قریب ۴ سال پیش بود
که زمزمههای حضور شرکتی بهعنوان گلدکوئست به
گوشمان رسید. در همان اثنا و قبل از آن تشکیلاتی بهنام پنتاگوناPentagona بر سر زبانها
افتاده بود و عدهای با خرید و ارسال ارز کشور از طریق دفاتر
خلقالساعه به عضویت آن مجموعهها درآمده و به امید دریافت سودهایی بیزحمت
و کلان به تشویق دیگران برای تکمیل نمودن زیر شاخههای خود و یا
بازوهای چپ و راست و برقراری توازن بین آنها بودند.
موجی از دلفریبیها
گروههای مختلف را جذب کرده بود. هرجا میرفتی اسم پنتاگونا را
میشنیدی،عدهای تمسخر و تعدادی برای مشورت سئوال میکردند.
پس ازمدتی با
هوشیاری مقامات امنیتی و قوه قضائیه آن دفاتر یکروزه و یکشبه
تعطیل شدند و در این میان مردم سرگردان و مال باخته و سادهاندیش و
یک
علامت سئوال بزرگ.
این انتهای داستان
نبود، حالا نوبت حضور کاشفان طلا GOLDQUEST بود که
با
رنگ و لعابی جدید به سراغ قشربه اصطلاح تحصیلکرده آمده و با ارائه
بروشورهای
رنگارنگ کپی شده و بعضا تهیه کاتولوگهایی که در کشور به چاپ رسید و آگهی
در پیکهای محلی به جمعآوری عضو پرداختند. اینبار مسئله فرق
میکرد
و سکه، نشان، ساعت و یا زنجیری و بهطور کلی زیورآلاتی که منقش به
تصاویر
شخصیتهای بینالمللی بود و یا از اماکن و ابنیههای تاریخی و
اساطیری
در بین ملل مختلف جایگاه اعتقادی یا افسانهای برخوردار بودند،
ارائه
شد و چون بهصورت فیزیکی قابل لمس بود تعداد بیشتری را جذب مجموعه
میکرد.
روش کاری آنها در ظاهر آشکار و بدون پیچیدگی
بود. آمار تولید اجناس یا ضرب سکههای خود را اعلام میکرند
و سعی داشتند به آن حالت کلکسیونی بدهند. سؤال اینجاست چه کسی
نظارت بر تولید آنها را داشت؟ اجناسی را که ارائه میدهند به چندین برابر
قیمت اصلی کالاست؟ مثلا یک سکه یا ساعت با قیمت ۸۰۰ دلار بیشتر از یک
چهارم قیمت و حتی پایینتر از آن، مواد ارزشمند ندارد و اگر خریدار بخواهد
سودی دریافت کند و یاID کارت گرفته باشد و فعال
قلمداد شود بایستی زیر شاخههای خود را فعال نموده و برای هر طرف چپ و
راست خود ۵ نفر را ترقیب به خرید کرده و به این ترتیب عضو فعال
محسوب
شود. این رویه بهصورت سلسلهوار ادامه پیدا میکند و تا زمانی که
شما
توانایی جذب افراد را داشته و به اصطلاح زیرگروههای خود را تکمیل
نمایید،
احتمالا وجهی را دریافت خواهید کرد.
نکته قابل توجه در
اینجاست که بابت خرید این کالا چه وجهی باید پرداخت شود و برای
فعال بودن چند نفر را باید اغوا کرد؟ و در نهایت چند نفر فعال
و
چند نفر غیر فعال محسوب میشوند؟ در این میان افرادی که نتوانستند فعال
شوند
چه از دست دادهاند و در مقابل این شرکتها چه بهدست آوردهاند؟
تقریبا همین سبک و
سیاق برای ۷ Dimond هم جاریست. خاطرم هست که در یکی از جراید
فتوای یکی از مراجع را دیدم که هشدارهایی جهت خرید و معامله اینگونه
اجناس دادهبودند و مضمون آن به شرکت دیگری بهنام سون دایموند ۷
Dimond مرتبط میشد.
با یک حساب سر
انگشتی میتوان به عمق فاجعه پیبرد. عمر جوانان ما، سرمایه ملی
ما، وقت مسئولین امنیتی و انتظامی و ... . این شرکتها با حضور
خود
در کشورهایی رشد میکنند که از اقتصادی پویا برخوردار نیستند و فرصت
سرمایهگذاری
در رشتههای تولیدی برای همه مهیا نیست و یا درصد ریسک بالایی را
در برمیگیرد.
باید به ریشههای اجتماعی ظهور و حضور اینگونه
تشکیلات
پرداخت و از روانشناسان، اقتصاددانان، جامعهشناسان و متخصصین امر
بهره
جست و جلوی اتفاقاتی از دست و خروج میلیونها دلار و میلیاردها تومان
از
این مرز و بوم به عناوین گوناگون را گرفت و نوشدارویی پس از مرگ سهراب
نبود،
هم اکنون تعداد کثیری از مالباختگان سئوال میکنند که اگر فعالیت
این
شرکتها ممنوع بود و اگر ... چرا پس از گذشت بیش از ۳ سال از فعالیت
آنها
باید جلوی کارشان گرفته شود و هزاران سؤال دیگر.
بههر تقدیر باید بههوش
باشیم. دیروز پنتاگونا، امروز گلد کوئست و هفت الماس و فردا !؟