- منطق فازی در
بازاریابی
- بازارهای فازی
امروزه مدیران بازاریابی باید
با
واقعیتهای بازار و تغییراتی كه در خلال این واقعیتها رخ می دهد، تطبیق
پیدا
كنند تا امکان دستیابی به اهداف فراهم شود. برای دسترسی به این مهم،
آنها
باید به سازگاریها و ناسازگاریهای آن دسته از مشتریانی كه در حال
حاضر
در بازار هستند (مشتریان موجود)، توجه داشته باشند و توجه كمتری را
به
مشتریانی كه هنوز وارد بازار شركت نشده اند یا آن را ترك كرده اند،
معطوف
دارند.
یك بازار پویا به شیوه زیر می تواند شكل گیرد:
1) یك مشتری مراجعه می كند.
2) یك مشتری مراجعه می كند.
- یك شخص(اولی یا دومی)برای بار دوم خرید می
كند.
- (مشتری دیگری)وارد می شود.
- (مشتری دیگری)برای بارچندم خرید می كند.
- (برخی مشتریان) دیگر مراجعه نمیكنند.(
ترك می كنند)
- مشتریان دیگری وارد می شوند.
- مشتریان به طور فراوان و متعدد برای بارچندم
خرید می كنند.
- برخی مشتریان دیگر مراجعه نمی كنند.
گامهایی
كه
با علامت( - ) نشان داده شده اند با توجه به توالی چندم كه ممكن است عدد
بزرگی
باشد، به طور تصادفی اتفاق میافتند. اما از یك مشتری به مشتری دیگر
و
نیز از لحاظ درجات توالی با هم متفاوت هستند.
بنابراین در خصوص
بازارهای
فازی می توان گفت كه در یك زمان مشخص، صاحبان كسب و كار، بازار
را
به عنوان اثری تجمعی از ورودها، تكرار تجارب و ترك آن درك می كنند.
آنان
می دانند كه تغییرات فردی، بسیار فراوان و آنی بوده و تعریف دقیق آن
از
یك فرد به فرد دیگر متفاوت است. بنابراین هر مفهومی از بازار یك مقوله
فازی
است.
مدیران باید همچنین بدانند
كه بازار و مولفه های آن از هم مجزا نیستند و اینكه ادراك آنها از بازار،
واقعیتی كه در بازار جریان دارد، نیست. از آنجا كه بازارها واقعا
به این مسئله كه مدیران چگونه آنها را درك می كنند، توجه نمی كنند، لازم است
كه مدیران بر درك بازار (ادراك صحیح آن) و مولفه هایش توجه كنند.
برای مثال از تحقیقات مستمر بازار استفاده كنند.
بازار یك پدیده فازی
نیست بلكه ادراك و تعریف آن فازی است و این دقیقا همان چیزی است كه مدیران باید با
آن سر و كار داشته باشند.
گفته
شد
كه بازار، مولفه های بازار و ادراكات مدیریتی آن پویا هستند و نیز
تركیب
بازار به تبع خواسته های تك تك مشتریان تغییر می كند. پس باید
ادراكات
صاحبان كسب و كار نیز تغییر كند. در اینجا تعریف "بازار فازی"
لازم
به نظر میرسد. چنین تعریفی در هر لحظه زمانی خاص، به ادراك فعلی از
آن
بستگی دارد. در كوتاه مدت، فعالیتهای بازاریابی، برای تطبیق با واقعیات
درك
شده جدید، تعدیل می شوند. بنابراین این فعالیتها با توجه به ادراك
تركیب
بازار تغییر می كنند. برای هر مشتری معینی، هر یك از شرایط زیر با
توجه
به فعالیتهای بازاریابی ممكن است وجود داشته باشد:
1) تغییر در فعالیتهای
بازاریابی ممكن است با تغییر در مشتریان شانه به شانه باشد.
2)
سرعت
تغییر در فعالیتهای بازاریابی ممكن است از سرعت تغییر در مشتریان پیشی بگیرد.
3) سرعت تغییر در مشتریان
ممكن است از سرعت تغییر در فعالیتهای بازاریابی پیشی بگیرد.
بروز
تغییرات
شدید در بازار ممكن است آنقدر زیاد شود كه مشتری خاصی را در زمان
ویژه
ای نادیده بگیرد. از سویی مشتریان به عنوان افرادی سرگردان با توجه
به
ادراكات خود از داده های بازار (كالاها و خدمات) حضور دارند و از سوی
دیگر
داده های سرگردان بازار بر آن است تا با ادراكات مدیریتی در حال
تغییر
تطبیق یابد.
هنگامی كه این دو حالت
سرگردانی از هم فاصله می گیرند، مشتری احتمالا ترجیح می دهد به
جستجوی گزینه دیگری برای تامین رضایت فردی خود بر آید، تقریبا بدون آنكه
هیچگونه شناختی از وضعیت برای تصمیم گیرندگان بازاریابی وجود داشته
باشد.
- تعامل با
بازارهای فازی
هنگامی
كه
با پدیده های فازی ارتباط برقرار می كنیم لازم است كه با فازی بودن
تطبیق
یابیم و از تعاریف مطلق بپرهیزیم. روابط با مشتریان صرفا زمانی ثابت
است
كه نقشهای آنها را دنبال و از طبقه بندی آنها كه تعاملات ما را محدود
می
سازند، دوری كنیم. بنابراین یك مدیر باید آنقدر انعطافپذیر باشد كه
زمانی
كه پدیده های فازی رخ می دهند، بتواند با آنها تطبیق یابد، یعنی
قادر
به ایجاد ادراك و پاسخ انطباقی به بازار باشد، اگرچه ممكن است تصور
شود
كه ارائه پاسخ ثابت كاراتر باشد.
بنابراین در نظر آوردن
تعریف ثابتی از بازار بسیار مطلق گرایانه است، اگر چه در این حوزه
نیازمند تعاریف مشخص هستیم، اما باید دیدگاهی انعطاف پذیر از درك و
پاسخ بازار وجود داشته باشد.
- طبقه بندی
فازی مشتریان
فواید این تقسیم بندی
به شرح زیر است:
1)
مشتریان را به صورت تك به تك مورد توجه قرار می دهد.
2)
منجر به ایجاد و متنوع كردن برنامه های جامع بازاریابی می شود.
3)
ارزیابیهای مشتریان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
مثالی از طبقه بندی فازی
مشتریان عبارت است از طبقه بندی آنان بر مبنای ویژگیهای:
1)
گردش
عملیات (100-)0:
گردش پایین عملیات
(499-0) و گردش بالای عملیات (1000-500)
2) پرداختها از قبل،
بموقع، پس از موعد، بسیار دیر
رفتار
پرداخت
جذاب (از قبل، بموقع) و رفتار پرداخت غیر جذاب (پس از موعد، بسیار
دیر).
در طبقه بندی فازی خطوط جداكننده را باید به شكل خط چین ترسیم كرد
چراكه
احتمال انتقال هر گروه از مشتریان به خانه های دیگر وجود دارد.
- نقش منطق
فازی در طراحی آمیخته بازاریابی
فیلیپ
کاتلر
مدیریت بازاریابی را تحت عنوان تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و
کنترل
برنامه های طراحی شده برای ایجاد مبادلات مطلوب با مخاطبان هدف، با
هدف
سود شخصی یا متقابل تعریف کرده است. یکی از مهمترین تصمیمات در مدیریت
بازاریابی،
تعیین ارزشهای آمیخته بازاریابی و انتخاب و به کارگیری استراتژی است
که به طور ادواری آمیخته بازاریابی مربوط را در واکنش به تغییرات محیط
کسب و کار تغییر می دهد. مشکل آمیخته بازاریابی، تعیین ارزشهای متغیرهای
تصمیم بازاریابی است؛ چهارپی (p 4
) یعنی محصول (کیفیت آن)، قیمت، مکان (توزیع و هزینه های
نیروی فروش) و ارتقا (تبلیغات، فروش. (توسعه یک آمیخته بازاریابی مؤثر برای
برنامه ریزان و طراحان محصول جهت کسب مزیت رقابتی در بازارهای صنعتی اهمیت
دارد. تصمیم مربوط به تعیین و مشخص کردن آمیخته بازاریابی، بستگی به نوع
متغیرها، میزان تصادفی بودن، پویایی، ابهام یا نادقیق بودن و کیفی یا
ناملموس بودن آنها دارد؛ نظیر قیمت رقیب، کیفیت محصول
رقیب، سطح رقابت، فروش پیش بینی شده و غیره.
این نوع
متغیرها،
اتخاذ رویکردهای مناسبی را که می توانند با ماهیت چنین متغیرهایی
سر
و کار داشته باشند، می طلبند. الگوی مورد بررسی در اینجا عموما برای هر
بخش
کسب و کار یا صنعتی کاربرد دارد و بویژه در موقعیتی که متغیرهای
تصادفی،
کیفی و مبهم در ورودیها یا داده های مربوط به مسئله به طور بالقوه
وجود
دارند، سودمند است.
- الگوی
فازی آمیخته بازاریابی
مشکل
آمیخته
بازاریابی یک مسئله نوعی است که درگیر نوع ابهام و نامطمئنی از
متغیرهای
ورودی و پویاییها و روابط غیرخطی است. متغیرهای ورودی برای مسئله
آمیخته
بازاریابی ممکن است به شکل زیر طبقه بندی شوند:
1) اهداف و مقاصد فعلی
2) فروش هدف؛
3) سود و مزیت هدف و
نظایر آن.
4) توسعه اخیر
(فعلی) و عملکرد
5) فروش و سود قبلی؛
6) فروش و سود قبلی رقیب؛
7) تلاش بازاریابی قبلی
و فعلی؛
8) موقعیت رقابتی یا
نقطه قوت شرکت و نظایر آن.
9) تغییر شرایط محیطی
بازار
10) پیش بینیها
(فروش مورد انتظار، واکنش نهایی مورد انتظار بازار، نوسانات اقتصادی و غیره)؛
11) سطح رقابت؛
12) فرصتهای جدید؛
13) تهدیدات جدید و نظایر
آن.
14) توانایی مالی
شرکت
15) بودجه در دسترس
با
بررسی
چنین متغیرهای ورودی مشاهده می شود که برخی از آنها بویژه پیش بینی
فروش،
متغیرهایی هستند که ارزش آن نامطمئن است. فروش رقیب، هزینه های
تبلیغات
و توزیع متغیرهایی هستند که ارزش آنها نمی تواند کامل شناخته شود،
ولی
می توانند با توجه به ارزش محوری یا اصلی شان به شکل با درجه "بالا"
یا
"پایین" بیان شوند. متغیری نظیر واکنش نهایی بازار که ارزش آن مبهم است
و
نمی تواند به طور کامل تعیین شود، یا اطمینانی به تثبیت آن نیست، بر
مبنای
تخمین یا پیش بینی داده های بی اعتبار قرار دارد. عوامل یا فاکتورهای ذهنی
نظیر سطوح رقابت و موقعیتهای رقابتی شرکت که کمی سازی آن بر مبنای
قضاوت صرف کارشناسان شرکت و قضاوت انسانی قراردارد، به ناچار به
شکلی
نامعین مشاهده می شوند.
رابطه میان اهداف،
شرایط اقتصادی، پیشرفتها و سایر متغیرهای ورودی دیگر از یک طرف و
تعیین آمیخته بازاریابی از سوی دیگر، غیرخطی و دشوار است یا تا وقتی
که در قالب قوانین تصمیم اگر- پس بیان شود، نمی تواند به طور کامل
تعریف شود. اکنون واضح و آشکار است که تنها راه مدیریت همه این ابعاد مسئله
آمیخته بازاریابی، به کارگیری مجموعه های منطق فازی است که به گونه ای مؤثر
چنین دادهها یا ورودیهای ذهنی نامعین و نامطمئن را مدیریت کرده و
روابط غیرخطی میان ورودیهای مسئله و خروجیهای آن را شکل می دهند.
الگوی فازی آمیخته بازاریابی
شرکت فرضی :
کاربرد
الگوی
فازی آمیخته بازاریابی برای شرکت انتفاعی ABC،
نشان خواهد داد که چگونه متدولوژی فازی برای به کارگیری در
چنین مسئله بازاریابی مناسب است. این الگو بر مبنای سیستم تصمیم گیری فازی
(FDMS) قراردارد که از آن برای الگوسازی و شکل دهی ارتباط آمیخته
بازاریابی استفاده شده است. این الگو، متغیرهای ورودی را که عمدتا بر
ارزشهای متغیرهای تصمیم بازاریابی در جهت متغیرهای خروجی
تأثیرگذار هستند، طراحی و ترسیم می کند که در واقع شرایط و تنظیمات آمیخته
بازاریابی هستند:
- قیمت (P)
(CZK/Unit) -تبلیغات، فروش
شخصی و هزینه های ارتقا یا ترویج (A)
- (CZK) توزیع (صرفا نیروی فروش و
هزینه تحویل قابل اصلاح و تنظیم در کوتاه مدت
- (DCZK)کیفیت محصول
(از طیف 0 تا 2، با میانگین یا متوسط
متغیرهای خروجی الگو
ثابت هستند، در حالی که انتخاب متغیرهای ورودی بر مبنای نقطه نظرات کارشناسان
شرکت و دانش محیط بازار آنها قراردارد. فرض کنید که کارشناسان شرکت،
تشخیص داده اند که متغیرهای ورودی زیر عمدتا آمیخته بازاریابی را
تعیین می کنند:
1) فروش قبلی (CZK)
2) فروش پیش بینی شده (CZK)
3) فروش هدف
(CZK)
4) سود هدف (CZK)
5) رضایت مشتری هدف (CZK)
6) قیمت رقیب (CZK/Unit)
7) کیفیت محصول رقیب
8) تبلیغات رقیب (CZK)
9) واکنش نهایی (CZK sales/CZK marketing expenditures)
10) سطح رقابت
فرض می شود که محصول
برای نوع خاصی از مشتریان (بخش خاصی) و در حوزه خاصی از فروش توزیع
می شود و متغیرهای ورودی برای چنین جزئیاتی شناسایی می شوند. شکل (2)
الگو فازی آمیخته بازاریابی شرکت ABC را نمایش می دهد.
در این حالت ارزشهای
متغیرهای ورودی و خروجی فازی می شوند. بر مبنای ایده کارشناسان و
تحلیل گران، توابع عضویت مثلثی شکل با 5 مجموعه فازی به کارگرفته می
شوند: "خیلی پایین" مساوی با VL، "پایین"
مساوی با L، "متوسط"
مساوی
با M، "بالا"
مساوی با H و "خیلی بالا" مساوی با VH است. عامل
ماکزیمم
برای حل «عضویت بخشی» در 2 مجموعه فازی، جهت تعیین مجموعههای
فازی
ارزش های عملی فعلی متغیرها به کارگرفته می شود. محور افقی در تمام
متغیرها
اعداد به دست آمده از آمار و اطلاعات و محور عمودی (µ) از 0 تا
یك،
این متغیرها را برحسب 5 عبارت فازی یادشده در بالا می سنجد. به عنوان
مثال،
در شکل (4) ارزش سود هدف60=I4 است كه به صورت بخشی متعلق به دو
مجموعه
فازی "متوسط" با درجه عضویت 0.6= µ و مجموعه فازی
"بالا" با درجه عضویت 0.4= µ است. پس، عامل
ماکزیمم، این ارزش را برای مجموعه فازی تعیین میکند که دارنده
ماکزیمم درجه عضویت است؛ در اینجا مجموعه فازی "متوسط". در مورد
ارزشهای مساوی درجه عضویت، نظیر شکل (3)، مجموعه فازی با ارزش
محوری
بزرگتر انتخاب میشود. برای بقیه متغیرهای ورودی نیز وضع به همین
منوال
است و توابع مثلثی (نظیر شكل 3 و 4) برای تك تك این متغیرها تشكیل
می
شود.
- مبنای
قانون
مبنای قانون (Rule-base) دربرگیرنده قوانین
تصمیم
کارشناسی است که ترجمه و تبدیل متغیرهای ورودی به تنظیمات آمیخته
بازاریابی
را مدیریت می کند. کار طراحی و ترسیم از متغیرهای ورودی به سمت
مدل
آمیخته بازاریابی خروجی بر مبنای یک استراتژی کاملا انطباقی است که
تغییرات
دوره ای در آمیخته بازاریابی را در واکنش به همه پیشرفتهای فعلی،
شامل
گذر زمان، تحولات در فروش و سود خود و رقیب و تحولات در آمیخته
بازاریابی
رقیب ایجاد می کند. به علاوه، چنین قوانین تصمیمی برای حصول اطمینان از
ثبات و دوام رابطه میان کیفیت محصول و قیمت و سپس هزینه های توزیع با کیفیت
و قیمت و بعد از آن هزینه های تبلیغات با کیفیت، قیمت و توزیع ساختارمند
شدند. این امر نخست از طریق تعیین کیفیت محصول، مطابق با مؤلفههای تأثیرگذار
انجام می شود، سپس کیفیت به عنوان یک متغیر ورودی در تعیین تصمیم
قیمت اضافه می شود و نظایر آن. در قسمت زیر، قوانین تصمیم کارشناسان
شرکت ABC در جداول 1و2 مطرح می شوند.
نظیر این دو جدول را می
توان
برای بقیه متغیـرهای ورودی مثل رضایت مشتری هدف، سود هدف و... و
تعیین
تاثیر آنها بر آمیخته بازاریابی شركت ABC نیز ترسیم كرد.