چگونه پوپوليست مي‌شويم

چگونه پوپوليست مي‌شويم
اريك هوفر، نويسنده آمريكايي كتاب «مريد راستين» يك نويسنده سرد و گرم چشيده در كاليفرنياي جنوبي است. و اين كتاب بن‌مايه تجربيات دوران كارگري او در ايالات متحده آمريكا است.

اريك هوفر، نويسنده آمريكايي كتاب «مريد راستين» يك نويسنده سرد و گرم چشيده در كاليفرنياي جنوبي است. و اين كتاب بن‌مايه تجربيات دوران كارگري او در ايالات متحده آمريكا است.
اما اين كتاب يك اثر محققانه است و به روايت آرتور شليسنگر يك پژوهش درخشان و اصيل درباره سرشت جنبش‌هاي توده‌وار است در عين حال درآمدي صادقانه بر انديشه اجتماعي ما است. اما عمق نگاه و بصيرت ژرفناك او، عملا او را از دايره يك نويسنده يا محقق معمولي به دور مي‌سازد و به او تجسمي ‌از يك انسان‌شناس حقيقي مي‌بخشد. تحليل هوفر از روانشناسي جنبش‌هاي توده‌وار يك بررسي درخشان و ترسناك از ذهنيت آدم متعصب است، كه ناكامي‌هاي شخصي‌اش او را به پيوستن به يك آرمان، حتي به بهاي زندگي خودش يا ديگران مي‌كشاند. و راست مي‌گويد كه هر چند تفاوت آشكاري ميان پيروان بنيادگرايي اديان، مليون متعصب، كمونيست‌هاي دو آتشه و نازي‌هاي افراطي برقرار است، اما اين حقيقتي است كه تعصب برانگيزنده آنان به حركت، ممكن است از نوع واحدي باشد و يك نوع برخورد را بطلبد. همين موضوع را مي‌توان در مورد نيرويي عنوان كرد كه آنها را به سوي توسعه‌طلبي و سلطه جهاني مي‌راند. در همه اين موارد ايثار، ايمان، قدرت‌طلبي، وحدت و از خودگذشتگي يكساني ديده مي‌شود.
تجربه قرن بيستم نظريات هوفر را تاييد مي‌كند. در اوايل قرن بيستم جنبش‌هاي توده‌وار در قالب تغييرات گسترده و سريع (چين)، انقلابي ( انقلاب روسيه و انقلاب كوبا ) و ملي‌گرايانه (ايران، گواتمالا، مصر و الجزاير) ـ به تنهايي يا تركيبي از غرورـ فعال شدند. پتركبير احتمالا به لحاظ احساس تعهد، قدرت‌مداري و بي‌رحمي‌ با بسياري از موفق‌ترين رهبران انقلابي و ملي هم‌تراز بود. با اين حال، وي نتوانست به هدف عمده خود كه تبديل روسيه به سرزميني با معيارهاي كشورهاي غربي دست يابد. علت اين امر آن بود كه موفق نشد توده‌هاي روس را با نوعي شور جان فروز برانگيزد. وي يا اين كار را لازم نديد يا نمي‌دانست چگونه هدف خود را مقدس جلوه دهد. تعجبي ندارد كه انقلابيون بلشويك كه آخرين تزار و دودمان رومانف را برانداختند، بايد با پتر يا از دودمان رومانف نوعي احساس نزديكي مي‌كردند، علت اين امر آن كه هدف تزار اكنون به هدف آنان تبديل شده بود و اميدوار بودند شكست او پيروزي آنان را رقم زند. انقلاب بلشويكي ممكن است در پهنه قضاوت تاريخ همان قدر تلاشي براي نوسازي يك‌ششم از مساحت كره زمين ارزيابي شود كه كوششي براي ايجاد يك اقتصاد كمونيستي به نظر مي‌رسد. اين واقعيت كه هم انقلاب فرانسه و هم انقلاب روسيه به جنبش‌هاي ملي تبديل شدند، حاكي از آن است كه در اين عصر ملي‌گرايي پردامنه‌ترين و بادوام‌ترين منبع شور انقلابي توده‌ها بوده است، و براي دگرگوني‌هاي ژرفي كه هر شور انقلابي در نظر دارد و به اجرا مي‌گذرد، بايد برانگيخته شود. اين پرسش پيش مي‌آيد كه آيا دشواري‌هاي دولت كارگري انگليس بعد از جنگ جهاني دوم بعضا ناشي از اين واقعيت نبود كه تلاش براي تغيير اقتصاد كشور و شيوه زندگي 49‌ميليون انگليسي، در فضايي كاملا فارغ از شور و شعف و اميد بي‌مهار انجام مي‌پذيرفت. بيزاري از الگوهاي ناخوشايند بر جاي مانده از جنبش‌هاي معاصر توده‌وار، رهبران متمدن و متين حزب كارگر را از شور انقلابي دور مي‌كرد. با اين حال، اين امكان هنوز وجود داشت كه شرايط آنان را وادار كند تا از برخي قالب‌هاي ملايم ملي‌گراي افراطي بهره گيرند، به طوري كه در انگلستان نيز «اجتماعي شدن ملت [ممكن است] به طور قهري و طبيعي ملي شدن سوسياليسم را در پي دنبال داشته باشد»
نوسازي خارق‌العاده و چشمگير ژاپن احتمالا بدون تاثير روح احياگر ملي‌گرايي ژاپني امكان‌پذير نمي‌بود. اين نيز شايد واقعيت داشته باشد كه نوسازي شتابان برخي كشورهاي اروپايي (به ويژه آلمان) تا اندازه‌اي ناشي از جوشش و گسترش سراسري شور ملي‌گرايي آن ديار بوده است. بيداري آسيا، با توجه به ملاحظات كنوني، با كمك موثر جنبش‌هاي ملي و نه عوامل ديگر محقق خواهد شد. اين ظهور يك جنبش واقعي ملي و نه عوامل ديگر محقق خواهد شد. اين ظهور يك جنبش واقعي ملي بود كه به كمال آتاتورك امكان داد تا به سرعت تركيه را نوسازي كند. در مصر و در شرايط فقدان جنبش توده‌وار، نوسازي به كندي و لنگ‌لنگان پيش مي‌رود، هر چند حكمرانان آن از زمان محمدعلي پاشا به بعد، از ايده‌هاي غربي استقبال كرده و تماس‌هاي فراوان و نزديكي با غرب داشته‌اند.
آنچه كه اريك هوفر را يك انسان‌شناس اجتماعي بدل كرده بيش از آنكه محصول مطالعات و تتبعات او باشد، نوع و جنس زندگي اوست. اريك هوفر آمريكايي از سال 1943 ميلادي در سانفرانسيسكو كارگر بارانداز بوده و به عنوان كارگر مهاجر در مزارع و معادن طلا نيز كار كرده است. هوفر فردي خودآموخته است. او درباره دوران كودكي‌اش مي‌نويسد: «به مدرسه نرفتم، زيرا تا 15‌سالگي نابينا بودم. آن گاه كه ديد چشمانم بازگشت، اشتهاي سيري‌ناپذير براي خواندن مطبوعات پيدا كردم» او يك دهه در نقاط مختلف آمريكا به كارگري و باراندازي مشغول بود. و در آن 10سالي كه به عنوان كارگر مهاجر در كنار اوكلاهمايي‌ها و آركانزاسي‌ها دوران ركود بزرگ را گذرانده به پديده جنبش‌هاي توده‌وار علاقه‌مند شد. علاقه‌مندي او به حدي فزآينده و تحريك‌آميز است كه خواننده مشتاق مباحث اجتماعي را در جاي‌جاي كتاب به تفكر و شگفتي وا‌مي‌دارد. آدمي‌ احساس مي‌كند كه پشت همه اين مفاهيم و ادله‌هاي عميق بايد يك اعتقادي نهفته باشد اما خود در ابتداي كتاب به نحو عبرت‌آميزي يادآور مي‌شود «من كار بهتري جز نقل گفته مونتني نمي‌توانم انجام دهم: «همه آنچه مي‌گويم در حوزه گفتمان است و جنبه توصيه ندارد اگر قرار بود سخن من جنبه اعتقادي پيدا كند، چنين جسورانه صحبت نمي‌كردم.»
در واقع، از نظر نويسنده در ميان هواداران اوليه يك جنبش توده‌وار ماجراجوياني يا حتي دلباختگاني نيز يافت مي‌شوند كه اميدوارند جنبش بخت آنان را بگشايد و آوازه و قدرت براي آنان به ارمغان بياورد. از سوي ديگر، گاه كساني درجه‌اي از فداكاري بي‌دريغ را بروز مي‌دهند كه به رسته‌ها و اصناف، احزاب سياسي سنتي و ساير سازمان‌هاي عملگرا مي‌پيوندند. اما اين حقيقت به جاي خود باقي است كه دلبستگي واقعي ممكن نيست بپايد، مگر اين كه به منافع فردي كشيده شود؛ در حالي كه توان و گسترش يك جنبش توده‌گير بالنده به ظرفيت آن در برانگيختن و ارضاي حس انكار تمنيات نفس بستگي دارد. وقتي يك جنبش توده‌وار شروع به جذب مردمي‌ مي‌كند كه به آينده شغلي شخص خود وابسته‌اند، نشانه‌اي است حاكي از آن كه جنبش از مرحله شورافزايي فراگذاشته است؛ يعني، ديگر دست دركار ساختن دنيايي نو نيست، بلكه در انديشه نگهداري وحفظ وضع موجود است. از اين پس حالت جنبش بودن پايان مي‌پذيرد و به كسب و كار تبديل مي‌شود. به گفته آدولف هيتلر: «هر چه كه يك جنبش سمت و مقام بيشتري به اين و آن واگذارد، افراد كم‌مايه‌تري جذبش مي‌شوند و در نهايت اين انگل‌ها و طفيلي‌هاي سياسي چندان حزب موفق خود را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند كه يك مبارز صادق روزگار گذشته ديگر جنبش قديمي‌ را باز نمي‌شناسد. زماني كه اين اتفاق بيفتد، ماموريت چنان جنبشي پايان يافته تلقي مي‌شود.»
هوفر در اين كتاب به كالبدشكافي جنبش‌هاي توده‌اي پرداخته و رموز قدرت و نيروهاي اثربخش آنان را كاويده و به نتايج درخور توجه‌اي دست يافته است. او مي‌گويد «همه جنبش‌هاي توده‌وار در طرفداران شان نوعي جان بركفي و گرايش به عمل و اقدام مشترك بر مي‌انگيزند؛ همه آنها فارغ از آموزه‌هايي كه مي‌پراكنند و برنامه‌اي كه ارائه مي‌دهند تعصب، شور، اميد، نفرت و نابردباري تب‌آلود را مي‌پرورند. همه آنها مي‌توانند جريان كنش‌هاي نيرومندي را در بخش‌هايي از زندگي موجب شوند؛ اين جنبش‌ها جملگي، ايمان كور و پايبندي و وفاداري همه جانبه و با تمام وجود را طلب مي‌كنند.





كتاب: مريد راستين
نويسنده: اريك هوفر
ترجمه: شهريار خواجيان
ناشر: اختران
چاپ: 1385/ 184ص

منبع خبر: روزنامه دنیای اقتصاد
  ۱۷ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۷:۲۴ قبل از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد