شاخص کل بورس تهران در هفته گذشته رشد بیش از ۵ درصدی را تجربه کرد. در این گزارش با دستهبندی سهام به چهار گروه مختلف، در ادامه نیمنگاهی به وضعیت معاملات این نمادها شده است. بررسی بهانهها و دلیلهایی مانند بازار جهانی، دلار، تجدید ارزیابی داراییها، چشمانداز تورمی و حباب برخی از نمادها میتواند چشماندازی از مسیر آتی ارائه دهد.
سنجش جذابیت بورس تهران
در این شرایط شاید دستهبندی سهام بتواند راهنمای مناسبی برای سهامداران و تصمیمگیری درخصوص رویه آتی باشد. بهصورت کلی همچنان نشانههای صعود ادامهدار سهام وجود دارد و همین موضوع میتواند جذابیت سهام را در برابر دیگر بازارها حفظ کند؛ گرچه سهام از معیارهای سنتی ارزندگی فاصله گرفته باشند. در سوی دیگر اما نشانههای حباب در نمادها وجود دارند. با توجه به تردید موجود در بازار بهنظر میرسد باید صریحتر درباره صنایع مختلف صحبت کرد. همچنین این امید وجود دارد که بازار سهام به همت مدیران کنونی سازمان دو طرفه شود تا به این ترتیب نقدینگی ماندگاری بیشتری در بازار داشته باشد و در عین حال بتوان به افزایش سواد تحلیلی بازار امیدوار بود.
رالی فلزات با امید به پایان جنگ تجاری
طی روزهای اخیر اخبار پیرامون جنگ تجاری دو غول اقتصادی جهان بار دیگر اوج گرفت. شدت هیجان در بازارها با توییت روز پنجشنبه ترامپ به اوج خود رسید. ترامپ در توییت اشاره کرد که آمریکا و چین به یک توافق تجاری بزرگ بسیار نزدیک شدهاند، این موضوع بهصورت آنی اثر خود را در بازار کالایی منعکس کرد؛ طلا نزولی شد و کالاهای پایه و نفت صعودی. در ادامه نیز اخبار از فاز نخست توافق تجاری چین و آمریکا حکایت داشت که براساس تعرفههایی که قرار بود روز یکشنبه ۱۵ دسامبر روی کالاهای چینی اعمال شود به نظر به تعویق افتاده و همچنین این امید به وجود آمده که تلاش برای حصول توافق تجاری و کاهش تعرفهها از سوی طرفین ادامهدار باشد. همین موضوع صعود قیمتکالاهای پایه را تمدید کرد و قیمت مس به ۶۲۰۰ دلار در هر تن در معاملات آتی بورس فلزات لندن رسید.
گرچه همچنان نباید با قاطعیت از احتمالات آتی سخن گفت و نمیتوان اثر تصمیمات ناگهانی ترامپ را در این خصوص فراموش کرد، اما اگر بنا باشد براساس خوشبینیهای کنونی در بازار کالایی به بورس تهران نگاهی داشته باشیم صنایع کالایی داخلی در میان سهام جذاب بازار حضور خواهند داشت. گروه فلزات سیگنالی مستقیم از توافق تجاری دریافت کردهاند. به این ترتیب گروه فلزات با محوریت شرکتهای بزرگ بازار وضعیت بنیادی جذابی داشتند که با سیگنال بهبود بازار جهانی فولاد، مس، سنگآهن و روی میتوانند مورد توجه معاملهگران قرار گیرند. با توجه به اهمیت این موضوع و راهنمایی بهتر سرمایهگذاران تحلیلهای دقیقتر در سایت «دنیای بورس» ارائه خواهد شد.
البته باید تاکید شود که در اینجا اثر سایر متغیرها حذف شده است و باید برای مثال اثر دلار را نیز در معاملات در نظر گرفت. با این تفاسیر نمادهای بزرگ گروه فلزات اساسی میتوانند شرایط رشد شاخص کل به سطوح بالاتر و فتح قلههای جدید را فراهم کنند. درخصوص دیگر گروههای کالایی داستان کمی پیچیدهتر خواهد بود.
برای مثال در گروه پتروشیمی اثر توافق تجاری میتواند با بهبود چشمانداز رشد اقتصاد جهانی رشد قیمتها را بهدنبال داشته باشد و به این ترتیب اثر خود را در نمادهای این گروه منعکس کند. با این حال در گروه پتروشیمی تقویت سمت عرضه که اتفاقا آمریکا خود به یک بازیگر اصلی در این بخش تبدیل شده است و هر روز بر میزان تولید محصولات پتروشیمی افزوده میشود، میتواند مانعی در برابر رشد قیمت محصولات در این گروه باشد. در ایران نیز بر ظرفیت تولید پتروشیمی افزوده میشود و این موضوع اثر مستقیم خود را در قیمت متانول منعکس کرده است. بر این اساس باید رصد دقیقتری از رویه قیمتی محصولات پتروشیمی در بازار جهانی داشت.
در بازار محصولات پالایشی نیز چند نکته اساسی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. مشابه با پتروشیمیها چشمانداز بهبود رشد اقتصاد جهانی میتواند در این بخش نیز اثرات خود را منعکس کند، اما در این بخش نیز نگرانی از تقویت سمت عرضه وجود دارد. اما اثر رشد قیمت نفت بهصورت مستقیم در بزرگتر شدن کیک سودآوری این صنعت با اثر مثبت در افزایش ارزش موجودی پایان دوره شرکتهای پالایشی میتوان مشاهده کرد. یکی از نگرانیهای اصلی در گروه پالایشی افت شدید قیمت نفت کوره با سهم حدود ۲۰ درصدی از سبد محصولات شرکتهای پالایشی است. قیمت این محصول تا نزدیک ۳۰ دلار بر هر بشکه در هفتههای اخیر افت داشت. نفت کوره اما به تدریج از کف خود فاصله گرفته و تا ۳۵ دلار بر هر بشکه رشد کرده است. بهصورت کلی نیز باید توجه داشت که فاصله غیرمعقول قیمت نفت کوره و نفت میتواند انگیزههای سرمایهگذاری برای احداث واحدهای پالایشی به منظور تصفیه دوباره نفت کوره و تولید محصولات با ارزش افزوده بیشتر را فراهم کند. بر این اساس سطوح کنونی نفت کوره نیز به نظر پایداری چندانی ندارد و احتمالا رشد قیمت این محصول تا سطوح منطقی ادامهدار باشد. تحلیلهای دقیقتر در این خصوص در سایت «دنیای بورس» ارائه خواهد شد. باید توجه داشت که نفت کوره علاوه بر صنعت پالایش بر صنایع پاییندست مانند تولیدکنندگان روانکار (بهران، سپاهان، پارس و ایرانول) نیز اثرگذار خواهد بود.
اما بهصورت کلی باید گفت در صنعت پالایشی و پتروشیمی با شرط قطعیت توافق تجاری چین و آمریکا میتوان به وضعیت مناسب بنیادی سهام رسید. در این خصوص راهاندازی طرحهای جدید نیز در شرکتهای بزرگ بازار میتواند اثر خود را بر صورتهای مالی این شرکتها منعکس کند.
سرنوشت دلاری بورس تهران
بررسی نوسان دلار از جنبههای مختلف برای بورس دارای اهمیت است. اثر مستقیم نوسان دلار را میتوان در افزایش تقاضا در بورس کالا و کالاهای پایه و بهدنبال آن صورتهای مالی شرکتهای کالایی بورس تهران مشاهده کرد و بر این اساس نوسان دلار بر میزان فروش و نرخ فروش داخلی شرکتها اثرگذار خواهد بود. اثر دیگر دلار تحریک تقاضا در سهام مطابق با هر بازار دیگری است. دلار در شرایط کنونی به معیاری برای سنجش انتظارات تورمی تبدیل شده است و حتی دلال ملک نیز نیمنگاهی به دلار دارد تا در معاملات خود دست بالا را برای فروش ملک داشته باشد. سهام نیز از این قاعده مستثنی نیست. در چنین شرایطی ادامه نزول دلار در بازار آزاد میتواند واکنش منفی معاملهگران را بهدنبال داشته باشد.
لازم است که فعال بورسی فارغ از جوهای سیاسی و اقتصادی و حتی نظرات شبهکارشناسی به سناریوهای مختلف دلار آینده بپردازد. در بخش بودجه نشانههای ضعف سیاستگذاری دولت و احتمال کسری بودجه در سال آینده مشاهده میشود و این موضوع در نگاه کارشناسان میتواند اقتصاد کشور را وارد مسیر تورمی کند. اینکه همچنان بخش زیادی از درآمد دولت به واگذاریهای داراییهای سرمایهای اختصاص دارد و از طرفی نیز انتظارات مازاد نسبت به اخذ مالیات مشاهده میشود میتواند سیگنال صعودی برای ارز باشد. دولت داراییهای زیادی را برای واگذاری دارد و بر این اساس مجموع درآمد از واگذاری داراییهای منقول و غیرمنقول (بخش واگذاری داراییهای سرمایهای) و همچنین واگذاری سهام دولت در شرکتها (زیرمجموعه واگذاری داراییهای مالی) که بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است، میتواند قابل دستیابی باشد؛ اما در حالت ایدهآل.
در این شرایط اینکه لیست این داراییها مشخص نیست و همچنین از سوی دیگر اینکه آیا خریداری برای این داراییها وجود دارد یک موضوع مهمتر است. اما با فرض اینکه سبد فروش این داراییها مشخص باشد و همچنین خریدارانی نیز مشتاق باشند این موضوع مطرح میشود که منبع نقدینگی برای خرید داراییهای دولت کجاست؟ اگر بنا است که این نقدینگی از شبه پول و سپردهها خارج شود در وضعیت بیمار سیستم بانکی اگر نظارت کافی وجود نداشته باشد با توجه به ناترازی سیستم بانکی اتفاقا این موضوع در نهایت میتواند به افزایش بدهی بانکها به بانکمرکزی (اضافه برداشت بانکها) ختم شود که از این طریق خود به افزایش پایه پولی و چاپ پول پرقدرت منجر میشود.
بر این اساس همانطور که در روزهای گذشته نیز اشاره شد این امید وجود دارد که دولت به اهداف خود دست یابد؛ اما خوشبینی بیش از حد فعال اقتصادی را به مسیر اشتباه هدایت میکند. بر این اساس اگر برنامهای دقیقتر از برنامه دولت برای تامین منابع پیشبینیشده در بودجه در ماههای آتی ارائه نشود، بودجه کنونی حامی دلار و تورم است. در بخش دیگر نیز میتوان از نوسان شدید اخیر دلار بهدنبال ناآرامیها در فضای جامعه اشاره کرد. همچنان نیز احتمال وقوع ریسک غیراقتصادی دیگر وجود دارد و بر این اساس میتواند نوسان ارز را تشدید کند. تنگنای منابع ارزی دولتی که همیشه دولتهای مختلف با تزریق آن به اقتصاد کشور ارز را سرکوب میکردند نیز بر التهاب بازار افزوده است. اما این تمام ماجرا نیست و لازم است که نگاه دقیقتر به سمت دیگر ماجرا داشت.
