امروز پنجاهمین سال آغاز فعالیت بورس در ایران است. یعنی سالها از ورود اندیشههای توسعهگرایانه از طریق بازار به ایران گذشته و اقتصاد ایران هنوز در حسرت توسعه باقی مانده است. بهخوبی آگاهیم که طی این پنجدهه اتفاقات بسیاری از انقلاب و جنگ گرفته تا تحریم بر سرزمین عزیزمان گذشته، اما شرایطی که امروز در آن هستیم تنها محصول این اتفاقات نیست و تصمیمات و تدبیرهای مدیران و مسوولان این سالها نیز بر آن تاثیر گذاشته است. همچنین نیک میدانیم که جایگاه امروز ایران تناسبی با ثروت و استعداد آن ندارد و کشورهایی با منابع بسیار کمتر مسیر بهتری را طی این ۵۰ سال طی کردهاند.
بازار سرمایه ایران هم اگرچه امروز ۵۰ ساله میشود، اما از بسیاری از بازارهای سرمایه جوانتر از خود عقبمانده است. این موضوع را میتوان در اتفاقات بسیاری در دهههای گذشته جستوجو کرد که در نهایت به بزرگ شدن بخش دولتی و حاکمیتی اقتصاد ایران، توسعه فساد و عدمشفافیت در آن، غیررقابتی شدن فضای کسبوکار و نحیفتر شدن بخش خصوصی واقعی منجر شده است. باید پذیرفت که سیاستهای اقتصادی ایران طی سالهای گذشته در جهت توسعه بازار سرمایه و بازارمحور شدن اقتصاد ایران نبوده و بسیاری از بدیهیات توسعه از سطح شعار فراتر نرفته است و حاصل این سیاستها این است که پس از همه تلاشهای ۵۰ساله، هنوز در مراحل آغازین توسعه نقش بورس در اقتصاد کشور هستیم. واقعیت این است که اگرچه بازار سرمایه ایران مشکلاتی از جمله عمق کم، ابزارها و نهادهای ناکافی، عدموجود زیرساختهای قانونی مناسب و... را دارد، اما ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از این کاستیها معلول سیاستهای بالادستی هستند و بازار سرمایه بیش از هر چیز از دخالتهای نابجای اهالی سیاست و تصمیمات اشتباه اقتصادی در سطح کلان لطمه دیده است.
در سالروز ۵۰سالگی این نهاد مهم توسعه، یعنی بورس، یادآوری این نکته الزامی به نظر میرسد که تغییر جایگاه بازارهای مالی و بهویژه بازار سرمایه در اقتصاد ایران، بیش از هر چیز به تغییر نگرش سیاستگذاران اقتصادی کشور نیاز دارد. آنها باید بدانند که دست دولت و حاکمیت را از کسبوکار در اقتصاد ایران کوتاه کنند، تمام شرکتها و مجموعههای خود را شفاف کنند، زیرساختهای قانونی را فراهم و از دستاندازی در قیمتها پرهیز کنند. اینها که مورد اشاره قرار گرفت تنها بخشی از نیازهای بورس برای توسعه است. وضعیت اقتصاد ایران بغرنج است. فساد، رانتجویی، کارآیی پایین بنگاهها و عدمشفافیت گریبان این اقتصاد را گرفته و دیری است که بسیاری از کارشناسان، ارتقای جایگاه بازار سرمایه در اقتصاد ایران را تنها راهحل نجات آن میدانند و این مهم البته با ایجاد نهادهای شبهدولتی و ورود آنها به بازار محقق نخواهد شد. اگر بر همان منوال گذشته حرکت کنیم، احتمالا ۵۰ سال دیگر هم از عقبماندگیمان (که بیشتر هم شده است) اندوهگین خواهیم بود و تازه آن وقت احتمالا منابعمان هم به پایان رسیده است. سخن آخر اینکه، در هجوم بیانتهای اندیشههای ضدتوسعه بازار سرمایه و سیاستهای تمرکزگرایانه اشتباه در اقتصاد ایران، مدیران، پژوهشگران و صاحبان کسبوکاری هم بودند که بر لزوم وجود و توسعه بازار سرمایه پای فشردند و همین پافشاری آنها بود که بازار را تا به اینجا کشانده است و حتی اکنون نیز بستری برای جبران بسیاری از اشتباهات گذشته فراهم کرده و راهی برای توسعه پیش پای اقتصاد ایران گذارده است. دست همه آنها را به گرمی میفشارم و تولد بورس را به ایشان تبریک میگویم.