معامله در سهام یکی از پیچیدهترین و البته جذابترین فعالیتهای سرمایهگذاری است. پاسخ به دو پرسش ساده «کی بخرم؟» و «کی بفروشم؟» در بورس تهران با هزارتویی از مسائل مختلف مواجه میشود که در بستری به هم پیوسته قابل شناسایی است. بنابراین، قرار گرفتن در محیطی منزوی و استناد صرف به دانش مالی نمیتواند موفقیت سرمایهگذاران بورسی را فراهم کند. به عبارت دقیقتر، بورس تهران بهعنوان نماینده اقتصاد یک کشور نه تنها از مسائل اقتصادی بلکه از جمیع رویدادهای سیاسی و اجتماعی متاثر میشود. به این ترتیب از زمانی که سهمی خریداری میشود تا لحظه فروش و شناسایی سود، عوامل متعددی بر تصمیمگیری سهامداران موثر است. یک بورسباز نمیتواند صرفا بر اساس آنکه عملکرد یک شرکت را مناسب برآورد کرده از خرید و فروش آن کسب سود منطقی داشته باشد.
توهم سودآوری
بنابراین، سود اقتصادی ناشی از این فعالیت سرمایهگذاری نمیتواند با یک معیار خاص بهینه شود. سود اقتصادی به فعالیتی گفته میشود که نه فقط رشد عددی سرمایه افراد را به همراه داشته باشد، بلکه باید نسبت به سایر فرصتهای سرمایهگذاری فرد بازدهی بالاتری ارائه دهد. بهعنوان مثال، اگر شما مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان را در یک پروژه یا در یک سرمایهگذاری وارد کرده و در پایان سال ۱۱۰ میلیون تومان عایدی داشته باشید به لحاظ حسابداری توانستهاید ۱۰ میلیون تومان سود کنید. اما از نگاه اقتصادی زمانی میتوانید بر ۱۰ میلیون تومان نام سود بگذارید که نسبت به سایر فرصتهای موجود، عملکرد مناسبی داشته باشید. در همین مثال، اگر سود سپردههای بانکی ۲۰ درصد باشد، شما با سرمایهگذاری در بانک و بدون نیاز به تحمل ریسکی محسوس میتوانستید ۲۰ میلیون تومان به سرمایه خود بیفزایید. بنابراین، کسب سود حسابداری ۱۰ میلیون تومانی در این شرایط به لحاظ اقتصادی نوعی زیان یا فرصتسوزی محسوب میشود. حال بهعنوان یک فعال بازار سرمایه و به منظور کسب سود اقتصادی معقول باید بتوان بهترین فرصتهای کسب سود را شناسایی کرد. در این شرایط اگر فردی سودآوری شرکتی را مطلوب ارزیابی و اقدام به خرید سهام آن کند، ممکن است بتواند سرمایه خود را افزایش دهد، اما باید دید در مقایسه با سایر فرصتهای سرمایهگذاری سود مناسب یا همان سود اقتصادی را کسب کرده یا خیر. برای مثال در سال جاری بسیاری از سهمهای بزرگ بورس تهران از ابتدای سال بازدهی نزدیک یا حتی بالاتر از ۱۰۰ درصد را به ثبت رساندهاند. در این وضعیت اگر سهامدار سهمی باشید که مثلا ۱۵ درصد بازدهی داشته است، نمیتوان گفت که در سرمایهگذاری موفق بودهاید؛ زیرا این رقم حتی از متوسط بازدهی شاخص کل بازار سهام نیز در این مدت پایینتر است. بررسی نمونههای آماری نشان میدهد برخی فعالان بازار سهام با یک رفتار جزیرهای و صرفا بر اساس بررسی معدود عملکرد شرکتها اقدام به خرید و فروش میکنند. استراتژی که در بهترین حالت میتواند سرمایه فرد را با سرعت بسیار پایینی رشد دهد. این در حالی است که گروههای تحلیلی و داشتن دایره ارتباطی قدرتمند با بخشهای مختلف میتواند سود حسابی سرمایهگذار را به سود اقتصادی تبدیل کند.
اطلاعات بورسی در سه لایه
برای توضیح بیشتر این موضوع، سطوح مختلف اثرگذار بر سهم یک شرکت را مرور میکنیم. نخستین مساله، اثر عوامل کلان است که به نوعی ریسک سیستماتیک بازار محسوب میشوند. طی سالهای اخیر بارها دیدهایم به دلیل وجود ریسک سیستماتیک مربوط به برجام یا برخی دیگر از عوامل غیراقتصادی، تمامی بازار با فشار فروش مواجه میشوند. در این شرایط، صرف آنکه یک شرکت سودآوری مناسبی دارد نمیتواند موجب درآمدزایی مطلوب سرمایهگذار شود. در لایه دوم، عوامل موثر بر صنایع مختلف است؛ مثلا زمانی که بازار جهانی فلزات رونق میگیرد، به تبع خود صنایع وابسته به این کالاها را از نگاه بازار جذاب میکند. در این شرایط، اگر سرمایه فرد در گروه دیگری، حتی با وجود سودآوری مناسب، باقی بماند، احتمالا از بخش مهمی از سودآوری بازار جا میماند. زیرا در زمان مناسب به سمت صنعت جذاب بازار حرکت نکرده است و سرمایههای موجود در بازار به علت محدود بودن به سمت شرکت مورد نظر فرد سرمایهگذار حرکت نکرده و وی از سودآوری مطلوب عقب مانده است. در سطح سوم مسائل مربوط به خود شرکتها است. فعالان قدیمی و خبره بازار میدانند که نمیتوان همه چیز را از روی صورتهای مالی یک شرکت دریافت. شاید به همین دلیل است در مجامع شرکتها بسیاری از تحلیلگران حرفهای حضور مییابند. مثلا طرح توسعه یک شرکت یا برنامههایی که مدیر عامل یک شرکت در سر دارد، لزوما نمیتوانند از صورت سود و زیان یا ترازنامه شرکت استخراج شوند. بنابراین، ارتباط نزدیک با شرکتها و تحلیل چشماندازی آنها اهمیت بیشتری از نسبتها و اعداد صورت مالی پیدا میکنند.
کلید موفقیت «دنیای بورس»
با توجه به موارد یادشده میتوان استنباط کرد که برای سرمایهگذاری موفق در بازار سهام، نه تنها دسترسی به جمعی از تحلیلگران قدرتمند مالی نیاز است، بلکه ارتباط با مفسران سیاسی و تحلیلگران اقتصاد کلان نیز نقش مهمی در شناسایی دقیق فرصتهای سرمایهگذاری دارد. در شرایط فعلی، کارشناسان مالی بسیاری در حال ارائه تحلیلهای خود از کانالهای مختلف هستند، اما بسیاری از آنها اگر بهصورت انفرادی یا همان رفتار «جزیرهای» فعالیت کنند در شناسایی موجهای مختلف بورس تهران جا میمانند.