خط مشي هاي مناسب از برنامه ريزي هاي بلندمدت و كــوتاه مدت حاصل مي شود. برنامه ريزي هاي مذكور نيز غالباً در مواردي صورت مي گيرد كه هدفهاي تعيين شده سازماني وجود دارد.
خط مشي هاي مناسب از برنامه ريزي هاي بلندمدت و كــوتاه مدت حاصل مي شود. برنامه ريزي هاي مذكور نيز غالباً در مواردي صورت مي گيرد كه هدفهاي تعيين شده سازماني وجود دارد. چنانچه عمليات كارامد اقتصادي و اثربخش موردنظر مديريت باشد، بايد انتظارات سازمان از كاركنان را به روشني به آنان ابلاغ كنند. اين خط مشي ها معمولاً به صورت دستورالعمل و بخشنامه دراختيار كاركنان قرار داده مي شوند.
اثربخشي هر فعاليت مستلزم برنامه ريزي قبلي به شكل تعيين استانداردهاي مشخص براي عمليات و همچنين رفتار و افعال كاركنان و همه رويدادهاي بالفعل است. لذا مديريت با نگرشي سيستمي بايستي براي منابع سازمان (كاركنان، مواد، وجوه نقد) برنامه ريزي كند. نگرش سيستمي به او حكم مي كند كه تنها به هدف نهايي سازمان توجه نكرده و به ابزارها و لوازم حصول به اهداف بيشتر توجه داشته باشد، چرا كه معيار اثربخشي سازمان، ميزان كسب منابع و امكانات موردنياز سيستم است. لذا با توجه به تعامل اجزاء با يكديگر، وجود نقص در هر بخش اثري منفي بر روي ساير بخشها خواهدگذاشت. در اين حالت، از ديدگاه مديريت، سازمان فرايندي ساختاري محسوب مي شود كه در آن افراد براي هدفي معين با يكديگر در تماس متقابل قرار مي گيرند و سيستم مجموعه اي تعاملي از عناصر به هم پيوسته است كه براي رسيدن به اهداف مشترك تلاش مي كنند و براي بقاي خود، در درون سعي بر ايجاد محيطي ثابت (HOMEOSTASIS) خواهند داشت.
از آنجايي كه سازمان در زمره سيستم هاي اجتماعي - فرهنگي قرار دارد، لذا در نظارت، ارزيابي و كنترل فعاليتهاي آن بايد نگرشي ارگانيكي به آن معطوف داشت. از زماني كه سازمانها و سيستم هاي اقتصادي به مثابه يك موجود زنده موردبررسي قرار گرفتند و فرض تفكيك شخصيت واحدهاي اقتصادي در حسابداري به منزله تفكيك مديريت از مالكيت مطرح شد، وظايف حسابرسان نيز توسعه يافت و به موازات آن تهيه و ارائه گزارشهاي لازم كه بتواند سرمايه گذاران را از چگونگي اداره و به كارگيري سرمايه هايشان و ارزيابي عملكرد و سنجش كارايي و اثربخشي مديران منتخب آگاه كند افزايش يافت. حسابرسان داخلي شركتها مجبور شدند كه تغييراتي را در سازمان خود ايجاد كنند تا بتوانند به امر سنجش كارايي (استفاده بهينه از منابع) و اثربخشي (رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده) و اندازه گيري هزينه فرصتهاي از دست رفته ناشي از تصميمات مديريت در سطوح مختلف سازمان بپردازند. گرچه هيچگونه قواعد استاندارد و آماده اي براي تعيين ميزان و نوع رسيدگي هاي لازم و يا شيوه رسيدگي مورداستفاده در آزمون كنترل هاي مديريت وجود ندارد، ولي باتوجه به پويايي (سيستم ارگانيك) يا ايستايي (سيستم ديناميك) سيستم ها برنامه هاي خاصي را طراحي و تدوين و به مرحله اجرا مي گذارند و حسابرسي را به عنوان يكي از اجزاي مهم محيط كنترلي سيستم اطلاعات مديريت (M.I.S) مطرح مي سازند. نگرش سيستمي حسابرسي داخلي نسبت به سازمان و پيرامون آن، باعث تغيير ماموريت و كاهش ريسك بتا (B-RISK) در اظهارنظر و رسيدگي ها مي شود و محصول كار حسابرسي داخلي را به تعيين تاثير رويه ها و دستورالعمل ها و روشهاي موجود بر كارايي عمليات واحد اقتصادي و سنجش اثربخشي برنامه ها ارتقا مي دهد.
۱۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۹:۳۰:۵۴ قبل از ظهر