است. چون آن صحيفه طولانى است لذا لازم است طالبين به كتاب مزبور مراجعه فرمايند).

تفسير آسان    ج‏2    41    حرمت قمار: .....  ص : 39

يعنى و آن افرادى كه هر گاه انفاق ميكنند اسراف نميكنند و سخت‏گيرى هم نمى‏نمايند و براى انفاق نمودن يك ميزان و مقياس معلومى در كار است- آلاء مردى بحضور پيامبر خدا آمد كه مقدارى طلا بشكل يك تخم مرغ همراه خود داشت. وى گفت: يا رسول اللّه اين طلا را از باب صدقه از من بگير. بخدا كه من غير از اين طلا چيزى ندارم. رسول خدا از او اعراض نمود. وى دوباره در جلو آنحضرت آمد و سخن خود را اعاده كرد. پيغمبر اعظم اسلام در حالى كه خشمناك شد به او فرمود: آنرا بياور! وقتى آنرا گرفت پرتابش نمود و فرمود: چرا بعضى از شما مال خود را كه غير از آن چيزى نداريد نزد من ميآوريد و ميخواهيد بنشينيد و دست احتياج نزد مردم دراز كنيد!! پرداخت صدقه وظيفه كسى است كه غنى باشد. اين طلا را بگير، ما احتياجى به آن نداريم- كاشف.

تفسير آسان    ج‏2    165    خطر سؤال و تكدى: .....  ص : 164

امام مجتبى دستور داد تا مبلغ (50) دينار طلا به او دادند. امام حسين دستور داد: مبلغ- 49- دينار به او عطا كردند. عبد اللّه جعفر دستور داد:

تفسير آسان    ج‏2    216    ترجمه: .....  ص : 215

دوست داشتن شهوت‏ها و خواستنى‏ها از قبيل: زنان و پسران براى مردم جلوه‏گر شده است. و پوست‏هاى آگنده از قبيل: طلا و نقره و اسبان با علامت و گاو و گوسفندها و كشتزارها آراسته گرديده است. اينها متاعهاى دنيوى ميباشند. ولى بازگشت و جايگاه نيكو نزد خدا است‏

تفسير آسان    ج‏2    217    تفسير: .....  ص : 216

2- سياق اين آيه و آيات و اخبار ديگر نشان ميدهند كه خداى سبحان در صدد بيان اين است كه محبوب بودن اينگونه اشياء يك موضوع موقت و بى اعتبارى است. چنانكه در پايان آيه هم ميفرمايد: (ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا) پس چگونه ميشود كه خدا شيئى را از طرفى مورد مذمت قرار دهد و از طرف ديگر همان شيئى را در نظر بشر زينت دهد و جلوه‏گر سازد، و بدين وسيله مردم را اغفال و اغراء بغرور نمايد!؟ مثلا اگر شخصى عاشق زنى شود و عمل نامشروعى انجام دهد آيا ميتوان گفت: چون خدا آن زن را جلوه و زينت داده است لذا آن مرد مقصر نيست؟ مثلا اگر كسى طلا و نقره فراوانى را براى اينكه آنها را دوست دارد ذخيره كند و آنها را در راه خدا انفاق نكند ميشود گفت:

تفسير آسان    ج‏2    217    تفسير: .....  ص : 216

چون خدا آنها را در نظر او زينت داده او مسئوليت خدائى ندارد. اگر اينطور باشد پس معنى قسمتى از آيه 33 سوره توبه كه ميفرمايد: (وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ) چيست. يعنى آن افرادى كه طلا و نقره را اندوخته ميكنند و آنها را در راه خدا انفاق نمينمايند آنانرا بعذابى دردناك بشارت بده.

تفسير آسان    ج‏2    218    تفسير: .....  ص : 216

كلمه (الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ) كنايه از كثرت مال و ثروت است. لذا در حديث وارد شده: اگر فرزند آدم داراى دو وادى يعنى دره طلا باشد باز هم تمنا ميكند وادى سومى به آنها اضافه شود، و شكم فرزندان آدم را غير از خاك چيزى نخواهد كرد. منظور از كلمه (وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ) بنا بقولى: اسب‏هاى با علامت است- كاشف. ما بقى آيه چندان احتياجى بتفسير ندارد- مؤلف.

تفسير آسان    ج‏2    317    پند و اندرزى از عيسى: .....  ص : 317

امام جعفر صادق عليه السّلام ميفرمايد: حضرت عيسى با سه نفر از اصحاب خود بدنبال كارى ميرفتند. در آن بين به سه خشت طلا برخوردند كه خارج از جاده افتاده بودند. حضرت عيسى به اصحاب خود فرمود: اين طلاها هستند كه مردم را بقتل ميرسانند! سپس براه افتادند. چند قدمى از آن طلاها دور نشده بودند كه يكى از اصحابش گفت: من كارى دارم و برگشت! بعدا آن دو نفر ديگر نيز بنفر قبلى پيوستند و عيسى را تنها رها كردند!! و عيسى منظور آنانرا دريافت.

تفسير آسان    ج‏2    318    پند و اندرزى از عيسى: .....  ص : 317

هنگامى كه آن سه نفر نزد آن سه خشت طلا اجتماع نمودند دو نفر آنان بنفر ديگر گفتند: برو در شهرى كه نزديك ما ميباشد غذائى براى ما خريدارى كن. آن شخص وارد شهر شد و غذائى خريد و آنرا مسموم نمود تا آن دو نفر را بقتل برساند و آنان در آن طلاها شريك وى نباشند!! آن دو نفر نيز مشورت نمودند كه وقتى وى از شهر برگردد او را بكشند تا در آن طلاها شريك ايشان نباشد. هنگامى كه وى از شهر مراجعت نمود آنان برخواستند و او را كشتند. موقعى كه آنان از آن غذاى مسموم خوردند مردند!! سپس حضرت عيسى بر سر نعش ايشان كه در اطراف سه خشت طلا افتاده بودند آمد. آنان را به اجازه خدا زنده كرد و به ايشان فرمود: آيا بشما نگفتم:

تفسير آسان    ج‏2    335    سبب نزول: .....  ص : 335

ابن عباس ميگويد: منظور از جمله: (مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ) عبد اللّه بن سلام است كه شخصى مبلغ هزار و دويست- 1200- اوقيه طلا به وى بعنوان امانت داده بود. چون ابن سلام آن امانت را پرداخت لذا خداى عليم او را ستوده است. و جمله: (مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ) در باره فنحاص ابن عازوراء نازل شد. زيرا شخصى از قريش مبلغ يك دينار بعنوان امانت نزد او نهاده بود و او در باره آن خيانت نمود!! در بعضى از تفاسير مينويسند: آن افرادى كه امانت را ادا ميكردند مسيحيان و آن مردمى كه اداء نمى‏نمودند يهود بودند.

تفسير آسان    ج‏2    354    ترجمه: .....  ص : 354

91- يقينا افرادى كه كافر شدند و در حال كفر مردند گرچه احدى از آنان سراسر زمين را پر از طلا فديه دهد (كه از عذاب نجات پيدا كند) هرگز از او قبول نخواهد شد. اينان همان افرادى هستند كه دچار عذابى دردناك خواهند شد و ياورى براى آنان وجود ندارد

تفسير آسان    ج‏2    359    آيه 91 إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار - الى آخره: .....  ص : 359

چون كفار در عالم آخرت نسبت به هيچ چيزى مالك نيستند و از طرفى هم كسى در دنيا نيست كه طلاهاى او زمين را مملو نمايد لذا- گرچه خدا عالم است- ولى اين آيه شريفه در باره محروم و معذب بودن كفار مبالغه شديدى ميكند. گويا: مثلى ميزند و ميفرمايد: اگر شخص كافر در حالى كه زنده و كافر بود و زمين را پر از طلا ميكرد و فديه ميداد كه از عذاب جهنم نجات پيدا كند باز هم بعلت اينكه كافر بود از او قبول نميشد- چنانكه در آيه 35 سوره مائده به اين معنا تصريح ميكند و ميفرمايد:

تفسير آسان    ج‏3    106    سبب نزول: .....  ص : 105

سپس بحضور پيامبر اعظم اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: معجزه تو چيست؟ از خدا بخواه تا كوه صفا را براى ما طلا كند! لذا خداى عليم آيه 190 را فرستاد كه ميفرمايد: (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) الى آخره- جلاء.

تفسير آسان    ج‏3    107    آيه 190 إن في خلق السماوات و الأرض و اختلاف الليل و النهار - إلى آخره: .....  ص : 106

اين آيه نظير آيه 164 سوره: بقره است كه تفسير شد. مشركين مكه چنانكه در مبحث سبب نزول نگاشتيم نزد پيامبر اسلام مى‏آمدند و از آن بزرگوار براى اثبات وجود خدا و نبوت آنحضرت معجزه مى‏خواستند. يكى از پيشنهادهاى ايشان اين بود كه برسول خدا مى‏گفتند: كوه صفا را براى ما طلا كن. خداى توانا در جوابشان ميفرمايد: خلقت آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز از نظر اثبات خالق براى افراد خردمند اهميت بيشترى دارد. يعنى آيا مى‏شود اين آسمانها و زمين و آن همه مخلوقات حيرت‏آورى كه در آنها موجود است بدون خالق باشند. آيا مى‏شود پذيرفت: اين شب و روز منظمى كه در همه دوره ماه و سال حتى بقدر يك ثانيه از دايره تنظيمى خود تخلف نميكنند بدون يك آفريننده مقتدرى باشند!؟ آيا خلقت اينگونه موجودات مهمتر است، يا كوه صفا را تبديل بطلا نمودن؟ از مفهوم كلمه: (لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ) كه ترجمه شد استفاده مى‏شود: افرادى كه اينگونه مخلوقات را مشاهده ميكنند و معذلك منكر خالق آنها بودند يا باشند عاقل نيستند و اين سفسطه‏هائى كه از آنان شنيده مى‏شود نتيجه خردمندى آنان نيست. بلكه محصول شيطنت ايشان است- مؤلف.

تفسير آسان    ج‏3    182    آيه 20 و إن أردتم استبدال زوج مكان زوج - إلى آخره: .....  ص : 181

معناى كلمه قنطار: پوست گاوى است كه پر از طلا باشد. اين معنا از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليه السّلام روايت شده است- آلاء.

تفسير آسان    ج‏3    210    تفسير: .....  ص : 207

14- نپرداختن زكات. زيرا مى‏فرمايد: صورت و پهلو و پشت‏هاى آن افرادى كه زكات طلا و نقره‏ها را نمى‏دهند بوسيله همان طلا و نقره‏ها داغ خواهد شد.

تفسير آسان    ج‏4    282    سبب نزول: .....  ص : 281

بنا بقولى هنگامى آيه مورد بحث نازل شد كه پيامبر خدا نماز عصر را خواند و تميم و برادرش را احضار نمود و آنان را نزد منبر خود بخدا سوگند داد آنان گفتند: ما غير از اين اموال را از ابن ابى ماريه نگرفتيم و چيزى را از آنها پنهان ننموده‏ايم، و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ايشان را رها كرد. بعدا ظرف نقره‏اى را كه بوسيله طلا منقوش شده بود نزد آنان يافتند و به ايشان گفتند:

تفسير آسان    ج‏5    66    سبب نزول: .....  ص : 65

موسى عصائى داشت كه هر گاه آنرا به سنگ مى‏زد دوازده چشمه آب از آن جارى مى‏شد! بما مى‏گوئى: عيسى مردگان را زنده مى‏كرد! بما مى‏گوئى: قوم ثمود داراى ناقه‏اى بودند. پس تو نيز يكى از اين قبيل آيات و معجزات را براى ما بياور، تا ما پيامبرى تو را تصديق نمائيم. پيغمبر اكرم فرمود: كدام يك از اين معجزات را دوست داريد تا براى شما بياورم؟ گفتند: كوه صفا را براى طلا بگردان و اموات ما را زنده كن تا از آنان جويا شويم: آنچه كه تو مى‏گوئى بر حق است يا باطل. و فرشتگان را بما نشان بده تا بر حقانيت تو گواهى دهند. يا اينكه خدا و فرشتگان را بياور تا ضامن تو شوند. پيامبر اعظم اسلام فرمود: اگر من يكى از اين خواسته‏هاى شما را برآورده كنم مرا تصديق مى‏كنيد؟ گفتند:

تفسير آسان    ج‏5    66    سبب نزول: .....  ص : 65

هنگامى كه پيامبر خدا برخواست تا دعا كند: كوه صفا طلا شود جبرئيل نازل شد و گفت: اگر بخواهى كوه صفا طلا شود مى‏شود، ولى اگر تو را تصديق نكنند آنانرا عذاب خواهم كرد. و اگر بخواهى ايشانرا رها كن تا هر كدام مايل باشند توبه نمايند. پيغمبر خدا فرمود: توبه كردن آنان مناسب‏تر است. لذا خدا آيه 109 را نازل كرد كه ميفرمايد: (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ) الى آخره- مج.

تفسير آسان    ج‏5    177    آيه 23 قالا ربنا ظلمنا أنفسنا - إلى آخره: .....  ص : 176

از جمله‏اى كه نوشته و ترجمه شد استفاده ميشود: حضرت آدم و حواء عليهما السّلام اعتراف به گناه، يعنى ترك اولى نمودند. و اين خود يك درسى است براى فرزندان آنان. به اين معنى كه اعتراف بگناه از يكطرف موجب عفو پروردگار و از طرفى باعث ترك گناه خواهد شد. و نيز جمله: (وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ) كه ترجمه شد درس ديگرى است براى افرادى كه اهليت داشته باشند، به اين معنا: تنها كسى كه حق آمرزش را دارد فقط خدا است، نه مخلوق خدا. و اگر انسان اينطور تصور كند كه كسى غير از خدا يك چنين حقى را دارد بطور قطع از زيانكاران خواهد بود. چنانكه در بعضى از اديان ديده و شنيده شده: هر گاه از پيروان آنها گناهى سر زند و مقدارى پول، يا طلا به بزرگ دين خود به پردازد او وى را مى‏آمرزد- مؤلف.

تفسير آسان    ج‏5    315    چرا شپشه‏ها دانه‏ها را ميخورند: .....  ص : 315

حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام ميفرمايد: خداى مهربان بر بندگانش منت نهاد و حبه را (يعنى دانه‏هاى گندم و جو و ...) بر آنان عطا كرد. و بعدا شپشه را بر آن حبه‏ها مسلط نمود. اگر نه چنين بود پادشاهان گندم و امثال آنرا انبار و احتكار مينمودند. همانطور كه طلا و نقره‏ها را در خزانه‏هاى خود جمع ميكنند- علل.

تفسير آسان    ج‏6    111    سبب نزول: .....  ص : 110

سعيد بن جبير ميگويد: ابو سفيان در جنگ احد علاوه بر آن لشگرى كه از قبائل عرب بهمراه خود آورده بود دو هزار نفر مرد از سياه پوستان حبشه را براى پيكار با پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله اجير نموده بود. گفته شده: رؤساى قريش مبلغ پنجاه هزار مثقال طلا براى لشكر كفر بمصرف رساندند و به جنگ: احد رفتند. بعدا آيه 36 نازل شد كه ميفرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ) الى آخره- منهج.

تفسير آسان    ج‏6    162    سبب نزول: .....  ص : 161

نازل شد. عباس كه در جنگ: بدر اسير شده بود مبلغ بيست مثقال طلا همراه خود داشت: وى آن مبلغ را براى اطعام مشركين با خود برداشته بود. عباس يكى از آن ده نفر كافرى بود كه اطعام افراد جنگ بدر را بعهده گرفته بودند. ولى نوبت به عباس نرسيده بود تا اينكه اسير گرديد. عباس ميگفت: مسلمان هستم، ولى كفار مرا به اكراه با خود آورده‏اند. پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جوابش فرمود:

تفسير آسان    ج‏6    162    سبب نزول: .....  ص : 161

من با رسول خدا در باره اينكه آن مبلغ طلا را بمن واگذار نمايد گفتگو كردم.

تفسير آسان    ج‏6    162    سبب نزول: .....  ص : 161

پيامبر اكرم فرمود: تو چيزى را با خود آورده‏اى كه بوسيله آن عليه ما قيام كنى، و ما آنرا نزد تو نخواهيم گذاشت. بعدا آن بزرگوار مرا مكلف نمود تا (فداء) برادر زاده‏ام: عقيل را كه بيست اوقيه طلا بود و (فداء) نوفل بن حارث را هم بپردازم. عباس گفت: يا محمّد! پس مهلت بده تا اين مبلغ را از قريش بگيرم.

تفسير آسان    ج‏6    162    سبب نزول: .....  ص : 161

رسول اعظم اسلام صلى اللّه عليه و آله به عباس فرمود: پس آن طلا كجاست كه بهنگام خروج از مكه به ام الفضل دادى و به وى گفتى: من نميدانم: چه پيش آمدى برايم خواهد كرد. اگر حادثه‏اى براى من رخ داد آن طلا براى تو و عبد اللّه و عبيد اللّه و فضل باشد. عباس گفت: تو از كجا ميدانى!؟ پيامبر خدا فرمود:

تفسير آسان    ج‏6    163    سبب نزول: .....  ص : 161

من گواهى ميدهم: تو راستگوئى و گواهى ميدهم كه غير از خداى يكتا خدائى وجود ندارد و تو بنده و پيامبر خدا ميباشى. بخدا سوگند كه غير از خدا كسى از آن طلا آگاه نبود. من آن طلا را در تاريكى شب به ام الفضل تسليم نمودم. من در آن هنگام راجع به پيامبرى تو ترديد داشتم. ولى اكنون كه اين خبر را بمن دادى ترديدى در باره پيغمبرى تو ندارم. عباس ميگويد: خداى مهربان بهتر از آن طلا را بمن عطا فرمود. زيرا من فعلا داراى بيست غلام زر خريد هستم كه كوچكترين (و ارزان‏ترين) آنان ارزش بيست هزار (مثقال طلا را دارد) خداى مهربان زمزم را بمن عطا كرده كه دوست ندارم آنرا به جميع اموال اهل مكه بدهم. و من از طرف پروردگارم انتظار آمرزش را ميبرم- غرائب.

تفسير آسان    ج‏6    246    آيه 31 اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله - إلى آخره: .....  ص : 246

عدى بن حاتم ميگويد: من در حالى بحضور پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مشرف شدم كه يك صليب از طلا بگردن خود داشتم. پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود:

تفسير آسان    ج‏6    246    آيه 31 اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله - إلى آخره: .....  ص : 246

 (1) صليب: چليپا، خاج، چوب: دارى كه حضرت عيسى را به آن آويختند، و به اين شكل () بوده است. و اين علامت به همان جهت در نزد عيسويان مقدس است. و اين شكل را از طلا، يا نقره درست مى‏كنند و به گردن خود مى‏اندازند- فرهنگ عميد.

تفسير آسان    ج‏6    256    پس چه زمانى اسلام بر كليه اديان غالب ميشود؟: .....  ص : 255

 (طلا و نقره‏هاى آتشين!:)

تفسير آسان    ج‏6    256    ترجمه: .....  ص : 256

34- اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد يقينا گروه كثيرى از كشيش‏ها و ديرنشينان اموال مردم را به ناحق ميخورند، و از پيشرفت راه و دين خدا جلوگيرى مى‏نمايند. و آن افرادى كه طلا و نقره را اندوخته مى‏كنند و آنها را در راه پيشرفت دين خدا به مصرف نميرسانند آنانرا به عذابى دردناك بشارت بده‏

تفسير آسان    ج‏6    257    ترجمه: .....  ص : 256

35- (عذاب دردناك آنان عبارت است از) روزى (خواهد آمد كه) آن طلا و نقره‏ها در آتش دوزخ سوزان و سرخ ميشوند، بعدا: پيشانى‏ها و پهلوها و پشت‏هاى ايشان بوسيله آن طلا و نقره‏ها داغ خواهد شد (به آنان گفته ميشود) اين همان چيزهائى است كه شما براى خويشتن ذخيره نموده‏ايد.

تفسير آسان    ج‏6    257    لغت، معنى، تركيب: .....  ص : 257

كلمه يَكْنِزُونَ: جمع كردن طلا و نقره و اندوخته نمودن آنها. كلمه فَبَشِّرْهُمْ: آنان را بترسان. كلمه فَتُكْوى‏: داغ ميشود- كلمه وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ:

تفسير آسان    ج‏6    259    چك و سفته غفران!: .....  ص : 258

بلكه (واو) ابتداء و استيناف است. بنابراين: قسمت اول آيه مورد بحث به علماء و ديرنشينان ملت يهود و مسيحى اختصاص دارد. ولى جمله (وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ) كه ترجمه شد شامل حال عموم افراد مى‏شود. خواه مسلمان، و خواه غير مسلمان. در زمان نزول قرآن مجيد بلكه در هر زمانى طلا و نقره نزد دنياپرستان يك محبوبيت مخصوصى داشته و دارند، لذا آيه مورد بحث به نام آنها تصريح نموده است. نه اينكه هدف آيه فقط: طلا و نقره باشد. بلكه هر چيزى كه ماليت داشته باشد و بايد به آن مصرفى كه خدا و رسول دستور داده‏اند مصرف شود اگر مالكش آنرا بهمان مصرف نرساند مالك آن مشمول اين جمله از آيه مورد خواهد شد مؤلف.

تفسير آسان    ج‏6    261    آيه 35 يوم يحمى عليها في نار جهنم - إلى آخره: .....  ص : 261

يعنى يك روزى خواهد آمد كه آن طلا و نقره‏ها و ثروت‏هاى اندوخته شده به وسيله آتش جهنم داغ خواهند شد. بعدا به واسطه آنها: پيشانى و پهلو و پشت‏هاى مالكين ايشانرا داغ مى‏كنند، (فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ) مفسرين راجع به اينكه چرا آيه مورد بحث مى‏فرمايد: اين مواضع از بدن انسان را داغ مى‏كنند اقوال و احتمالاتى دارند. مؤلف- در آن زمانى كه أبو ذر در شام بود همه روزه اول صبح با بلندترين صدا فرياد مى‏زد:

تفسير آسان    ج‏6    261    آيه 35 يوم يحمى عليها في نار جهنم - إلى آخره: .....  ص : 261

هنگامى كه مواضع فوق را از اينگونه دوستان طلا و نقره داغ مى‏كنند كانه آنان مى‏گويند: چرا ما را عذاب مى‏كنيد، ما كه گناهى نكرده‏ايم!؟ فرشتگان عذاب در جوابشان مى‏گويند. (هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ) اين آن كنز و گنج‏هائى است كه شما در دنيا براى خويشتن جمع و پس‏انداز نموديد. پس عذاب آنچه را كه براى خود احتكار و جمع كرده‏ايد بچشيد (فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ) مؤلف.

تفسير آسان    ج‏6    263    تفسيرى از معاوية بن ابو سفيان!: .....  ص : 262

 (1) اگر حرف (واو) را كه در جمله بالا است حذف مى‏كردند جمله نام برده صفت كلمه احبار و رهبان ميشد كه در صدر آيه مورد بحث مى‏باشند. و معنى آيه اين ميشد كه اگر علماى يهود و ديرنشينان مسيحى طلا و نقره جمع كنند معذب خواهند شد. ولى با بودن (واو) چنانكه هست هر كسى طلا و نقره احتكار نمايد مشمول آيه مورد بحث مى‏شود. عجب اينجا است كه چرا معاوية بن ابو سفيان در هيچ موردى راجع به تفسير قرآن و معناى آن مداخله نمى‏كرد. فقط بايد براى حذف اين (واو) بقدرى پافشارى و فعاليت نمايد كه موجب تبعيد يكى از بزرگترين صحابه پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله يعنى أبو ذر شود. آيا اگر كسى از حريم قرآن دفاع و از موافقت با تفسير غير صحيح آن خوددارى نمايد جزايش شكايت به عثمان و در نتيجه تبعيد از وطن خواهد بود.

تفسير آسان    ج‏6    264    معناى كلمه كنز: .....  ص : 264

اصل كلمه كنز: كه كلمه (يَكْنِزُونَ) از آن مشتق شده و همچنين ساير مشتقات آن بنا بقول اكثر لغويين به معناى گرد آوردن اموال مى‏باشد- معجم- بنابر اين: هرگاه براى شى‏ء كه در زمين مدفون باشد به كار رود احتياج به قرينه دارد. مثلا نظير اين جمله كه در آيه 82 سوره كهف مى‏فرمايد: (وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما) گنج آنان زير ديوار است. زيرا كلمه (تَحْتَهُ) قرينه اين ميباشد كه آن كنز در زير ديوار بوده است. و نيز نصاب آن يعنى اندازه اموالى كه مورد زكات قرار مى‏گيرند از اخبار و احاديث استفاده ميشود. روى اين مبنا بنابر اينكه قابل خدشه نباشد هر كسى كه اموالى را مخصوصا طلا و نقره را بيش از احتياج مشروع خويشتن گرد آورد و محتاجين را از خريدن و بهره‏مند شدن آن محروم نمايد مشمول عذاب دو آيه مورد بحث خواهد شد. خواه يك چنين اموالى را در زير زمين دفن كند و يا اينكه نكند. زيرا خواباندن يك چنين اموال بخصوص طلا و نقره موجب ركود كشور بلكه اسلام و مسلمين مى‏گردد.

تفسير آسان    ج‏6    265    معناى كلمه كنز: .....  ص : 264

هر مالى كه زكات آن پرداخته شود جزء كنز يعنى گنج بحساب نمى‏آيد و لو اينكه زير هفت طبقه زمين باشد. و هر مالى كه زكات آن را نپردازند حكم گنج را خواهد داشت. ولو اينكه روى زمين باشد. و نيز مى‏گويد: عثمان عفان به كعب- الاحبار گفت: تو در باره مردى كه زكات واجب مال خود را داده باشد چه عقيده‏اى دارى؟ آيا باز هم بر او واجب است چيزى بپردازد؟ كعب گفت: نه، و لو اينكه يك خشت از طلا و ديگرى از نقره درست كند معذلك چيزى بر او واجب نيست. در اين هنگام أبو ذر عصاى خود را بلند كرد و به فرق كعب زد و به وى گفت: اى پسر زن يهوديه كافره! تو چه حق دارى كه در احكام اسلام و مسلمين اظهار نظر كنى: قول خداى سبحان از قول تو اصدق و صحيحتر است كه ميفرمايد: (وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ) الى آخره. آرى، اين برداشتهائى بود كه از ظاهر آيه و قول علماى لغت شد. ولى در عين حال راجع به زكات اموال و احكام آن بايد به كتب فقه مراجعه شود- مؤلف.

تفسير آسان    ج‏6    316    اشاره‏اى به اهميت زكات: .....  ص : 315

ثعلبة بن حاطب انصارى به پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله گفت: دعاء كن. خدا ثروتى به من عطا كند. پيامبر خدا فرمود: ثروت كمى كه بتوانى شكر آن را بجاى آرى بهتر است از مال فراوانى كه نتوانى شكر آنرا بگذارى. آيا مايل نيستى به پيامبر خدا (كه ثروتى ندارد) تأسى كنى؟ سوگند به آن خدائى كه جان من در دست قدرت او مى‏باشد اگر من بخواهم تمام كوه‏ها برايم طلا و نقره شوند ميشوند، ثعلبه براى دومين بار به پيامبر عاليقدر اسلام گفت: دعاء كن خدا ثروتى به من عطا كند. سوگند به آن خدائى كه تو را بحق مبعوث كرده اگر خدا ثروتى به من عطا كند من حق هر ذى حقى را مى‏پردازم. پيامبر صلى اللّه عليه و آله قبول كرد و به ثعلبه فرمود: برو گوسفندى خريدارى كن. هنگامى كه وى گوسفندى خريد بقدرى گوسفندانش فراوان شدند كه مدينه ظرفيت آنها را نداشت. بعدا خارج از مدينه مكانى براى آنها در نظر گرفت! كم‏كم گوسفندان او به اندازه‏اى زياد شدند كه در نماز جمعه و نماز جماعت پيامبر خدا حاضر نمى‏شد! بعد از نزول آيه زكات بود كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم شخصى را نزد ثعلبه فرستاد تا زكات را وصول نمايد. ثعلبه از پرداخت زكات خوددارى نمود و گفت:

تفسير آسان    ج‏6    353    سبب نزول: .....  ص : 352

يعنى ثروت اندكى كه حق و شكر آنرا ادا كنى بهتر است از اموال فراوانى كه طاقت اداى حق آنرا نداشته باشى. ثعلبه براى دومين بار سخن خود را اعاده نمود و پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جوابش فرمود: آيا تو راضى نيستى (از نظر ثروت) نظير پيامبر خدا باشى!؟ سوگند بحق آن خدائى كه جان من بدست قدرت او است اگر من بخواهم: كوههاى نقره و طلا به همراهم حركت كنند ميكنند! ثعلبه در مرتبه سوم به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم گفت: بحق آن خدائى كه تو را بر حق مبعوث نموده اگر تو دعا كنى و خدا ثروتى به من عطا كند من حتما حق هر ذى حقى را ادا خواهم كرد. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم در حق ثعلبه دعا كرد و گفت:

تفسير آسان    ج‏7    18    آيه 103 خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها - إلى آخره: .....  ص : 17

كلمه خُذْ خطاب به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است. ضمير كلمه (بِها) به كلمه (صَدَقَةً) برميگردد. بعضى از مفسرين گفته‏اند: ضمير كلمه (أَمْوالِهِمْ) به افرادى كه در آيه 102 فرمود: (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا) الى آخره برميگردد. گروه ديگرى فرموده‏اند: ضمير مذكور به عموم اغنياء برميگردد. زيرا آيه مورد بحث در باره زكات واجب نازل شده است. و اعتبار اين قول بيشتر ميباشد- كاشف- سبب اينكه در آيه فرموده: (مِنْ أَمْوالِهِمْ) و نفرموده: من مالهم اشاره به اين است كه زكات بايد از انواع و اقسام اموال مسلمانان اخذ شود- از قبيل: طلا، نقره، انعام ثلاثه يعنى شتر و گاو و گوسفند. غلات چهارگانه يعنى گندم، جو، خرما و كشمش. يعنى يا محمّد (ص) از اموال مسلمين زكات بگير و آنانرا به وسيله اخذ زكات از آلودگى بخل پاك و پاكيزه كن- ميزان.

تفسير آسان    ج‏7    143    آيه 54 و لو أن لكل نفس ظلمت ما في الأرض لافتدت به - إلى آخره: .....  ص : 142

يعنى يقينا آن افرادى كه كافر شدند، يا بشوند و در حال كفر مردند، يا بميرند اگر سرتاسر زمين را پر از طلا داشته باشند و آنها را براى نجات از عذاب و كيفر كردار فديه دهند هرگز از آنان پذيرفته نخواهد شد. از اخبار و احاديث اينطور استفاده مى‏شود كه مردم در روز رستاخيز يكديگر را مى- شناسند. و چون كفار و مشركان از شماتت و ملامت ديگران خجل و سركوب ميشوند لذا هنگامى كه عذاب خدا را ميبينند و از رفتار و كفر خويشتن پشيمان مى‏شوند پشيمانى خود را پنهان مى‏كنند تا مورد سركوبى ديگران قرار نگيرند (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ) از آنجا كه معقول نيست خداى مهربان در حق كسى حتى كفار ظلم كند لذا جمله ذيل مى‏فرمايد: بين آنان به عدالت داورى خواهد شد، يعنى بيشتر از آن مقدارى كه مستوجب عذاب باشند عذاب نخواهند شد. (وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ) مؤلف.

تفسير آسان    ج‏7    239    سبب نزول: .....  ص : 239

ابن عباس مى‏گويد: رؤساى مكه كه از قريش بودند نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمدند و گفتند: يا محمّد (ص) اگر تو پيامبرى پس كوهاى مكه را براى ما به طلا مبدل كن، يا اينكه فرشتگان را نزد ما بياور تا بر پيامبرى تو گواهى دهند بعد خداى سبحان آيه 12 را نازل كرد كه مى‏فرمايد (فَلَعَلَّكَ تارِكٌ)- الى آخره.

تفسير آسان    ج‏7    252    آيا هر نوع زينتى ناپسند است؟: .....  ص : 252

يعنى دوست داشتن شهوت‏ها و خواستنى‏ها از قبيل: زنان و پسران براى مردم جلوه‏گر شده است. و پوست‏هاى آكنده از قبيل: طلا و نقره و اسبان با علامت و گاو و گوسفندها و كشتزارها آراسته گرديده است. اينها متاع‏هاى دنيوى مى‏باشند- الى آخره. و اما آن زينت‏هائى كه پسنديده‏اند: در سوره: اعراف، آيه 31 كه در صفحه- 191- جلد پنجم تفسير آسان شد راجع به آنها به پيامبر (ص) مى‏فرمايد:

تفسير آسان    ج‏8    239    آيه 7 و يقول الذين كفروا لو لا أنزل عليه آية من ربه - إلى آخره: .....  ص : 238

92- يعنى يا محمّد كفار به تو مى‏گويند: ما هرگز به تو ايمان نمى‏آوريم تا اينكه چشمه‏اى را از زمين (مكه) براى ما روان سازى 93- يا اينكه تو داراى باغ و بستانى از قبيل خرما و انگور باشى و نهرهائى را در ميان آنها جارى كنى 94- يا اينكه آسمان را آنطور كه مى‏پندارى در حالى بر- سر ما فرو ريزى كه قطعه قطعه شده باشد. يا اينكه خود خدا و فرشتگان را در حالى نزد ما بياورى كه در مقابل ما قرار بگيرند 95- يا اينكه داراى خانه‏اى از طلا باشى، يا اينكه در آسمان صعود كنى و ما هرگز به بالا رفتن تو ايمان نمى‏آوريم تا اينكه كتابى بياورى تا ما آنرا بخوانيم. ولى خداى عليم اين بهانه جوئى آنان را در سوره: انعام محكوم و تكذيب كرده و فرموده:

منبع خبر: aligold
  ۶ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۳۲:۱۸ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد