عدالت، اقتصاد و سياست

عدالت، اقتصاد و سياست
مفهوم عدالت به‌رغم جذابيتي كه دارد، موضوع عقلي و علمي دشواري است كه فروكاستن آن به مباحث صرفا عاطفي و احساسي به فهم درست آن لطمه مي‌زند و در نتيجه تحقق آن را ناممكن مي‌سازد.
مفهوم عدالت به‌رغم جذابيتي كه دارد، موضوع عقلي و علمي دشواري است كه فروكاستن آن به مباحث صرفا عاطفي و احساسي به فهم درست آن لطمه مي‌زند و در نتيجه تحقق آن را ناممكن مي‌سازد.
همه انسان‌ها به گونه‌اي احساسي و عاطفي به شدت از بي‌عدالتي و ظلم بيزارند و با اينكه ممكن است اغلب تصور روشني از مفهوم عدالت نداشته باشند، با اين حال آن را فضيلتي بزرگ، اگر نگوييم بزرگ‌ترين فضيلت، مي‌دانند. اما واقعيت اين است كه مفهوم عدالت به‌رغم جذابيتي كه دارد، موضوع عقلي و علمي دشواري است كه فروكاستن آن به مباحث صرفا عاطفي و احساسي به فهم درست آن لطمه مي‌زند و در نتيجه تحقق آن را ناممكن مي‌سازد. بدون رويكرد عقلي و علمي معيني نمي‌توان تصور سازگاري از مفهوم عدالت به دست داد. در هم آميختن دو رويكرد احساسي و عقلي اغلب به نتايج متناقضي مي‌انجامد.
خريدار يك كالا ممكن است گراني‌قيمت آن را نسبت به درآمد ناچيز خود حمل بر بي‌عدالتي كند اما اغلب خبر ندارد كه در آن سوي معامله، فروشنده همان كالا ممكن است از اينكه مجبور شده جنس خود را در بازار به قيمت كمتر از هزينه توليد آن بفروشد از ارزاني همان قيمت و ظلمي كه بر وي رفته شكايت سر دهد. هر دو طرف معامله، بازار را متهم به بي‌عدالتي مي‌كنند و احتمالا خواهان دخالت حكومت در تعيين قيمت عادلانه هستند اما دولت با چه معياري مي‌تواند قيمت بازار را تغيير دهد؟ فيصله دادن به اين گونه دعواها، مستلزم ارائه رويكردي بي‌طرفانه از عدالت است كه هر دو طرف آن را بپذيرند. قواعد عرفي حاكم بر هر جامعه كم و بيش داراي اين خصلت بي‌طرفانه‌اند اما در دنياي پرشتاب امروزي كه جوامع را به سرعت متحول مي‌سازد اين قواعد نمي‌توانند حلال همه مشكلات باشند.
جذابيت آرمان عدالت براي عامه مردم اغلب موجب مي‌شود كه سياستمداران براي كسب محبوبيت و قدرت براي خود به استفاده ابزاري از آن روي آورند. احزاب دولت‌مدار و چپ‌گرا در دنياي امروز تحقق عدالت را در گرو باز توزيع درآمد و ثروت از طريق افزايش ماليات‌ها مي‌دانند و احزاب راست‌گرا اغلب كاهش ماليات‌ها را توصيه مي‌كنند چون معتقدند ماليات خود نوعي سلب مالكيت و در نتيجه امري غيرعادلانه است و بايد آن را به حداقل ممكن كاهش داد. به هر حال، هر دو دسته در چارچوب نظريه عدالت معيني از سياست‌هاي خود دفاع مي‌كنند و مي‌كوشند راي‌دهندگان را به درستي رويكرد خود متقاعد سازند. در اين ميان گروه سومي نيز وجود دارد كه هر دوي اين احزاب را به عنوان پاسداران وضع موجود به شدت مورد انتقاد قرار مي‌دهد بدون اينكه موضع نظري خود را از عدالت به روشني بيان نمايد. اين از ويژگي‌ گروه‌هاي پوپوليستي است كه چون رويكرد تئوريك سازگاري از آن خود ندارند تحقق آرمان‌هاي عدالت‌خواهانه چپ و راست را يك جا وعده مي‌دهند. سياستمداران پوپوليست به جاي بحث درباره انديشه‌هاي درست يا نادرست، به افشاگري نيت‌هاي بدخواهانه و ظالمانه مخالفان خود مي‌پردازند، آنها در گفتار خود از عدالت از شعارهاي احساسي فراتر نمي‌روند زيرا با ورود به عرصه عقلانيت، تناقض‌هاي فكريشان برملا مي‌گردد. عدالت اغلب قرباني سياستمداران قدرت‌طلب چپ و راست بوده است اما بايد اذعان كرد كه پوپوليست‌ها در استفاده ابزاري از اين آرمان والا گوي سبقت را از همه رقيبان برده‌اند.


دكتر موسي غني‌نژاد


منبع خبر: روزنامه دنیای اقتصاد
  ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۱۶:۱۷ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد