چند سال پيش مرحوم استاد احمد بيرشك مقاله اي تحت عنوان هر كه آمد عمارتي نو ساخت منتشر كرده بود در آن گله از ناشري داشت كه فرهنگ لغت دهخدا را قديمي دانسته، خواهان تهيه فرهنگ جديد و جامعتري شده بود. استاد بيرشك ضمن اشاره به قدمت دايره المعارف بريتانيكا، ابراز تعجب و تأسف مي كرد كه چرا در اين مملكت همه آغازكننده هستند و هيچ ادامه دهنده و تكميل كننده اي وجود ندارد. درحقيقت، همه مي خواهند عمارتي از نو بسازند.
چند سال پيش مرحوم استاد احمد بيرشك مقاله اي تحت عنوان هر كه آمد عمارتي نو ساخت منتشر كرده بود در آن گله از ناشري داشت كه فرهنگ لغت دهخدا را قديمي دانسته، خواهان تهيه فرهنگ جديد و جامعتري شده بود. استاد بيرشك ضمن اشاره به قدمت دايره المعارف بريتانيكا، ابراز تعجب و تأسف مي كرد كه چرا در اين مملكت همه آغازكننده هستند و هيچ ادامه دهنده و تكميل كننده اي وجود ندارد. درحقيقت، همه مي خواهند عمارتي از نو بسازند.
مدتي بعد از انتشار مقاله فوق، دكتر حداد عادل كه تازه از سفري به ژاپن بازگشته بود، يكي از مشاهدات خود را اين طور نقل مي كرد: در بازديد يك دبستــــان متوجه وجود تاريخچه اي مدون و مكتوب گشته، كه در آن چكيده تاريخ دوران حيات 150 ساله آن مدرسه به تصوير كشيده شده بود.
در آن تاريخچه از تمام مديران و ناظمها نام برده و زير نام هر نفر كارهاي مهم و ابداعي كه در زمان آن نفر انجام گرفته، تشريح شده بود.
حاصل اين روش، سنتي جالب را نصيب آن مملكت كرده، كه هركس اجباراً در فضايي پويا و پرتلاش قرار مي گيرد و سعي مي كند ا زخود خلاقيتي نشان داده يا كار نوآورانه اي به جا گذارد. تجربه گذشتگان با سهولت هرچه بيشتر دردسترس همگان قرار دارد. حرمت و حقوق هركس به خاطر تلاشهايش محفوظ مي ماند. هر مديري ناخواسته در رقابت با سايرين، حتي تمام گذشتگان، قرار مي گيرد. براي انجام وظيفه بهتر، پذيرش مديريت مثل واردشدن به يك مسابقه پررقابت مي نمايد و داوطلب مدتها قبل از ورود به جرگه رقابت، با تمرينها و تدبيرهاي متعدد و مستمر، خود را آماده مي كند و روي اين موضوع فكـــر مي كند كه رهاورد مديريت اش چه چيز غيرتكراري و قابل ثبت باشد.
علاوه بر آنها در تفاوت جامعه صنعتي و كشــاورزي به يك تناقض به شرح زير اشاره مي گردد. در جوامع صنعتي تلاش هر نسل، پرورش قويتر نسل بعدي است ولي در جوامع كشاورزي هر نسل سعي مي كند نسل بعدي را عقب مانده تر از خود نگه دارد: ضرب المثلها و داستانهايي مثل فوت و فن هاي كوزه گري، فنون كشتي گيري و رفتارهاي متفاوت بين استاد و شاگرد كه نزد ما رايج است مبين، بخشي از واقعيتهاي جامعه كشاورزي، انتشار مدون و مكتوب تجارب، علوم، فنون و درنهايت پديده فعلي انفجـــار اطلاعات از نشانه هاي جوامع صنعتي است. عدم شفافيت دركارها، كتمان برخي اطلاعات، واقعيتها و حتي حقايق يا دگرگونه جلوه دادن آنها از مصاديق جامعه كشاورزي هستند.
ناديده انگاشتن كارهاي ديگران و تكرار آنها به نام خود، مثل از نو نوشتن فرهنگ دهخدا كه بي شك هيچ كس قادر نخواهدبود، بدون مراجعه به آن، مجموعه اي كامل تر يا حداقل هم سطح آن تدوين كند، از مشخصه هاي بارز كدام عصر و پابرجايي و تكميل مستمر بريتانيكا از علائم كدام نسل است؟ از منظر ديگر بايد اذعان كرد كه رفتار و كردار هر فرد، مبين واقعي انديشه ها و باورهاي اوست. و همه آنها وابستگي شديدي به فضاي تنفسي شخص دارد. صرف نظر از وضعيت عمومي ملي، فضاي تنفسي مديران ما، زيبنده كدام نسل است؟ يا حداقل كارشناسان و مديران بخشهاي صنعتي و دانشگاهي ما دركدام فضا نفس مي كشند و زندگي مي كنند، فضاي كشاورزي يا صنعتي يا فراصنعتي؟
گرچه در فرافكني يد والايي وجود دارد و نه تنها دشمن جايي بيرون ايستاده و مانع ابتدايي ترين كار مثبت ما مي شود، بلكه هيچ نقشي براي خود قائل نيستيم تا جايي كه انگار اصلاً ما وجود نداريم.
همه پتانسيل هاي مثبت فرهنگي - مذهبي ازجمله آيات، روايات، احاديث، ضرب المثلها، حكايات متعدد مبني بر قداست، اهميت و اولويت روحيه پركاري و ايثارها و فداكاريها و جوانمرديها و غيــره مبني بر پشتكار و آثار و ابنيه هاي عظيم تاريخي - هنري مثل حجاريها حكاكي ها، منبت كاريها، قلم زني ها و... به عنوان مصاديق فرهنگ مثبت كار را نديده گرفته، ذره بين برداشته جمله اي مثل كار مال تراكتور است را يافته مصداق مانع فرهنگي كار تلقي مي كنيم. كه در آن كلمه تراكتور حكايت از جديد بودن جمله و عدم وجود ريشه تاريخي آن دارد. در هر صورت، سنت سوغات سفر مي تواند به عنوان اهرم فرهنگي، به اصلاح و ايجاد سنتهاي مديريتي مثل مدارس ژاپني بينجامد. مگر نه هر مسافري و حتي هر زائري، حتي زائرين خانه خدا در سفر حج به عنوان معنوي ترين اقدام يك مسلمان، از مدتها پيش از سفر بخشي از فكر خود را به چگونگي تهيه سوغات اختصاص مي دهند. دور از ذهن نيست كه پذيرش يك مسئوليت توسط هر شخص را به عنوان سفري تلقي كنيم كه توشه، ابزار و رهاورد بايد داشته باشد. رهاورد يك مدير از دوران تصدي پست مديريت چيزي بهتــر از نوآوريها، ابتكارات و سنتهاي حسنه نمي تواند باشد، كه ممكن است نصيب افراد امروز وحتي فردا هم بشود. البته درحالي كه هر كسي اين توفيق را ندارد ولي به همه مديران در هر سطح و سمتي اين فرصت داده مي شود. روزي شخصي به استقبال پذيرش مسئوليت مي رود، مدير مي شود، ترك مديريت مي كند، به عبارتي ديگر، برگشته يا برگردانده مي شود، واقعاً هم شايد فرقي نداشته باشد، اما مسئله اساسي اين است، كه رهاورد خانم يا آقاي مدير چه خواهدبود در كارنامه خود كه بخشي از كارنامه حوزه تحت مسئوليت اوست، چه چيزي به عنوان سوغاتي يا دستاورد دوره مديريت او ثبت خواهدشد؟ هر چه باشد آيا قابل مقايسه با سوغاتي هاي پشينيان است؟ رهاوردي دارد كه به خاطر چشم هم چشمي (رقابت) هم كه شده تحرك آيندگان را براي تهيه سوغاتي موثر، جديدتر يا بهتر برانگيزد؟
اصلاً آيا سازمان ما كارنامه (تاريخچه مشابه آن مدرسه) دارد؟ واقعاً يك سوغاتي خوب نمي تواند ايجاد كارنامه و همين سنت ثبت ابداعات و اقدامات اساسي و موثر مديران باشد؟
اگر چنين شود محيط كار علاوه بر كاركردن، فضايي براي بهتر كاركردن خواهدشد
۱۸ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۱۳:۵۷ قبل از ظهر