اما بعضا باید به تحلیلهایی یکجانبه تلنگر زد. نکته نخست به بازارگردانی بانک مرکزی بازمیگردد. طی یکسال گذشته بانک مرکزی نشان داده که با وجود نوسان شدید مقطعی اما در نهایت تسلط نسبی را بر بازار داشته است. نکته دوم به اعداد ساخته ذهن افراد مختلف و حتی کارشناسان بازمیگردد. این اعداد عمدتا از الگوهای نموداری به دست آمدهاند و گرچه نسبت به این الگوها اظهار بیزاری میکنند اما چون در تحلیل ارز دستاویزی پیدا نمیکنند از این الگوها و رویه تاریخی نرخ برای تحلیل شرایط کنونی استفاده میکنند. بهصورت مشخص باید گفت که بسیاری از تحلیلها که از آینده ارز و صعود دلار ارائه میشود میتواند افکار عمومی را به انحراف بکشاند.
اما اگر از نگاه یک فعال مالی به بازار ارز نگاه شود گرچه مولفههای اقتصادی مانند بودجه در شرایط کنونی حامی دلار هستند اما اینکه واقعا نرخ تعادلی دلار در اقتصاد کشور چند است سوال بسیار مهمی است. برخی تصور دارند که دلار در شرایط کنونی در نرخ تعادلی قرار دارد، در نتیجه هر سیگنالی مانند بودجه میتواند به صعود دلار ختم شود؛ این موضوع در هفتههای گذشته در گزارشهای «دنیایاقتصاد» از بازار سهام با دقت بیشتری بررسی شد یا مثلا برای آینده بازار ارز تا چه حد اطمینان به ماندن ترامپ درکاخ سفید در انتخابات سال آینده آمریکا وجود دارد. این یکی از مثالهایی است که میتواند کلیه سناریوهای حمایتی از ارز را زیرسوال ببرد و بر این اساس لازم است برای تحلیل دلار تمامی عوامل مثبت و منفی به مثال یک معاملهگر کنار هم گذاشته شود.
به هر حال لازم است نگاه دقیقتری به ارز شود اما اگر احتمال افت دلار در روزهای آتی نیز وجود داشته باشد یکی از محرکهای افزایش تقاضا در بورس کالا خنثی میشود. اما در سوی دیگر رشد قیمت کالاها در بازار جهانی میتواند حامی معاملات بورس کالا و همچنین قیمتهای صادراتی شرکتها باشد؛ نرخ نیمایی بهعنوان مبنای تسعیر ارز حاصل صادرات به بیش از ۱۱ هزار تومان رسیده است. اما بهصورت کلی افت نرخ دلار در بازار آزاد میتواند اثر منفی بر معاملات داشته باشد. با این حال اگر امید به وضعیت مناسب بازار جهانی وجود دارد در نتیجه باید به اثر مثبت آن بر شرکتهای کالایی و در نتیجه آن در شاخص کل بورس تهران (وزن شرکتهای کالایی در محاسبه این نماگر بالا است) توجه داشت.
سرنوشت صنایع بزرگ غیرکالایی
صنایع بزرگ کالایی عمدتا به واسطه اخبار از افزایش سرمایه رشد کردهاند. از نگاه بنیادی چنین رشد قیمتی توجیه ندارد. این افزایش سرمایه در فضای تورمی اقتصاد کشور در عین حالیکه لازم به نظر میرسد اما اثر بنیادی ویژهای بر شرکتی که هزاران میلیارد زیان دارد و در نهایت سهم صاحبان سهم در آن منفی است نخواهد داشت. اما به هر صورت نمیتوان توجه بازار به این نمادها را نادیده گرفت. با وجود ضعف بنیادی اما سهام بهواسطه این بهانه رشد کرده و با وضعیت کنونی توجه ویژه فعالان بازار همچنان احتمال حمایت این بهانهها از سهام وجود دارد.
اما این دلیل نمیشود درخصوص این نمادها به سهامداران آنها هشدار نداد. همچنان باید توجه داشت همانطور که دلیلی مشخص برای رشد قیمت چنین نمادهایی مشاهده نمیشود در عین حال نمیتوان نقطه پایان صعود را نیز مشخص کرد و همین موضوع ریسک معاملات را میتواند بالا ببرد. گرچه شاخص سهام به سطوح کنونی رسیده که هیچکس انتظار آن را نداشت و از نگاه کلان و یا بنیادی نمیتوان سطوح قیمتی سهام صنایع غیرکالایی را توجیه کرد اما رصد بهانهها در این نمادها همچنان احتمال صعود سهام را حداقل در کوتاهمدت نشان میدهد.
هشدار درخصوص دو گروه سهام
در کنار موارد بالا باید به برخی از گروهها نیز توجه داشت. برای مثال صنایع تامینکننده کالاهای اساسی رشدهای قابل توجهی تجربه کردهاند. این بخش نیز مشابه با صنایع غیرکالایی بزرگ از حمایت عوامل بنیادی خالی هستند (البته مقایسه دقیقتر باید داشت) و اما تفاوت آنها با گروه قبل این است که در اینجا بهانه کافی نیز مشاهده نمیشود و این موضوع هراس از چرخش نقدینگی از این نمادها را ایجاد کرده است. البته بهصورت مشخص اگر بنا بر تکرار رویه تورمی اخیر باشد سطوح کنونی سهام این گروه قابل توجیه است اما نمیتوان با قاطعیت از آینده صحبت کرد. بار دیگر تاکید میشود صنعتی مانند دارو (با سود عملیاتی مناسب) را نمیتوان با خودرو یا بانک با زیانهای سنگین مقایسه کرد، اما در اینجا به بهانههای نوسان سهام توجه شده است که بهدنبال آن پس از رشدهای اخیر ممکن است بهانههای کافی برای حمایت از سهام شرکتهای تولیدکننده کالای اساسی پیدا نشود، بر این اساس باید توجه بیشتری به این بخش داشت. در بخش دیگر اما باید درخصوص حباب قیمتی در برخی از قیمتهای سهام اشاره کرد. در این گروهها نیز عوامل بنیادی وجود ندارند که صنایع غیرکالایی نیز همین وضعیت را داشتند اما نکته نگرانکننده از رویه رشد قیمت این نمادها روی سیگنالهای برخی از کانالها، اشخاص و روایت داستانهای غیرواقعی از شرکتها و بهواسطه آن داغ کردن سهام است. بر این اساس حتی معامله در این بخش از دو گروه قبل که مورد اشاره قرار گرفت با ریسک بالاتری همراه باشد. همانطور که در هفته گذشته نیز اشاره شد چنین رشدهای قیمتی سهام به شرکتهای هرمی بسیار شبیه است و همیشه بیشترین زیان را آخرین افراد خواهند کرد. در بخشهای قبل نیز زمان توقف صعود سهام مشخص نبود اما با توجه به این موضوع که اثر و رد پای گروهی خاص (بهعنوان راس هرم) در داغ کردن سهام مشاهده نمیشود ریسک کمتری را نسبت به این شرکتها دارا هستند. در هفتههای اخیر در «دنیای بورس» به نمادهایی که این وضعیت را دارا هستند اشاره شده است و نمادهای زیادی همچنان در این دسته قرار میگیرند. با وجود رسیدن شاخص سهام به ۳۴۰ هزار واحد اما همچنان سرمایهگذاری در سهام در برابر دیگر بازارها جذاب است و نمیتوان این موضوع را منکر شد. ممکن است عدهای به جذابیت بازار پول اشاره کنند اما در سناریوهای مختلف از آینده اقتصاد باید وضعیت بازارها را در نظر گرفت و علاوه بر این برای سرمایهگذاری که مزه سود در بورس را چشیده است و همچنین از تورمهای آتی نگران است شاید بتوان گفت که با وجود ریسکهایی که در بالا برای گروههای مختلف اشاره شد ماندن در سهام را به سپرده بانکی ترجیح دهد.