كينگ تاجر و مالتوس دانشمند

كينگ تاجر و مالتوس دانشمند
در سال 1969 بود كه گزارش فردي به نام كينگ در انگلستان منتشر شد. اين گزارش شامل 3عدد درباره آدم‌هايي بود كه به ادارات ماليات مي‌دادند، نامشان در دفاتر غسل تعميد در كليساها ثبت شده بود و گروهي ديگر كه نام آنها در دفاتر گورستان‌‌ها به ثبت رسيده بود.

در سال 1969 بود كه گزارش فردي به نام كينگ در انگلستان منتشر شد. اين گزارش شامل 3عدد درباره آدم‌هايي بود كه به ادارات ماليات مي‌دادند، نامشان در دفاتر غسل تعميد در كليساها ثبت شده بود و گروهي ديگر كه نام آنها در دفاتر گورستان‌‌ها به ثبت رسيده بود.
براساس گزارش كينگ تخمين زده شد جمعيت انگلستان در آن سال 5/5ميليون نفر است.
كينگ يك تاجر بود و براساس محاسبه‌هايي كه كرده بود به اين نتيجه رسيد كه جمعيت انگلستان در سال 3500ميلادي 22ميليون نفر خواهد شد.
او دلش مي‌خواست كالا بفروشد و تمايل داشت جمعيت انگلستان بيشتر شود.
اما در زمان آدام اسميت نظر به افزايش آرام جمعيت كه كنجكاوي و طمع يك بازرگان در آن نقش داشت با نظريه دكتر پرايس ناسازگار شد و مساله تعداد جمعيت انگلستان به يك موضوع مهم در ميان محافل سياسي و اقتصادي و روشنفكري تبديل شد.
ويليام گادوين كشيش انگليسي در 1793 كتاب خود با نام عدالت سياسي را منتشر كرد.
او در اين كتاب دنياي آينده را دنيايي نيكو مي‌ديد و مدينه فاضله‌اي ترسيم مي‌كرد كه در آن تساوي كامل ميان مردم برقرار خواهد شد.
كتاب اين كشيش انگليسي كه خواستار نوعي كمونيسم آشوبگرانه بود افق تازه‌اي در برابر انديشمندان آن روزگار باز كرد.
بهشت گادوين به زودي نظر پيرمرد محترم دانيل مالتوس را به خود جلب كرد. او كه همه عمر خود را به مطالعه و انجام بحث‌هاي روشنفكري گذرانده بود در اين باره با پسر خود به نام رابرت مالتوس به مناظره و مجادله نظري پرداخت.
مالتوس جوان نه مثل پدر و نه مثل گادوين فرد خوش‌بيني نبود.
او در جواب به ديدگاه‌هاي پدر يك جوابيه مكتوب داد كه هوش از سر دانيل مالتوس ربود.
پدر دانشمند و متمول رابرت مالتوس انگار كه جادو شده باشد آن جوابيه را تحت عنوان مقاله‌اي در باب اصل جمعيت و تاثير سوء آن در تكامل آتي جامعه منتشر كرد.
رابرت مالتوس جوان در چند صفحه زير پاي انديشمندان خوشبين و خوش‌خيال عصر خود را خالي كرد و دورنمايي پر از افسردگي و تيرگي در برابر چشم آنها گشود.
رابرت مالتوس در 1820 كتاب خود به نام اصول اقتصاد سياسي را منتشر كرد و نامدار شد.
خلاصه نظريه مالتوس اين بود: «همه كره خاك را در نظر بگيريد... فرض مي‌كنيم جمعيت كنوني معادل هزار ميليون نفر باشد. تعداد انسان با تصاعد هندسي 1، 2، 4، 4، 18، 32، 64، 128، 256 و.... افزايش مي‌يابند، موادغذايي با تصاعد حسابي 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 و... نسبت جمعيت به موادغذايي دو قرن 256 به 9 خواهد بود. در سه قرن 4096 به 13 و در دوهزار سال ديگر تفاوت قابل محاسبه نيست. طرح چنين ديدگاه هول‌انگيز و دهشتناكي هر كسي را نااميد مي‌كند. مالتوس براساس همين محاسبه‌ها بود كه نوشت: «چشم‌انداز تيره و اسف‌باري است». كشيش بيچاره انگليسي الزاما به اين نتيجه رسيد كه تفاوت فاحش تسلي‌ناپذير و اصلاح ناشدني بين تعداد دهان‌ها و مقدار موادغذايي فقط يك راه چاره دارد: افزايش مدام افراد بشر مايه بدبختي و مصيبت است و به هر طريقي بايد اين شكاف عظيم را كه هر روز افزايش مي‌يابد از ميان برداشت.
ديدگاه رابرت مالتوس با حرص و طمع بازرگانان و ملاكان انگليسي و اروپايي كه به دنبال سود بيشتر بودند و به همين دليل به مخترعان پول مي‌دادند تا ماشين اختراع كنند و آنها را در بر داشت از زمين كمك كنند در انگلستان و ساير كشورهاي اروپايي عينيت پيدا نكرد، اما در آفريقا و در برخي از مناطق آسيا كه رشد تكنيك و فناوري همپاي رشد جمعيت نبود و از آن عقب‌افتاده بود برخي از پيش‌بيني‌هاي مالتوس درست از آب درآمد. اگر در چين، در هند، در پاكستان و در برخي ديگر از كشورها توصيه‌هاي مالتوس اجرا نمي‌شد امروز جهان چه وضعيتي داشت؟ چرا چين و هند با وجود تفاوت در ديدگاه‌ها و سياست‌ها با اين سرعت رشد مي‌كنند؟ چون مي‌خواهند دهان‌هاي باز مردمشان را با غذا پر كنند. توجه داشته باشيد اگر چين كنترل جمعيت را به اين شدت اجرا نمي‌كرد و به جاي 3/1ميليون جمعيت امروزي، 2ميليارد جمعيت داشت چه به روز كشورهاي همسايه و جهان مي‌آمد. مالتوس با كتاب خود يك دغدغه بر تشويش‌هاي ‌بشر افزوده است و از آن زمان تا امروز عقيده در باب مساله جمعيت بين دو قطب خوش‌بيني و بدبيني در نوسان بوده است.

منبع خبر: روزنامه دنیای اقتصاد
  ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۹:۴۶ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد