طلا در أنوار العرفان في تفسير القرآن

طلا در أنوار العرفان في تفسير القرآن
يعنى فرعون گفت اگر موسى پيامبر است چرا دستبند طلا از طرف آسمان بوى انداخته نشده است. أنوار العرفان في تفسير القرآن ...

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏1    308    بحثى از نظر لغت و معنى .....  ص : 304

يعنى فرعون گفت اگر موسى پيامبر است چرا دستبند طلا از طرف آسمان بوى انداخته نشده است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏1    319    توضيحات .....  ص : 312

و مقصود از حجارة طلا و نقره و باقى معدنيات و نباتات و حيوانات و آنچه را كه انسان به وى علاقمند بوده و مرادش با او مطابق شهواتش حاصل مى‏شد ميباشد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏2    92    توضيحات .....  ص : 90

يكى از دانشمندان ميگويد حكايت سامرى و گوساله نبايد باين سادگى بوده باشد زيرا چگونه ميتوان قبول كرد كه شخص عاقل خدا را جسمى داند بصورت گوساله و لو اينكه صدائى هم داشته باشد بديهى است صنم و بتيكه از طلا ساخته شده باشد نه عقل دارد و نه حس و حركت چگونه ميتواند خداى عالم باشد مگر آنكه بگوئيم سامرى نيرنگى بكار برده و بآنها چنين وانمود كرده كه سرّ كرامتيكه از موسى عليه السّلام ظهور مى‏كند اين است كه او مطابق قواى فلكى و اوضاع آسمانى بر بعضى از طلسمها اطلاع پيدا كرده و من نيز از آنها اطلاع دارم و براى شما طلسمى ميسازم بصورت گوساله با صداى عجيب و آنها را تشويق نمود كه اگر بگوساله سجده كنيد شما نيز مانند موسى ميتوانيد چيزهاى خارق العاده درست كرده و داراى معجزه باشيد. و شايد هم بنى اسرائيل احتمال ميدادند كه خدا در جسم حلول نموده و يا اينكه اله عالم جسم بوده باشد اين بود كه سامرى آنها را فريب داد و چنان وانمود كرد كه خداى موسى و هارون در گوساله حلول نموده و اگر شما بگوساله سجده كنيد بخداى موسى سجده نموده‏ايد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏2    177    ترجمه و شرح .....  ص : 177

موسى در جواب آنها گفت: خدا ميفرمايد: گاوى باشد كه براى شخم كردن زمين و شيار رام نشده باشد و كار آن آب كشى براى زراعتها نباشد و از تمام اين كارها معاف و از تمام عيوب مبرّى و سالم باشد و داراى رنگ يك پارچه باشد و هيچ رنگ ديگرى در آن نباشد وقتى بنى اسرائيل اين صفات را شنيدند گويا سؤال ديگرى براى بهانه جوئى نداشتند گفتند اكنون گفتار حق را براى ما آوردى و صفات آن گاو را براى ما روشن كردى و دانستيم اين ماده گاو از آن كيست سپس آن گاو را به پانصد هزار دينار خريدند يا اينكه قرار شد پوست آن گاو را پر از طلا كرده و بصاحب آن بدهند و جريان را بموسى گفتند موسى فرمود چاره‏اى جز خريدن و كشتن آن نداريد لذا گاو را بهمين شرط خريدند و آن را سر بريدند ولى براى گرانى قيمتش مايل نبودند اين كار را انجام دهند امّا ناچار مانده و آن را خريده و ذبح كردند.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏2    198    توضيحات .....  ص : 194

انّ اللّه يأمركم ان تذبحوا بقرة عمل كرده و هر گاوى را مى‏كشتند كافى بود و همان اثر را داشت كه اگر بكشته مى‏زدند زنده ميشد ولى بنى اسرائيل بسؤالات افزودند تا كار مشكلتر شد و يا اينكه حكمت كشتن گاو بخصوص اين بود كه در ميان بنى اسرائيل جوانى بود به پدر و مادرش خيلى مهربان و با محبت بود خدا خواست علاوه بر پاداش اخروى در دنيا نيز در مقابل اين محبت بوى نفعى برساند و در آن وقت گاو باين خصوصيت منحصر بگاو آنجوان بود لذا بنى اسرائيل حاضر شدند تا پوست آن گاو را پر از طلا نمايند و گاو را از او بخرند لذا پيامبر اكرم فرمود: ملاحظه كنيد كه احترام بپدر يا بقولى بمادر چقدر ارزش دارد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏2    346    ترجمه و شرح .....  ص : 346

 

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏2    346    ترجمه و شرح .....  ص : 346

حقا كه شما همان مردم بى بصيرت در دين و ضعيف اليقين هستيد كه موسى آنهمه معجزات را براى اثبات توحيد و نبوت خود بشما آورد و شما همه اين آيات بينات را ديديد ولى پس از رفتن او بكوه طور گوساله را كه از طلا ساخته شده بود انتخاب كرديد و آن را بجاى خداى خويش و خداى موسى پرستش نموديد و با خليفه مخصوص موسى مخالفت نموده و بدنبال سامرى افتاديد و با اين عمل خدا را فراموش نموده و بخودتان ظلم كرديد زيرا شريك قرار دادن بخدا بزرگترين ظلمها است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏3    318    روايات .....  ص : 317

 (4) در كتاب ثواب الاعمال از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: رسول اكرم فرمودند: هنگاميكه حاجيان و زائران كعبه بسوى مكه روانه ميشوند هر وقت كه اثاثيه خود را بر زمين ميگذارند و برميدارند ده حسنه بنامه عمل آنها افزوده ميشود و ده گناه از آنان آمرزيده ميشود و نيز هنگاميكه بدور خانه كعبه طواف ميكنند گناهان آنان آمرزيده ميشود و چندين عمل ديگر و ثواب آنها را ياد آورى نموده و سپس بحاضرين دستور دادند كه به زائرين خانه كعبه گفتار مرا برسانيد. (5) در كتاب ثواب الاعمال از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مشعر توقف فرمود شخصى عرض كرد يا رسول اللّه من تصميم داشتم كه بزيارت كعبه بيايم ولى مانعى پيش آمد و نتوانستم بحج مشرف شوم امّا ثروت زيادى دارم دستور بفرمائيد عملى انجام دهم كه در ثواب با حاجيان شريك باشم پيغمبر اكرم بكوه ابو قبيس رو كرد و فرمود اگر باندازه اين كوه طلا داشته باشى و آن را در راه خدا انفاق نمائى هرگز باجر و ثواب حاجيان نخواهى رسيد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏3    537    بحثى از نظر لغت و معنى .....  ص : 537

قوله تعالى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ فتنة- اصل فتنه طلا و نقره را در آتش نهادن است تا خالص بودن آن امتحان شود سپس در معانى آزمايش، گرفتارى، آشوب، اختلاف انداختن در ميان مردم از نظر رأي و تدبير چنانكه در آيه 28 سوره انفال ميفرمايد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏4    567    توضيحات .....  ص : 566

رباخوار از دنيا نمى‏رود مگر اينكه بنوعى از جنون مبتلا خواهد شد و طبق دستور پيغمبر اكرم زياد گرفتن در شش چيز حرام است: طلا، نقره، گندم، جو، خرما، نمك و بعضى كشمش را نيز اضافه كرده‏اند اما بين فقهاى اهل تسنن در موضوع ربا اختلاف است ابو حنيفه و تابعين او و اهل عراق و مذهب شافعى و اهل حجاز معتقدند كه ربا در اثمان مانند طلا و نقره حرام و در مأكولات و مشروبات و چيزهاى ديگر حرام نيست ولى مالك رباء را در مأكولات ميداند اما علماء شيعه مى‏گويند ربا در چيزهائى ميباشد كه با كيل و وزن معامله ميشود و بين پدر و پسر و زن و شوهر هم ربا نيست و همچنين ربا گرفتن را از كافر جايز ميدانند و رباء باتفاق فقهاء در معامله نقدى و نسيه هر دو واقع ميشود ولى بعضى از پيشينيان گفته‏اند ربا فقط در نسيه است زيرا در دوران جاهليت فقط ربا در مورد تأخير افتادن طلب از وقت مقرر بود كه خداوند آن را حرام كرده است و جاى تفصيل اين موضوعات در كتب فقهيه است و اما در مذمت رباخوار يكى از عرفاء مى‏گويد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏5    151    ترجمه و شرح .....  ص : 150

براى مردم دوستى خواهشهاى نفسانى و محبت امور مادى زينت داده شده و آراسته گرديده است از قبيل دوستى زنان و پسران و دارائيهاى بسيار و انباشته از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز يا اسبهاى داغدار و نشانه‏دار و چهار پايان از قبيل شتر و گاو و گوسفند و زمينهاى زراعتى و كشت و زرع اما همه اينها براى بهره‏ورى در زندگى زود مير و زود گذر دنياست و بزندگى عالى و افقهاى دور ربطى ندارد و نبايد هدف اصلى و نهائى انسان قرار بگيرد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏5    152    ترجمه و شرح منظوم .....  ص : 152

وز طلا و نقره و انعام و خيل كشتزاران كه بر آن دل راست ميل‏

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏5    271    روايات .....  ص : 271

معاذ ميخواهى خداوند بدهيت را ادا كند عرض كردم آرى فرمود آيه قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تا آخر بخوان و بگو يا رحمن الدّنيا و رحيمهما تعطى منها ما تشاء و تمنع منها ما تشاء اقض عنّى دينى سپس فرمود: اگر باندازه كره زمين طلا مقروض باشى خداوند قرض ترا ادا خواهد كرد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    96    شأن نزول .....  ص : 96

عبد اللّه بن عباس ميگويد آيه و من اهل الكتاب در باره عبد اللّه بن سلام و منحاص بن عازورا كه بعضى نام او را فيحاص و نيز فنحاص ضبط كرده‏اند نازل گشته است زيرا بعبد اللّه 1200 اوقيه طلا بامانت داده شده بود و بموقع آن امانت را ادا كرد ولى به ابن عازورا يك دينار امانت داده شده بود لكن او بامانت خيانت كرده بود.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    147    تجزيه و تركيب .....  ص : 143

و شايد يكى از علل ذكر ظاهر بعوض ضمير اين باشد كه اگر خوردن مال مردم بناحق از يك عده امى و بدون كتاب سر ميزد چندان موجب تعجب و تأسف نبود ولى اهل كتاب كه ميدانند در كتاب آسمانيشان اثرى از اين موضوع نيست چگونه چنان گفتار و كردار ناروا از ايشان صادر ميگردد؟! قنطار- يعنى مقدار كثيرى از مال يا از زر و بقولى يكهزار و دويست اوقيه طلا است و بعضى گفته‏اند قنطار عبارت از پوست گاو پر از طلا است و در اينجا كنايه از مال كثير است يعنى سپرده هر اندازه هم كه زياد باشد باز ميدهد و خيانت نمى‏كند. دينار- در اصل دنّار بوده يكى از دو نونش در اثر كثرت استعمال و آسانى تلفظ تبديل بياء شده است و جمع دينار دنانير است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    202    ترجمه و شرح .....  ص : 202

اين آيه در باره كسانى است كه با عقيده كفر مرگ آنان فرا رسد و در حالت كفر از دنيا بروند اين نوع افراد كه فرصت را از دست داده و از توبه غافل مانده‏اند اگر تمام زمين را پر از طلا كرده و در راه خدا انفاق نمايند از آنها پذيرفته نخواهد شد زيرا شرط اول قبولى اعمال ايمان باصول ديانت است و فاقد ايمان هر قدر اعمالش بنظر نيكو آيد از وى قبول نخواهد گرديد زيرا اعمال در پرتو ايمان حقيقى و خلوص بزرگ ميگردد و كم و زيادى ارزش اعمال بسته بدرجات ايمان و اعمال صالح است لذا بيگانگان را عذاب دردناك فرا خواهد گرفت و رهبران اسلام در باره آنان شفاعت نخواهند كرد و حتى شفعاء روز رستاخيز دشمن آنها خواهد بود چنانكه گفته‏اند:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    203    ترجمه و شرح .....  ص : 202

لذا ميفرمايد: كسانيكه بخدا و رسولش كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند و توبه نكرده و بشرف اسلام مشرف نشدند اگر بفرض محال روى زمين پر از طلا باشد و آن را بعنوان فديه و عوض در مقابل اعمال بد خويش بپردازند هرگز از هيچيك از آنها پذيرفته نخواهد شد زيرا در بازار قيامت جز صدق و صفا و اعمال صالح و تقوى كالاى ديگرى ارزش ندارد بنابراين براى آنها عذاب و مجازات دردناك است گرچه همه اهل عذاب گرفتار شكنجه دردناك الهى خواهند بود ولى عذاب و شكنجه آنان بمراتب كفر و ازدياد معاصى متفاوت خواهد شد و آنها را يار و ياورانى نخواهد بود تا آنها را شفاعت كرده و از عذاب دردناكى كه براى آنان فراهم آمده نجاتشان بدهد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    215    توضيحات .....  ص : 209

 (3) عده نيز بخدا كافر شده‏اند و بر همان حال كفر مرده‏اند اين نوع افراد اگر زمين را پر از طلا كرده و فديه بدهند از عذاب الهى نجات نخواهند يافت و بلكه گرفتار شكنجه‏اى الهى خواهند بود و يار و ياورى هم نخواهند داشت تا بآنها كمك كند يا در استخلاص آنان بكوشد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏6    222    ترجمه و شرح .....  ص : 222

خداوند پس از بيان ايمان و كفر و اينكه اگر شخص كافر باندازه گنجايش زمين طلا داشته باشد و آن را براى رهائى از عذاب الهى به بخشد موجب نجات او از آتش جهنم نخواهد شد در اين آيه نيز بارتباط نهائى ايمان و برّ اشاره فرموده و اهميت آن را بيان ميكند و نشان ميدهد كه برّ و نيكوكارى يكى از ثمرات مهم ايمان است و انفاق اموال مورد علاقه يكى از شرائط رسيدن بمقام نيكوكاران واقعى ميباشد و در حقيقت مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت افراد زيرا آثار و فوائد بسيارى كه بذل مال و رفع حاجت نيازمندان در آسايش همه طبقات اجتماع دارد هيچيك از كارهاى نيك آن اثر را در انتظام عمومى و سعادت جامعه ندارد و در جهان ديگر نيز كه نظام ديگرى در آن حكمفرما است سيرت آن آشكار گشته و بصورت نعمتهاى هميشگى در خواهد آمد لذا ميفرمايد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏7    370    شأن نزول .....  ص : 370

ابن عباس گفته قريش نزد يهود آمدند و گفتند نشانه‏هاى نبوت موسى چه بوده است؟ آنها گفتند عصاى موسى و يد بيضاء او سپس نزد مسيحيان رفتند و گفتند نشانه‏هاى نبوت عيسى چه بوده است؟ مسيحيان گفتند ابرص و امكه را شفا ميداد و مرده را زنده ميكرد سپس بخدمت رسول اكرم رسيدند گفتند يا محمّد از خدا بخواه كه كوه صفا را براى ما به طلا مبدل سازد رسول خدا دعا كرد و اين آيه نازل شد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏7    406    بحثى از نظر لغت و معنى .....  ص : 404

 (4) بمعنى معادن آهن و مس و برنز و طلا است چنانكه در آيه 17 سوره رعد مى‏فرمايد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏8    164    روايات .....  ص : 163

 (6) مجمع البيان از صادقين روايت نمود كه فرمودند: قنطار يك پوست گاو پر از طلا است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏8    313    توضيحات .....  ص : 310

 (1) ابو حنيفه و شيعه لازم نمى‏دانند كه از گرد و خاك زمين چيزى بدست بچسبد ولى بر پاره‏اى چيزهاى زمينى مانند گچ و آهك و سنگهاى قيمتى نرم او تيمم را جايز مى‏داند و ما جايز نمى‏دانيم و همچنين بر نرمه‏ى طلا و نقره و ديگر فلزات هيچكدام جايز نمى‏دانيم.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏9    89    توضيحات .....  ص : 88

اگر عاقله قاتل از صاحبان شتر باشند ديه او بدون خلاف يكصد شتر است و اگر بخواهد طلا بدهد يك هزار دينار و اگر نقره بدهد ده هزار درهم است و ديه خطاكار بايد در ظرف سه سال تأديه گردد گرچه ظاهر آيه نشان مى‏دهد كه ديه بر خود قاتل است اما بنا به اجماع و علم به سنت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم بايد ديه را عاقله قاتل بدهند و عاقله عبارت از برادرزادگان و عموها و پسر عموهاى پدر است و بنظر شافعى موالى هم جزو عاقله‏اند و به عقيده ابو حنيفه پدر و پسر هم داخل عاقله هستند و ابن مسعود از پيامبر اكرم روايت كرده كه مرد بگناه پسرش و پسر بگناه پدرش مأخوذ نيست و اما الزام ديه بر عاقله مبنى بر مؤاخذه برئ نسبت به مقيم يعنى بى‏تقصير نسبت به مقصر نيست زيرا ديه عقوبت محسوب نمى‏شود بلكه حكمى شرعى و تابع مصلحت است و بنا بقولى بر سبيل معاونت و بمقتضاى مساوات مى‏باشد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏9    92    روايات .....  ص : 92

 (2) كافى از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمودند: ديه قتل غير عمد يا صد شتر است يا هزار گوسفند يا ده هزار درهم نقره يا هزار دينار طلا مى‏باشد.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏10    308    ترجمه و شرح .....  ص : 306

الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ بخاطر اين است كه سرقت غالبا از رجال است. أمّا منشاء زنا غالبا نساء است و اين آيه اگر چه اطلاق دارد لكن اخبار معتبره از ائمّه اطهار عليهم السّلام و اجماع علماء دالّ بر اين است كه حكم فاقطعوا ايديها مشروط بدو شرط است يكى بحدّ نصاب برسد كه ربع دينار است و عبارت از چهار نخود و نيم طلا ميباشد يعنى قيمت مسروق به اين اندازه برسد كه شايد امروز هفتاد ريال كه عبارت از هفت تومان است باشد و ديگر آنكه از حرز باشد و ملاك حرز جائى است كه متعارف است كه اشياء را در آنجا نگاه ميدارند.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏10    329    روايات .....  ص : 326

در چهار يك دينار، عرض كردم در دو درهم نيز مى‏برند؟ فرمود در چهار يك دينار طلا هر چه قيمت آن باشد باز عرض كردم اگر كسى كمتر از چهار يك دينار سرقت كند باو دزد مى‏گويند؟ و چنين شخص در نزد خدا دزد محسوب مى‏شود يا خير؟ فرمود بلى او در نزد خدا سارق است لكن دست سارق در كمتر از چهار يك دينار بريده نشود و اگر بنا بود كمتر از چهار يك دينار بريده شود همانا دست عموم مردم بايستى بريده شود.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏10    436    شأن نزول .....  ص : 435

چنانكه تفسير برهان نيز نوشته است و پيامبر آيه: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ را خواند يعنى هر كس خدا و فرستاده او و كسانى كه گرويده‏اند ولى خود گرداند او حزب اللّه است و همانا حزب اللّه غلبه كنندگان هستند و تمام مفسّران اعم از شيعى و سنّى شأن نزول اين دو آيه را با توضيحى بيشتر در باره دادن انگشترى طلا از طرف مولاى متّقيان علىّ بن ابى طالب به سائل در حالى كه در ركوع بودند ذكر نموده‏اند چنانكه تفسير مجمع البيان نيز ذكر نموده است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏11    271    روايات .....  ص : 269

از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: اين آيه در باره دو نصرانى بنام ابن بندى و ابن ابى ماوية نازل شده كه با يك نفر مسلمان از قبيله تميم وادى به سفر رفته بودند با مرد مسلمان پول و اثاثيه و ظروف طلا و لوازم ديگرى بود كه بمنظور فروش همراه برداشته چون بمدينه رسيدند مرد مسلمان مريض شد، وقتى احساس مرگ خود را نمود، هر چه داشت بآن دو نفر همسفر خود داد كه بورثه او بدهند، پس از مرگ او نصرانيها وجوه نقد و قسمتى از اموال را بورثه او ردّ كردند، ولى ظروف طلا و اشياء نفيسه كه بود، تسليم ننمودند. ورثه كه از حال او اطلاع داشتند، پرسيدند كه آيا مرض تميم مدّتى بطول انجاميد؟ گفتند: خير چند روز بيشتر مريض نبود. سؤال كردند: آيا چيزى از او به سرقت رفته و يا در تجارت خسارتى كرده بود؟ گفتند: خير. پرسيدند: پس اموال نفيس و جواهرات و زينت آلاتى كه همراه او بود، چه شد؟ جواب دادند: هر چه بما داده بود، بشما تحويل داديم و زائد بر آن را اطلاعى نداريم، ورثه حضور پيغمبر شرفياب شده و چگونگى را عرض نمودند.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏13    115    شأن نزول .....  ص : 115

محمد بن موسى بن فضل از محمد بن يعقوب أموى و او از احمد بن عبد الجبار و او از يونس بن بكير از ابو معشر از محمد بن كعب خبرى براى ما روايت كرد و گفت محمد بن كعب گويد رسول اللّه با قريش سخن مى‏گفت آنان گفتند: اى محمد صلّى اللّه عليه و آله بما خبر داده‏اند كه معجزه موسى عليه السّلام عصائى بود كه اگر آن را به سنگ مى‏نواخت از آن سنگ دوازده چشمه آب جارى مى‏شد و معجزه عيسى عليه السّلام اين بود مرده را زنده مى‏كرد و معجزه ثمود شتر بود تو هم معجزه‏اى بياور تا تو را تصديق كنيم پيغمبر اكرم فرمود چه معجزه‏اى دوست داريد كه بياورم اظهار داشتند كوه صفا را براى ما طلا ساز پيغمبر فرمود اگر كوه صفا را طلا كنم ايمان مى‏آوريد گفتند بلى به خدا سوگند اگر اين كار را بكنى همه ما از شما پيروى مى‏كنيم حضرت خواست دعا كند جبرئيل آمد و گفت اگر بخواهى كوه صفا طلا خواهد شد ولى اگر آنان ايمان نياورند عذاب نازل خواهد شد اما اگر آن معجزه را نخواهى در حال عذاب نمى‏فرستيم و توبه توبه كننده را مى‏پذيريم پيغمبر فرمود آنان را وامى‏گذارم تا توبه كنندگان آنان توبه كنند سپس خداوند اين آيه را فرو فرستاد مجمع البيان نيز اين شأن نزول را ذكر نموده است.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏13    127    بحثى از نظر لغت و معنى .....  ص : 127

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ يعنى براى تو اطاقى باشد از طلا. ظاهرا مراد آن است كه زينت آن از طلا باشد. طلا را به جهت كمال حسن زخرف گفته‏اند و زخرف القول سخنى است باطل كه ظاهر آن صدق و راست مى‏نمايد چنانكه در آيه 112 مورد بحث فرمودند. و نيز نام سوره چهل و سوم از قرآن است. گوئى به مناسبت آيه 35 همان سوره زخرف خوانده شده كه مى‏فرمايد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏15    87    ترجمه و شرح .....  ص : 87

خداوند متعال در اين آيه كريمه گمرهى بنى اسرائيل را حكايت نموده و بيان مى‏كند كه پس از رفتن موسى كليم عليه السّلام به كوه طور بنى اسرائيل از زيور و زينت و طلا گوساله‏اى را ترتيب داده مانند گاو صدا مى‏كرد و سامرى بنى اسرائيل را به پرستش آن دعوت مى‏نمود و مى‏گفت: پروردگار شما و موسى همين است مردم نيز گفتارى سامرى را پذيرفته و گروهى بسيار از آنان گوساله را پرستش كرده و به آن سجده نمودند در صورتى كه بنى اسرائيل با اينكه مدّت متمادى به سرپرستى موسى عليه السّلام بسر برده و دعوت او را به خداپرستى شنيده و معجزات او را مشاهده نموده بودند با اينحال چگونه فريفته مجسمه گوساله‏اى شدند كه مانند گاو صدا مى‏كرد و آن را پرستش نمودند در صورتى كه نه سخن مى‏گفت و نه آنان را به طريق زندگى و عبوديت رهبرى مى‏نمايد. بنى اسرائيل از كوتاه نظرى گوساله سامرى را پرستش نموده و آن را به خدائى برگزيدند در صورتى كه به خود ستم كردند و اين مذلّت و خوارى براى هميشه گريبانگير آنان شد. اينك مى‏فرمايد:

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏15    382    يك شعر از ديوان مؤلف كه پنجاه دو سال قبل سروده شده: .....  ص : 382

نقره گر خواهى اندر دهر گردى چون طلا گوش دارد رو مشو هر سو روان با هيچ كس‏

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏16    254    توضيحات .....  ص : 249

 (2) كنز. و آن دفينه‏هائى است كه زير زمين مخفى مى‏كنند و اين دو حد نصابش 20 دينار است كه 15 مثقال صيرفى طلا بى‏سكه‏دار باشد، يعنى قيمت مطابق اين مقدار باشد كه كمتر از آن خمس ندارد، مگر از جهت ارباح مكاسب.

أنوار العرفان في تفسير القرآن    ج‏16    329    شأن نزول .....  ص : 328

طبرانى در كتاب اوسط از ابن عباس روايت كرده كه عباس گفت: به خدا سوگند اين آيه در باره من نازل شده، هنگامى كه پيامبر را به مسلمان شدن خودم خبر دادم و از او خواستم كه در باره من بيست اوقيه طلا حساب نموده و بگيرد. پيامبر به جاى آن بيست برده به من عطا فرمود.

انوار درخشان    ج‏1    15    شرح .....  ص : 15

حمد اسم مصدر مبتدا و عبارتست از مدح و ستايش بر فعل شايسته و صفت نيكى كه بطور اختيار صادر و هويدا باشد، و ضد لوم كه بمعنى نكوهش و ذكر قبائح است و اطلاق حمد شامل همه گونه اقسام و مراتب آن ميشود چه بر حسب گفتار و يا ستايش وجودى مانند ستايش اثر از مؤثّر كه بهترين مرتبه ستايش و مدح ميباشد و در صدق حمد شرطست كه فعل نيك و صفت شايسته بطور اختيار باشد، و چنانچه خارج از اختيار باشد آنرا مدح گويند. مانند تعريف طلا به اين كه زر نابست.

 

منبع خبر: aligold
  ۴ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۸:۵ بعد از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد