تفسير نور ج1 109 نكتهها: ..... ص : 109
گروهى از آنان به همراه مرده، طلا و زيورآلات دفن مىكردند تا مرده به عنوان جريمهى گناهانش بپردازد.
تفسير نور ج1 114 نكتهها: ..... ص : 114
ماجراى ميعاد حضرت موسى، در سورههاى اعراف و طه نيز آمده است. محلّ وعده، كوه طور و مدّت آن ابتدا سى شب معيّن شده بود و در وعدهگاه، ده شب ديگر به آن اضافه شد كه اين مدّت براى دريافت كتاب تورات بود، ولى بنى اسرائيل على رغم اينكه رهبرى همچون هارون، برادر حضرت موسى را در ميان خود داشتند، همهى نعمتها و الطاف الهى را فراموش كرده و به سراغ گوساله پرستى رفتند. گوسالهاى از طلا كه بدست مجسمه سازى هنرمند به نام سامرى، در غياب موسى ساخته شده بود.
تفسير نور ج1 114 نكتهها: ..... ص : 114
ج: استفاده از طلا و زيور آلاتى كه جاذبه داشت.
تفسير نور ج2 26 [سوره آلعمران(3): آيه 14] ..... ص : 26
عشق و علاقه به زنان و فرزندان پسر و اموال زياد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپايان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواستههاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه يافته است، (در حالى كه) اينها بهرهاى گذرا از زندگانى دنياست و سرانجام نيكو تنها نزد خداوند است.
تفسير نور ج2 26 نكتهها: ..... ص : 26
«يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» و «فَرَآهُ حَسَناً» و از سوى شيطان: «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» و از طرف اطرافيان متملّق «زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» مصاديق جلوههاى دنيا كه در آيه ذكر شده، با توجّه به زمان نزول آيه است و مىتواند در هر زمانى مصاديق جديدى داشته باشد. طلا و نقره، كنايه از ثروت اندوزى، و اسب كنايه از مركب و وسيلهى نقليّه است.
تفسير نور ج2 108 [سوره آلعمران(3): آيه 91] ..... ص : 108
همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمىشود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست.
تفسير نور ج2 109 پيامها: ..... ص : 109
1 كافر مردن، بزرگترين خطر است. «ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ» و مسلمان مردن، آرزوى پيامبران است. «تَوَفَّنِي مُسْلِماً» 2 در قيامت، مال دنيا بىارزش است و ذرّهاى كارآيى ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه ظرفيّت زمين باشد، باز هم پشيزى ارزش ندارد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً» 3 ايمان، ارزشى فراتر از تمام مادّيات دارد. در قيامت تنها ايمان است كه مىتواند انسان را نجات دهد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً» 4 مرگ در حال كفر، زمينهى شفاعت را از بين مىبرد. «ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ»
تفسير نور ج2 353 نكتهها: ..... ص : 352
يك ديه و خونبهاى كامل، به اندازهى متوسط درآمد يك فرد عادّى است. هزار مثقال طلا يا صد شتر و يا دويست گاو.
تفسير نور ج3 81 نكتهها: ..... ص : 81
از مرحوم سيد مرتضى علم الهدى (از علماى هزار سال قبل) پرسيدند: چرا دستى كه پانصد مثقال طلا ديه دارد، به خاطر يك چهارم مثقال دزدى، قطع مىشود؟ پاسخ فرمود:
تفسير نور ج3 81 نكتهها: ..... ص : 81
طبق روايات، مقدار قطع دست، چهار انگشت است و بايد انگشت شست و كف دست باقى بماند. مقدار مالى هم كه به خاطر آن دست دزد قطع مىشود، بايد حد اقل به قيمت يك چهارم دينار (يك چهارم مثقال طلا) باشد. مال هم بايد در مكان حفاظت شده باشد، نه در
تفسير نور ج3 329 نكتهها: ..... ص : 329
گروهى از كفّار قريش، نزد پيامبر آمده، گفتند: تو هم مانند موسى و عيسى معجزاتى بياور تا به تو ايمان آوريم، حضرت پرسيد: چه كنم؟ گفتند: كوه صفا را تبديل به طلا كن، مردگان ما را زنده كن، خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آن گاه سوگند ياد كردند كه در اين صورت ايمان خواهند آورد. آيه نازل شد كه معجزه دست خداوند است و طبق حكمت انجام مىگيرد، نه هوسهاى مردم.
تفسير نور ج4 179 نكتهها: ..... ص : 179
امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت موسى عليه السلام به خدا گفت: سامرى، گوسالهاى از طلا براى مردم ساخته است، امّا صداى آن از چيست؟ وحى آمد كه اين وسيلهى آزمايش مردم است، «يا موسى ان تلك فتنة فلا تفحص عنها»، قرآن نيز مىفرمايد: «إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ» قرآن، به مسألهى گوسالهپرستى بنى اسرائيل، در چهار سوره اشاره نموده است. البتّه
تفسير نور ج4 181 پيامها: ..... ص : 180
(مجسّمهى طلا) «حُلِيِّهِمْ عِجْلًا» 4 ارتدادِ اقوام، سابقهى طولانى دارد. «وَ اتَّخَذَ» ... «عِجْلًا ...»
تفسير نور ج5 52 [سوره التوبة(9): آيه 34] ..... ص : 52
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعيّت خود،) اموال مردم را به ناحق مىخورند و آنان را از راه خدا باز مىدارند. و كسانى كه طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمىكنند، پس آنان را به عذابى دردناك، بشارت بده!
تفسير نور ج5 53 نكتهها: ..... ص : 53
«الذَّهَبَ» به معنى طلاست، و به دليل اينكه زود از دست مىرود، يا آنكه مردم به سويش مىروند، به طلا، «ذهب» گفته شده است. «الْفِضَّةَ» به نقره گفته مىشود، چون زود پراكنده مىشود، يا مردم به سوى آن جذب نمىشوند.
تفسير نور ج5 54 زكات در روايات ..... ص : 53
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر مالى كه زكات آن پرداخت نشود كنز است، گرچه پنهان نباشد، يا غير طلا و نقره باشد.
تفسير نور ج5 56 پيام ها: ..... ص : 55
8 جمعآورى طلا و نقره و پول، و انفاق نكردن و احتكار آن، گناه كبيره است.
تفسير نور ج5 57 پيام ها: ..... ص : 57
1 خداوندى كه انسانها را به همان صورت اوّل زنده مىكند، مىتواند جمادات و طلا و نقره را هم به همان صورتِ دنيوى، حاضر سازد. «هذا» 2 كيفر و پاداش انسان در قيامت، با اعمال او در دنيا متناسب است. «هذا ما كَنَزْتُمْ» 3 يكى از ابزارهاى شكنجه در قيامت، اموال دنيوى است. «هذا ما كَنَزْتُمْ» 4 در قيامت، خداوند شيرينى مال و ثروت را از ذائقهى زراندوزان در مىآورد.
تفسير نور ج5 291 نكتهها: ..... ص : 291
گاهى كفّار از پيامبر مىخواستند كوههاى مكّه را با معجزه به طلا تبديل كند و يا فرشتهاى براى تأييد او نازل شود، از سوى ديگر بعضى به خاطر بغض و كينه حاضر نبودند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنچه را مربوط به حضرت على عليه السلام است، بيان كند و اگر هم بيان مىفرمود، نمىپذيرفتند. لذا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سينهاش تنگ و ناراحت مىشد و در نتيجه پيام آيات را به تأخير مىانداخت و اين با عصمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله منافاتى ندارد. زيرا گاهى ابلاغ پيام الهى فورى نيست و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هم روى ملاحظاتى كه آن هم شخصى نيست، (بلكه بر اساس مصلحت است،) ابلاغ آيات را به تأخير مىانداخت. امّا با نزول اين آيه، آن ملاحظات هم كنار گذاشته مىشود و با قاطعيّت، پيام آيه ابلاغ مىگردد.
تفسير نور ج6 105 نكتهها: ..... ص : 103
در تفسير مجمع البيان و الميزان از نوع عملكرد يوسف عليه السلام اينگونه ياد مىشود: وقتى قحط سالى شروع شد حضرت يوسف در سال اوّل، گندم را با طلا و نقره، در سال دوّم، گندم را در مقابل جواهر و زيورآلات، در سال سوم، گندم را با چهارپايان، در سال چهارم، گندم را در مقابل بردهها، در سال پنجم، گندم را با خانهها، در سال ششم، گندم را با مزارع و در سال هفتم، گندم را با برده گرفتن خود مردم معامله نمود. وقتى سال هفتم به پايان رسيد، به پادشاه مصر گفت: همهى مردم و سرمايههايشان در اختيار من است، ولى خدا را شاهد
تفسير نور ج7 48 نكتهها: ..... ص : 48
در روايتى ديگر آمده است: مقدارى طلا، نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آوردند، پيامبر در همان زمان همه
تفسير نور ج7 80 نكتهها: ..... ص : 80
كفّارِ بهانهجوى مكّه، از پيامبر تقاضاى معجزات متعدّدى داشتند، از جمله مىخواستند بعضى از كوههاى مكّه (كوه صفا) را به طلا تبديل كند، يا كوهها جابهجا شده و زمين براى كشاورزى به وجود آيد. خداوند مىفرمايد: به تجربهى تاريخ، كفّار لجوج با ديدن اين نشانهها نيز ايمان نمىآورند و نظام آفرينش، دستخوش هوسهاى افراد لجوج نمىشود. و اگر معجزه به پيشنهاد مردم ارائه شود و به آن كفر ورزند، عقوبت دنيوى آنان حتمى است.
تفسير نور ج7 116 نكتهها: ..... ص : 116
در واقع توقّع نابجا، قساوت، لجاجت، بهانهگيرى، ناآگاهى به هدف و بىادبى دست به دست هم مىداد و سبب مىشد كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درخواستهاى غير منطقى داشته باشند، از قبيل: چشمهى آب، باغ، رودخانه، سقوط آسمان، احضار خدا و فرشتگان، خانه طلا، پرواز به آسمان، نامهى خصوصى از سوى خدا.
تفسير نور ج7 117 پيامها: ..... ص : 117
2 هدف پيامبران، ارشاد مردم به توحيد بود، ولى گروهى به فكر باغ و طلا و نقره بودند. «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا» ...
تفسير نور ج7 167 پيامها: ..... ص : 167
4 معاد، روحانى و جسمانى است، چون اگر روحانى بود، نيازى به طلا و حرير
تفسير نور ج7 214 نكتهها: ..... ص : 214
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در روايتى فرمودند: آن گنج، كلماتى حكيمانه بود كه بر صحيفهاى از طلا نوشته شده بود. مضمون آن حكمتها اين بود: تعجّب از كسى كه ايمان به تقدير الهى دارد، چرا محزون مىشود!؟ شگفت از كسى كه يقين به مرگ دارد، چرا شاد است، يقين به حساب دارد، چرا غافل است، يقين به رزق دارد، چرا خود را به زحمت بيش از اندازه مىاندازد و يقين به دگرگونى دنيا دارد، چرا به آن اطمينان مىكند!؟ طبق احاديث، لطف و رحمت خدا مخصوص فرزندان بىواسطه نيست، بلكه در نسلهاى بعدى هم تأثير دارد و نيكوكارى اجداد، موجب عنايت خدا به ذريّهى آنان مىشود.
تفسير نور ج7 305 نكتهها: ..... ص : 305
امام باقر عليه السلام دربارهى شأن نزول «أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ» فرمودند: عاص بن وائل به خبّاب بدهكار بود، خبّاب براى دريافت طلب خود نزد او آمد، ولى عاص گفت: آيا شما معتقد نيستيد كه در بهشت طلا و نقره و حرير هست؟ خبّاب گفت: آرى عاص گفت: پس وعدهى ما در بهشت و قسم مىخورم كه در بهشت بهتر از آنچه شما داديد به شما داده شود.
تفسير نور ج7 387 پيامها: ..... ص : 386
11 حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهمتر است. گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى فدا شوند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ» 12 غيرت دينى و قاطعيّت در برابر انحراف، لازمهى رهبرى است. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ» (سوزاندن طلا و به دريا ريختن آن، تصميم قطعى موسى بود) 13 بايد نشان داد كه چيزهاى نابود شدنى شايستگى پرستش را ندارند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ» 14 هر گاه باطلى را محو كرديد به جاى آن حقّ را مطرح كنيد. «إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ» 15 خدايى قابل عبادت است كه احاطه علمى بر همه چيز داشته باشد. «وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً»
تفسير نور ج8 30 [سوره الحج(22): آيه 23] ..... ص : 30
قطعاً خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند، به باغهايى كه نهرها از زير (درختان) آن جارى است، وارد مىكند، در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت داده مىشوند و در آن جا لباسشان از ابريشم است.
تفسير نور ج8 30 پيامها ..... ص : 30
1 بهترين راه شادى و تفريح، استفاده از طبيعت است. «جَنَّاتٍ الْأَنْهارُ» 2 در كنار تهديد، اميد و بشارت لازم است، در آيهى قبل فرمود: «ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ» و در اين آيه فرمود: «لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» 3 يكى از زيبايىهاى قرآن، تناسب ميان بيمها و اميدها، انذارها و بشارتهاى آن است. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» 4 برهنگى ارزش نيست، بهشتيان هم لباس دارند. «لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» 5 خداوند، محروميّتها را جبران مىكند. ابريشم و طلا كه در دنيا براى مردان حرام است، در آخرت وسيلهى زيورشان خواهد بود. «ذَهَبٍ حَرِيرٌ» 6 زيبايى و موزون بودن كلمهها و جملهها، نوعى فصاحت است. (آخرين جملهى آيه قبل «الْحَرِيقِ» بود و آخرين جمله اين آيه «حَرِيرٌ» است)
تفسير نور ج8 229 نكتهها: ..... ص : 229
حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد: اگر خداوند مىخواست هنگام مبعوث شدن پيامبران، درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سرسبز و خرم را به روى آنان بگشايد، چنين مىكرد، ولى اگر اين كار را مىكرد مسألهى آزمايش مردم از ميان مىرفت و همهى آنان به عشق مال و رفاه گرد انبيا جمع مىشدند و نيّتها خالص نبود.
تفسير نور ج8 238 پيامها ..... ص : 237
4 مربّى بايد با مردم حشر و نشر داشته باشد. «يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ» 5 زندگى ساده انبيا، براى مردم آزمايش است. «يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً» (آرى، اگر پيامبران، زندگى مرفّه و كاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنياطلبى، گرد آنان جمع مىشدند كه چنين گرايشى ارزش نداشت.
تفسير نور ج8 249 نكتهها: ..... ص : 249
گاهى مىگفتند: چرا فرشته وحى را نمىبينيم؟ چرا پيامبر سرمايه و كاخ و طلا ندارد؟ و گاهى مىگفتند: چرا قرآن يك جا نازل نمىشود؟
تفسير نور ج9 112 نكتهها: ..... ص : 112
كلمهى «فتنة» به معناى گداختن طلا براى جدا كردن ناخالصىهاى آن است و چون در حوادث و سختىها، جوهرهى انسان از شعارهاى دروغين جدا مىشود، حوادث و آزمايشها را «فتنه» مىگويند.
تفسير نور ج9 363 چند سؤال ..... ص : 362
اين آيه را در آيهى سوّم سورهى مائده خوانديم كه مطلب مربوط به ولايت و امامت و كمال دين و تمام نعمت و يأس كفّار و رضاى الهى، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و اين گونه جا سازىها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهى زنان هنگام خروج از خانه زيور آلات خود را در لابلاى پنبههاى متّكا قرار مىدهند. با اين كه طلا و پنبه رابطهاى ندارند ولى براى محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان اين كار انجام مىگيرد.
تفسير نور ج9 502 [سوره فاطر(35): آيه 33] ..... ص : 502
(پاداش الهى و آن فضل بزرگ،) باغهايى هميشه سرسبز است كه به آنها وارد خواهند شد، و در آنها با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت مىشوند و لباس آنان در آن جا (از) ابريشم است.
تفسير نور ج9 502 پيامها: ..... ص : 502
1 تكثّر و تنوّع نعمتها، يك ارزش است. «جَنَّاتُ» 2 از عنصر تشويق غافل نشويم. «جَنَّاتُ عَدْنٍ ... يُحَلَّوْنَ» 3 پاداش محروميّت موقت، كاميابى دائمى است. (اگر طلا و ابريشم، در چند روز دنيا بر مردان حرام شد، در بهشت، از آن بهرهمند مىشوند.) «يُحَلَّوْنَ ... مِنْ ذَهَبٍ» ...
تفسير نور ج9 502 پيامها: ..... ص : 502
4 معاد، جسمانى است. (طلا و لؤلؤ مربوط به زينت بدن مادّى است.) «أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ»
تفسير نور ج10 342 پيامها: ..... ص : 341
(برخوردهاى مثبت و منفى هرگز يكسان نيست، و آثار آن در عمق روح افراد باقى مىماند. «لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ» 3 يك نمونهى عملى دعوت به سوى خدا (كه در آيهى قبل آمده بود) دفع بدىهاى مردم با برخوردهاى خوب است. «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» 4 در برخورد با مخالفان، اخلاق نيك كافى نيست، تهاجم اخلاقى لازم است «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (دفع بدىهاى دشمن با روش نيكو كافى نيست، بلكه به نيكوترين روشها و برترين رفتارهاى اخلاقى نياز است). از محبت خارها گل مىشود از محبت سركهها مُل مىشود 5 كيمياى واقعى، آن نيست كه مس را طلا كند، بلكه برخوردى است كه دشمنى را به محبّت تبديل نمايد. «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (روز فتح مكّه شعار بعضى از مسلمانان «انتقام، انتقام» بود ولى پيامبر اكرم فرمود: امروز روز انتقام نيست بلكه روز رحمت و مرحمت است).
تفسير نور ج10 433 سيماى سوره زخرف ..... ص : 433
زخرف به معناى طلا و نقره و زينت مىباشد.
تفسير نور ج10 463 [سوره الزخرف(43): آيات 53 تا 56] ..... ص : 463
(اگر موسى حقّ است) پس چرا دستبندهايى از طلا بر او نياويخته، يا (براى تصديق رسالتش،) با او فرشتگانى همراه نشدهاند.
تفسير نور ج10 464 پيامها: ..... ص : 464
1 كسى كه منطق ندارد به ثروت و زينت تكيه مىكند و داشتن آنها را نشانه حقّ و نداشتن آن را نشانه باطل مىپندارد. «فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ» 2 زينت كردن مردان به طلا، كار فرعونى است. «أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ» 3 تضعيف رهبر الهى و القاى شبهه كار فرعونيان است. «أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ» ...
تفسير نور ج10 472 [سوره الزخرف(43): آيات 68 تا 71] ..... ص : 472
ظرفها و جامهايى از طلا بر آنان چرخانده مىشود و آنچه را كه نفس ميل داشته باشد و چشم (از ديدنش) لذّت ببرد در بهشت موجود است و شما در آنجا جاودانه هستيد.
تفسير نور ج10 494 نكتهها: ..... ص : 494
كلمه «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در كوره آتش است، تا از ناخالصىها تصفيه شود، سپس براى هر نوع آزمايشِ سختى كه جوهرهى انسان را نشان دهد بكار رفته است.