أنوار العرفان في تفسير القرآن ج1 308 بحثى از نظر لغت و معنى ..... ص : 304
يعنى فرعون گفت اگر موسى پيامبر است چرا دستبند طلا از طرف آسمان بوى انداخته نشده است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج1 319 توضيحات ..... ص : 312
و مقصود از حجارة طلا و نقره و باقى معدنيات و نباتات و حيوانات و آنچه را كه انسان به وى علاقمند بوده و مرادش با او مطابق شهواتش حاصل مىشد ميباشد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج2 92 توضيحات ..... ص : 90
يكى از دانشمندان ميگويد حكايت سامرى و گوساله نبايد باين سادگى بوده باشد زيرا چگونه ميتوان قبول كرد كه شخص عاقل خدا را جسمى داند بصورت گوساله و لو اينكه صدائى هم داشته باشد بديهى است صنم و بتيكه از طلا ساخته شده باشد نه عقل دارد و نه حس و حركت چگونه ميتواند خداى عالم باشد مگر آنكه بگوئيم سامرى نيرنگى بكار برده و بآنها چنين وانمود كرده كه سرّ كرامتيكه از موسى عليه السّلام ظهور مىكند اين است كه او مطابق قواى فلكى و اوضاع آسمانى بر بعضى از طلسمها اطلاع پيدا كرده و من نيز از آنها اطلاع دارم و براى شما طلسمى ميسازم بصورت گوساله با صداى عجيب و آنها را تشويق نمود كه اگر بگوساله سجده كنيد شما نيز مانند موسى ميتوانيد چيزهاى خارق العاده درست كرده و داراى معجزه باشيد. و شايد هم بنى اسرائيل احتمال ميدادند كه خدا در جسم حلول نموده و يا اينكه اله عالم جسم بوده باشد اين بود كه سامرى آنها را فريب داد و چنان وانمود كرد كه خداى موسى و هارون در گوساله حلول نموده و اگر شما بگوساله سجده كنيد بخداى موسى سجده نمودهايد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج2 177 ترجمه و شرح ..... ص : 177
موسى در جواب آنها گفت: خدا ميفرمايد: گاوى باشد كه براى شخم كردن زمين و شيار رام نشده باشد و كار آن آب كشى براى زراعتها نباشد و از تمام اين كارها معاف و از تمام عيوب مبرّى و سالم باشد و داراى رنگ يك پارچه باشد و هيچ رنگ ديگرى در آن نباشد وقتى بنى اسرائيل اين صفات را شنيدند گويا سؤال ديگرى براى بهانه جوئى نداشتند گفتند اكنون گفتار حق را براى ما آوردى و صفات آن گاو را براى ما روشن كردى و دانستيم اين ماده گاو از آن كيست سپس آن گاو را به پانصد هزار دينار خريدند يا اينكه قرار شد پوست آن گاو را پر از طلا كرده و بصاحب آن بدهند و جريان را بموسى گفتند موسى فرمود چارهاى جز خريدن و كشتن آن نداريد لذا گاو را بهمين شرط خريدند و آن را سر بريدند ولى براى گرانى قيمتش مايل نبودند اين كار را انجام دهند امّا ناچار مانده و آن را خريده و ذبح كردند.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج2 198 توضيحات ..... ص : 194
انّ اللّه يأمركم ان تذبحوا بقرة عمل كرده و هر گاوى را مىكشتند كافى بود و همان اثر را داشت كه اگر بكشته مىزدند زنده ميشد ولى بنى اسرائيل بسؤالات افزودند تا كار مشكلتر شد و يا اينكه حكمت كشتن گاو بخصوص اين بود كه در ميان بنى اسرائيل جوانى بود به پدر و مادرش خيلى مهربان و با محبت بود خدا خواست علاوه بر پاداش اخروى در دنيا نيز در مقابل اين محبت بوى نفعى برساند و در آن وقت گاو باين خصوصيت منحصر بگاو آنجوان بود لذا بنى اسرائيل حاضر شدند تا پوست آن گاو را پر از طلا نمايند و گاو را از او بخرند لذا پيامبر اكرم فرمود: ملاحظه كنيد كه احترام بپدر يا بقولى بمادر چقدر ارزش دارد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج2 346 ترجمه و شرح ..... ص : 346
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج2 346 ترجمه و شرح ..... ص : 346
حقا كه شما همان مردم بى بصيرت در دين و ضعيف اليقين هستيد كه موسى آنهمه معجزات را براى اثبات توحيد و نبوت خود بشما آورد و شما همه اين آيات بينات را ديديد ولى پس از رفتن او بكوه طور گوساله را كه از طلا ساخته شده بود انتخاب كرديد و آن را بجاى خداى خويش و خداى موسى پرستش نموديد و با خليفه مخصوص موسى مخالفت نموده و بدنبال سامرى افتاديد و با اين عمل خدا را فراموش نموده و بخودتان ظلم كرديد زيرا شريك قرار دادن بخدا بزرگترين ظلمها است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج3 318 روايات ..... ص : 317
(4) در كتاب ثواب الاعمال از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: رسول اكرم فرمودند: هنگاميكه حاجيان و زائران كعبه بسوى مكه روانه ميشوند هر وقت كه اثاثيه خود را بر زمين ميگذارند و برميدارند ده حسنه بنامه عمل آنها افزوده ميشود و ده گناه از آنان آمرزيده ميشود و نيز هنگاميكه بدور خانه كعبه طواف ميكنند گناهان آنان آمرزيده ميشود و چندين عمل ديگر و ثواب آنها را ياد آورى نموده و سپس بحاضرين دستور دادند كه به زائرين خانه كعبه گفتار مرا برسانيد. (5) در كتاب ثواب الاعمال از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مشعر توقف فرمود شخصى عرض كرد يا رسول اللّه من تصميم داشتم كه بزيارت كعبه بيايم ولى مانعى پيش آمد و نتوانستم بحج مشرف شوم امّا ثروت زيادى دارم دستور بفرمائيد عملى انجام دهم كه در ثواب با حاجيان شريك باشم پيغمبر اكرم بكوه ابو قبيس رو كرد و فرمود اگر باندازه اين كوه طلا داشته باشى و آن را در راه خدا انفاق نمائى هرگز باجر و ثواب حاجيان نخواهى رسيد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج3 537 بحثى از نظر لغت و معنى ..... ص : 537
قوله تعالى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ فتنة- اصل فتنه طلا و نقره را در آتش نهادن است تا خالص بودن آن امتحان شود سپس در معانى آزمايش، گرفتارى، آشوب، اختلاف انداختن در ميان مردم از نظر رأي و تدبير چنانكه در آيه 28 سوره انفال ميفرمايد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج4 567 توضيحات ..... ص : 566
رباخوار از دنيا نمىرود مگر اينكه بنوعى از جنون مبتلا خواهد شد و طبق دستور پيغمبر اكرم زياد گرفتن در شش چيز حرام است: طلا، نقره، گندم، جو، خرما، نمك و بعضى كشمش را نيز اضافه كردهاند اما بين فقهاى اهل تسنن در موضوع ربا اختلاف است ابو حنيفه و تابعين او و اهل عراق و مذهب شافعى و اهل حجاز معتقدند كه ربا در اثمان مانند طلا و نقره حرام و در مأكولات و مشروبات و چيزهاى ديگر حرام نيست ولى مالك رباء را در مأكولات ميداند اما علماء شيعه مىگويند ربا در چيزهائى ميباشد كه با كيل و وزن معامله ميشود و بين پدر و پسر و زن و شوهر هم ربا نيست و همچنين ربا گرفتن را از كافر جايز ميدانند و رباء باتفاق فقهاء در معامله نقدى و نسيه هر دو واقع ميشود ولى بعضى از پيشينيان گفتهاند ربا فقط در نسيه است زيرا در دوران جاهليت فقط ربا در مورد تأخير افتادن طلب از وقت مقرر بود كه خداوند آن را حرام كرده است و جاى تفصيل اين موضوعات در كتب فقهيه است و اما در مذمت رباخوار يكى از عرفاء مىگويد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج5 151 ترجمه و شرح ..... ص : 150
براى مردم دوستى خواهشهاى نفسانى و محبت امور مادى زينت داده شده و آراسته گرديده است از قبيل دوستى زنان و پسران و دارائيهاى بسيار و انباشته از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز يا اسبهاى داغدار و نشانهدار و چهار پايان از قبيل شتر و گاو و گوسفند و زمينهاى زراعتى و كشت و زرع اما همه اينها براى بهرهورى در زندگى زود مير و زود گذر دنياست و بزندگى عالى و افقهاى دور ربطى ندارد و نبايد هدف اصلى و نهائى انسان قرار بگيرد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج5 152 ترجمه و شرح منظوم ..... ص : 152
وز طلا و نقره و انعام و خيل كشتزاران كه بر آن دل راست ميل
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج5 271 روايات ..... ص : 271
معاذ ميخواهى خداوند بدهيت را ادا كند عرض كردم آرى فرمود آيه قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تا آخر بخوان و بگو يا رحمن الدّنيا و رحيمهما تعطى منها ما تشاء و تمنع منها ما تشاء اقض عنّى دينى سپس فرمود: اگر باندازه كره زمين طلا مقروض باشى خداوند قرض ترا ادا خواهد كرد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 96 شأن نزول ..... ص : 96
عبد اللّه بن عباس ميگويد آيه و من اهل الكتاب در باره عبد اللّه بن سلام و منحاص بن عازورا كه بعضى نام او را فيحاص و نيز فنحاص ضبط كردهاند نازل گشته است زيرا بعبد اللّه 1200 اوقيه طلا بامانت داده شده بود و بموقع آن امانت را ادا كرد ولى به ابن عازورا يك دينار امانت داده شده بود لكن او بامانت خيانت كرده بود.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 147 تجزيه و تركيب ..... ص : 143
و شايد يكى از علل ذكر ظاهر بعوض ضمير اين باشد كه اگر خوردن مال مردم بناحق از يك عده امى و بدون كتاب سر ميزد چندان موجب تعجب و تأسف نبود ولى اهل كتاب كه ميدانند در كتاب آسمانيشان اثرى از اين موضوع نيست چگونه چنان گفتار و كردار ناروا از ايشان صادر ميگردد؟! قنطار- يعنى مقدار كثيرى از مال يا از زر و بقولى يكهزار و دويست اوقيه طلا است و بعضى گفتهاند قنطار عبارت از پوست گاو پر از طلا است و در اينجا كنايه از مال كثير است يعنى سپرده هر اندازه هم كه زياد باشد باز ميدهد و خيانت نمىكند. دينار- در اصل دنّار بوده يكى از دو نونش در اثر كثرت استعمال و آسانى تلفظ تبديل بياء شده است و جمع دينار دنانير است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 202 ترجمه و شرح ..... ص : 202
اين آيه در باره كسانى است كه با عقيده كفر مرگ آنان فرا رسد و در حالت كفر از دنيا بروند اين نوع افراد كه فرصت را از دست داده و از توبه غافل ماندهاند اگر تمام زمين را پر از طلا كرده و در راه خدا انفاق نمايند از آنها پذيرفته نخواهد شد زيرا شرط اول قبولى اعمال ايمان باصول ديانت است و فاقد ايمان هر قدر اعمالش بنظر نيكو آيد از وى قبول نخواهد گرديد زيرا اعمال در پرتو ايمان حقيقى و خلوص بزرگ ميگردد و كم و زيادى ارزش اعمال بسته بدرجات ايمان و اعمال صالح است لذا بيگانگان را عذاب دردناك فرا خواهد گرفت و رهبران اسلام در باره آنان شفاعت نخواهند كرد و حتى شفعاء روز رستاخيز دشمن آنها خواهد بود چنانكه گفتهاند:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 203 ترجمه و شرح ..... ص : 202
لذا ميفرمايد: كسانيكه بخدا و رسولش كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند و توبه نكرده و بشرف اسلام مشرف نشدند اگر بفرض محال روى زمين پر از طلا باشد و آن را بعنوان فديه و عوض در مقابل اعمال بد خويش بپردازند هرگز از هيچيك از آنها پذيرفته نخواهد شد زيرا در بازار قيامت جز صدق و صفا و اعمال صالح و تقوى كالاى ديگرى ارزش ندارد بنابراين براى آنها عذاب و مجازات دردناك است گرچه همه اهل عذاب گرفتار شكنجه دردناك الهى خواهند بود ولى عذاب و شكنجه آنان بمراتب كفر و ازدياد معاصى متفاوت خواهد شد و آنها را يار و ياورانى نخواهد بود تا آنها را شفاعت كرده و از عذاب دردناكى كه براى آنان فراهم آمده نجاتشان بدهد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 215 توضيحات ..... ص : 209
(3) عده نيز بخدا كافر شدهاند و بر همان حال كفر مردهاند اين نوع افراد اگر زمين را پر از طلا كرده و فديه بدهند از عذاب الهى نجات نخواهند يافت و بلكه گرفتار شكنجهاى الهى خواهند بود و يار و ياورى هم نخواهند داشت تا بآنها كمك كند يا در استخلاص آنان بكوشد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج6 222 ترجمه و شرح ..... ص : 222
خداوند پس از بيان ايمان و كفر و اينكه اگر شخص كافر باندازه گنجايش زمين طلا داشته باشد و آن را براى رهائى از عذاب الهى به بخشد موجب نجات او از آتش جهنم نخواهد شد در اين آيه نيز بارتباط نهائى ايمان و برّ اشاره فرموده و اهميت آن را بيان ميكند و نشان ميدهد كه برّ و نيكوكارى يكى از ثمرات مهم ايمان است و انفاق اموال مورد علاقه يكى از شرائط رسيدن بمقام نيكوكاران واقعى ميباشد و در حقيقت مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت افراد زيرا آثار و فوائد بسيارى كه بذل مال و رفع حاجت نيازمندان در آسايش همه طبقات اجتماع دارد هيچيك از كارهاى نيك آن اثر را در انتظام عمومى و سعادت جامعه ندارد و در جهان ديگر نيز كه نظام ديگرى در آن حكمفرما است سيرت آن آشكار گشته و بصورت نعمتهاى هميشگى در خواهد آمد لذا ميفرمايد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج7 370 شأن نزول ..... ص : 370
ابن عباس گفته قريش نزد يهود آمدند و گفتند نشانههاى نبوت موسى چه بوده است؟ آنها گفتند عصاى موسى و يد بيضاء او سپس نزد مسيحيان رفتند و گفتند نشانههاى نبوت عيسى چه بوده است؟ مسيحيان گفتند ابرص و امكه را شفا ميداد و مرده را زنده ميكرد سپس بخدمت رسول اكرم رسيدند گفتند يا محمّد از خدا بخواه كه كوه صفا را براى ما به طلا مبدل سازد رسول خدا دعا كرد و اين آيه نازل شد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج7 406 بحثى از نظر لغت و معنى ..... ص : 404
(4) بمعنى معادن آهن و مس و برنز و طلا است چنانكه در آيه 17 سوره رعد مىفرمايد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج8 164 روايات ..... ص : 163
(6) مجمع البيان از صادقين روايت نمود كه فرمودند: قنطار يك پوست گاو پر از طلا است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج8 313 توضيحات ..... ص : 310
(1) ابو حنيفه و شيعه لازم نمىدانند كه از گرد و خاك زمين چيزى بدست بچسبد ولى بر پارهاى چيزهاى زمينى مانند گچ و آهك و سنگهاى قيمتى نرم او تيمم را جايز مىداند و ما جايز نمىدانيم و همچنين بر نرمهى طلا و نقره و ديگر فلزات هيچكدام جايز نمىدانيم.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج9 89 توضيحات ..... ص : 88
اگر عاقله قاتل از صاحبان شتر باشند ديه او بدون خلاف يكصد شتر است و اگر بخواهد طلا بدهد يك هزار دينار و اگر نقره بدهد ده هزار درهم است و ديه خطاكار بايد در ظرف سه سال تأديه گردد گرچه ظاهر آيه نشان مىدهد كه ديه بر خود قاتل است اما بنا به اجماع و علم به سنت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم بايد ديه را عاقله قاتل بدهند و عاقله عبارت از برادرزادگان و عموها و پسر عموهاى پدر است و بنظر شافعى موالى هم جزو عاقلهاند و به عقيده ابو حنيفه پدر و پسر هم داخل عاقله هستند و ابن مسعود از پيامبر اكرم روايت كرده كه مرد بگناه پسرش و پسر بگناه پدرش مأخوذ نيست و اما الزام ديه بر عاقله مبنى بر مؤاخذه برئ نسبت به مقيم يعنى بىتقصير نسبت به مقصر نيست زيرا ديه عقوبت محسوب نمىشود بلكه حكمى شرعى و تابع مصلحت است و بنا بقولى بر سبيل معاونت و بمقتضاى مساوات مىباشد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج9 92 روايات ..... ص : 92
(2) كافى از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمودند: ديه قتل غير عمد يا صد شتر است يا هزار گوسفند يا ده هزار درهم نقره يا هزار دينار طلا مىباشد.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج10 308 ترجمه و شرح ..... ص : 306
الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ بخاطر اين است كه سرقت غالبا از رجال است. أمّا منشاء زنا غالبا نساء است و اين آيه اگر چه اطلاق دارد لكن اخبار معتبره از ائمّه اطهار عليهم السّلام و اجماع علماء دالّ بر اين است كه حكم فاقطعوا ايديها مشروط بدو شرط است يكى بحدّ نصاب برسد كه ربع دينار است و عبارت از چهار نخود و نيم طلا ميباشد يعنى قيمت مسروق به اين اندازه برسد كه شايد امروز هفتاد ريال كه عبارت از هفت تومان است باشد و ديگر آنكه از حرز باشد و ملاك حرز جائى است كه متعارف است كه اشياء را در آنجا نگاه ميدارند.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج10 329 روايات ..... ص : 326
در چهار يك دينار، عرض كردم در دو درهم نيز مىبرند؟ فرمود در چهار يك دينار طلا هر چه قيمت آن باشد باز عرض كردم اگر كسى كمتر از چهار يك دينار سرقت كند باو دزد مىگويند؟ و چنين شخص در نزد خدا دزد محسوب مىشود يا خير؟ فرمود بلى او در نزد خدا سارق است لكن دست سارق در كمتر از چهار يك دينار بريده نشود و اگر بنا بود كمتر از چهار يك دينار بريده شود همانا دست عموم مردم بايستى بريده شود.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج10 436 شأن نزول ..... ص : 435
چنانكه تفسير برهان نيز نوشته است و پيامبر آيه: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ را خواند يعنى هر كس خدا و فرستاده او و كسانى كه گرويدهاند ولى خود گرداند او حزب اللّه است و همانا حزب اللّه غلبه كنندگان هستند و تمام مفسّران اعم از شيعى و سنّى شأن نزول اين دو آيه را با توضيحى بيشتر در باره دادن انگشترى طلا از طرف مولاى متّقيان علىّ بن ابى طالب به سائل در حالى كه در ركوع بودند ذكر نمودهاند چنانكه تفسير مجمع البيان نيز ذكر نموده است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج11 271 روايات ..... ص : 269
از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: اين آيه در باره دو نصرانى بنام ابن بندى و ابن ابى ماوية نازل شده كه با يك نفر مسلمان از قبيله تميم وادى به سفر رفته بودند با مرد مسلمان پول و اثاثيه و ظروف طلا و لوازم ديگرى بود كه بمنظور فروش همراه برداشته چون بمدينه رسيدند مرد مسلمان مريض شد، وقتى احساس مرگ خود را نمود، هر چه داشت بآن دو نفر همسفر خود داد كه بورثه او بدهند، پس از مرگ او نصرانيها وجوه نقد و قسمتى از اموال را بورثه او ردّ كردند، ولى ظروف طلا و اشياء نفيسه كه بود، تسليم ننمودند. ورثه كه از حال او اطلاع داشتند، پرسيدند كه آيا مرض تميم مدّتى بطول انجاميد؟ گفتند: خير چند روز بيشتر مريض نبود. سؤال كردند: آيا چيزى از او به سرقت رفته و يا در تجارت خسارتى كرده بود؟ گفتند: خير. پرسيدند: پس اموال نفيس و جواهرات و زينت آلاتى كه همراه او بود، چه شد؟ جواب دادند: هر چه بما داده بود، بشما تحويل داديم و زائد بر آن را اطلاعى نداريم، ورثه حضور پيغمبر شرفياب شده و چگونگى را عرض نمودند.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج13 115 شأن نزول ..... ص : 115
محمد بن موسى بن فضل از محمد بن يعقوب أموى و او از احمد بن عبد الجبار و او از يونس بن بكير از ابو معشر از محمد بن كعب خبرى براى ما روايت كرد و گفت محمد بن كعب گويد رسول اللّه با قريش سخن مىگفت آنان گفتند: اى محمد صلّى اللّه عليه و آله بما خبر دادهاند كه معجزه موسى عليه السّلام عصائى بود كه اگر آن را به سنگ مىنواخت از آن سنگ دوازده چشمه آب جارى مىشد و معجزه عيسى عليه السّلام اين بود مرده را زنده مىكرد و معجزه ثمود شتر بود تو هم معجزهاى بياور تا تو را تصديق كنيم پيغمبر اكرم فرمود چه معجزهاى دوست داريد كه بياورم اظهار داشتند كوه صفا را براى ما طلا ساز پيغمبر فرمود اگر كوه صفا را طلا كنم ايمان مىآوريد گفتند بلى به خدا سوگند اگر اين كار را بكنى همه ما از شما پيروى مىكنيم حضرت خواست دعا كند جبرئيل آمد و گفت اگر بخواهى كوه صفا طلا خواهد شد ولى اگر آنان ايمان نياورند عذاب نازل خواهد شد اما اگر آن معجزه را نخواهى در حال عذاب نمىفرستيم و توبه توبه كننده را مىپذيريم پيغمبر فرمود آنان را وامىگذارم تا توبه كنندگان آنان توبه كنند سپس خداوند اين آيه را فرو فرستاد مجمع البيان نيز اين شأن نزول را ذكر نموده است.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج13 127 بحثى از نظر لغت و معنى ..... ص : 127
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ يعنى براى تو اطاقى باشد از طلا. ظاهرا مراد آن است كه زينت آن از طلا باشد. طلا را به جهت كمال حسن زخرف گفتهاند و زخرف القول سخنى است باطل كه ظاهر آن صدق و راست مىنمايد چنانكه در آيه 112 مورد بحث فرمودند. و نيز نام سوره چهل و سوم از قرآن است. گوئى به مناسبت آيه 35 همان سوره زخرف خوانده شده كه مىفرمايد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج15 87 ترجمه و شرح ..... ص : 87
خداوند متعال در اين آيه كريمه گمرهى بنى اسرائيل را حكايت نموده و بيان مىكند كه پس از رفتن موسى كليم عليه السّلام به كوه طور بنى اسرائيل از زيور و زينت و طلا گوسالهاى را ترتيب داده مانند گاو صدا مىكرد و سامرى بنى اسرائيل را به پرستش آن دعوت مىنمود و مىگفت: پروردگار شما و موسى همين است مردم نيز گفتارى سامرى را پذيرفته و گروهى بسيار از آنان گوساله را پرستش كرده و به آن سجده نمودند در صورتى كه بنى اسرائيل با اينكه مدّت متمادى به سرپرستى موسى عليه السّلام بسر برده و دعوت او را به خداپرستى شنيده و معجزات او را مشاهده نموده بودند با اينحال چگونه فريفته مجسمه گوسالهاى شدند كه مانند گاو صدا مىكرد و آن را پرستش نمودند در صورتى كه نه سخن مىگفت و نه آنان را به طريق زندگى و عبوديت رهبرى مىنمايد. بنى اسرائيل از كوتاه نظرى گوساله سامرى را پرستش نموده و آن را به خدائى برگزيدند در صورتى كه به خود ستم كردند و اين مذلّت و خوارى براى هميشه گريبانگير آنان شد. اينك مىفرمايد:
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج15 382 يك شعر از ديوان مؤلف كه پنجاه دو سال قبل سروده شده: ..... ص : 382
نقره گر خواهى اندر دهر گردى چون طلا گوش دارد رو مشو هر سو روان با هيچ كس
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج16 254 توضيحات ..... ص : 249
(2) كنز. و آن دفينههائى است كه زير زمين مخفى مىكنند و اين دو حد نصابش 20 دينار است كه 15 مثقال صيرفى طلا بىسكهدار باشد، يعنى قيمت مطابق اين مقدار باشد كه كمتر از آن خمس ندارد، مگر از جهت ارباح مكاسب.
أنوار العرفان في تفسير القرآن ج16 329 شأن نزول ..... ص : 328
طبرانى در كتاب اوسط از ابن عباس روايت كرده كه عباس گفت: به خدا سوگند اين آيه در باره من نازل شده، هنگامى كه پيامبر را به مسلمان شدن خودم خبر دادم و از او خواستم كه در باره من بيست اوقيه طلا حساب نموده و بگيرد. پيامبر به جاى آن بيست برده به من عطا فرمود.
انوار درخشان ج1 15 شرح ..... ص : 15
حمد اسم مصدر مبتدا و عبارتست از مدح و ستايش بر فعل شايسته و صفت نيكى كه بطور اختيار صادر و هويدا باشد، و ضد لوم كه بمعنى نكوهش و ذكر قبائح است و اطلاق حمد شامل همه گونه اقسام و مراتب آن ميشود چه بر حسب گفتار و يا ستايش وجودى مانند ستايش اثر از مؤثّر كه بهترين مرتبه ستايش و مدح ميباشد و در صدق حمد شرطست كه فعل نيك و صفت شايسته بطور اختيار باشد، و چنانچه خارج از اختيار باشد آنرا مدح گويند. مانند تعريف طلا به اين كه زر نابست.