رفتار بازار طلا در یک سال گذشته شوکآورتر از آن بوده است که خیلیها بتوانند باور کنند کالایی که روزی نگاهش به 2000 دلار در هر اونس بود، در وضعیتی قرار بگیرد که بسیاری از موسسات مالی، آینده آن را در سال 2014 در مرز 1000 دلار در هر اونس پیشبینی کنند.
از همان ابتدا خیلیها به دستهای پنهان در بازار طلا برای بازی با قیمت مشکوک بودند و این سقوط شدید را ساخته و پرداخته شرکتهای سرمایهگذاری و موسسات مالی میدانستند. به همین دلیل بعد از هر افت قیمت طلا، عده زیادی اعتقاد داشتند که قیمت طلا دیگر به کف رسیده و از آنجا به بعد به سطوح بالاتر باز خواهدگشت، چون اصلا اعتقاد نداشتند که قیمت طلا باید کاهش یابد. مردم عادی در این برداشت که بهزودی قیمت طلا دوباره بالا خواهد رفت، تنها نبودند و حتی میتوان بانک مرکزی چند کشور از جمله تایلند و چند سرمایهگذار بزرگ را نیز به این گروه اضافه کرد که در میانه سقوطهای طلا اعلام میکردند که این بهترین زمان برای خرید طلا است به این امید که بهزودی بازار طلا باز خواهدگشت.
آمار خرید فیزیکی و تقاضای کشورهایی همچون چین و هند در فصل اول و دوم سال 2013 نیز نشان داد که بسیاری از خریداران آن قیمتهای کاهش یافته اولیه را برای خرید طلا مناسب دیده بودند، اما طلا چند بار دیگر نیز کاهشهای شدید را تجربه کرد و با شکستن سطوح مقاومت بسیاری، خیلیها را از بازگشت سریع قیمت مایوس کرد، اما در بحبوحه احتمالات برای افت بیشتر قیمت بهخصوص با کاهش بیشتر سیاستهای انبساطی در آمریکا، حالا در یک ماه گذشته دوباره قیمت طلا رشد کرده و به کانال 1300 دلار در هر اونس وارد شده است. پس حالا سوال اصلی آن است که آیا واقعا افت و خیزهای طلا بر اساس دلایل واقعی و بنیادی است، یا بازار طلا توسط عدهای دستکاری میشود؟ اول از همه باید اشاره شود که دستکاری و تبانی بر سر قیمت در بازارها در اقتصادهای پیشرفته اصلا اتفاق عجیبی نیست.
در همین روزها یکی از بزرگترین برنامههای بازرسی بانکها هم در آمریکا و هم در انگلیس علیه بانکهایی در جریان است که متهم هستند در تعیین نرخ بهره لایبور (LIBOR) و همین طور نرخ ارزها تبانی میکردهاند و بانکهای بزرگی نیز محکوم به پرداخت صدها میلیون دلار جریمه شدهاند. در ضمن این بازارهای دستکاری شده، تریلیونها دلار را تحت مدیریت دارند که به مراتب از بازار طلا، پرعمقتر و حساسترند. به همین دلیل شک به دستکاری در بازار طلا نیز بیدلیل نیست. علاوهبر این، واقعا دلیل عمده سقوط هم خروج شدید شرکتهای سرمایهگذاری بود. یک اسم نیز قبل از سقوطهای شدید قیمت طلا به خوبی درخشید و آن کسی نبود، جز سفته باز جنجالی؛ یعنی سوروس. سوروس جزو اولین اسامی بود که در ابتدای سال 2013 خروج ناگهانی او از بازار طلا بحث برانگیز شد؛ درحالیکه فقط چند ماه قبل از آن، خبر سرمایهگذاری کلان او در بازار طلا منتشر شده بود. سوروس به تنهایی در بسیاری از موضوعات جنجالی از جمله خروج بریتانیا از واحد پولی یورو در سال 1992 تا بحران مالی شرق آسیا در دهه نود جای پایی دارد و بسیاری نیز ممکن است خروج او را با سقوط بازار طلا را در سال 2013 مرتبط بدانند.
نوک پیکان دستکاری بازار طلا حتی میتواند به سمت بانک مرکزی آمریکا یا فدرال رزرو نیز باشد. در حقیقت با از بین رفتن رابطه تبدیل ثابت طلا و دلار در سیستم برتون- وودز، طلا و دلار در یک رقابت قرار گرفتهاند. البته ارزها و داراییهای دیگری بهخصوص یورو نیز وارد این بازی شده است. این رقابت به این شکل است که سرمایهها با فرار از یکی به دیگری پناه میبرند و دلار بهدلیل جایگاه ویژه خود بهعنوان ارز عمده مبادلات دنیا، همیشه در این رقابت سعی داشته است که قدرت و جایگاه خود را بهعنوان ارز ذخیره حفظ کند؛ اما طی سالهای اخیر بهخصوص بعد از بحران مالی، جایگاه دلار بهعنوان ارز ذخیره به شدت آسیب دیده است. این روزها، اما در پی مشکلات یورو؛ یعنی مهمترین ارز رقیب دلار آمریکا، طلا تنها رقیب عمده دلار میتوانست باشد که آن نیز به شدت در سال 2013 سقوط کرده است و برای سرمایهگذاران راهی جز مراجعه دوباره به دلار باقی نگذاشته است. پس میتوان این را استدلال کرد که فدرال رزرو با دستکاری بازار طلا، سعی در بازگرداندن وجهه دوباره دلار بهعنوان ارز ذخیره دنیا را داشته است. حال پس سوال اساسی آن است که آیا میتوان ادعا کرد که شرایط امروز طلا محصول دستکاری موسسات مالی و فدرال رزرو است و اگر دستکاری آنها نبود بازار طلا آینده دیگری داشت؟ قبل از ورود به بحث لازم است اشاره شود که بازار طلا مثل هر بازار دیگری برای خود یک سری عوامل بنیادی دارد و آن عوامل بنیادی روند اصلی قیمت را تعیین میکنند که قیمت باید کاهش یا افزایش یابد یا در همین محدوده فعلی باقی بماند. در مورد طلا باید گفت که با اتفاقاتی که در سال 2013 افتاد و بهخصوص با بهبود چشمگیر آمار بیکاری که در نهایت منجر به شروع کاهش سیاستهای انبساطی بوده است، روند قیمت طلا مسلما کاهشی باید باشد، اما مسلما سرمایهگذاران منتظر اتفاقات نمیمانند و از قبل بر اساس انتظارات و پیشبینیهای خود حرکت میکنند و اینکه سوروس زودتر از بقیه از بازار طلا بیرون میآید، شاید بهدلیل تحلیل درست او از اتفاقات آتی یا حتی خوش شانسی او بوده است که در عمل نیز ثابت شد در مورد بازار طلا او واقعا فرد با تجربه یا خیلی خوش شانسی بوده است.
ولی اینکه طلا چقدر باید پایین میآمد جای بحث است. طلا کالای پیچیدهای برای قیمتگذاری است و بخش مهم قیمت آن در عرضه و تقاضا تعیین میشود و هر گونه دستکاری یا عکسالعمل بیش از اندازه (overreaction) در این زمان امکانپذیر است، اما عمر آن کوتاه خواهد بود؛ زیرا بازار بعد از مدت کوتاهی با توجه به همان دلایل اصلی خود را اصلاح خواهد کرد. عدم هماهنگی قیمت طلا و همین دلایل بنیادی میتوانست دلیلی بر ادعای دستکاری در بازار طلا باشد؛ به این ترتیب که شرکتهای سرمایهگذاری بازار طلا را ترک میکردند و قیمت طلا بهدنبال آن به شدت کاهش مییافت، ولی با وجود این، شاخصهای اقتصادی آمریکا بهبود نداشتند و برنامههای انبساطی فدرال رزرو نیز کاهش نمییافت، ولی دقیقا در واقعیت آنچه رخ داد برعکس این و در جهت کاهش قیمت طلا بود.
دلیل دیگری که نشان میدهد احتمال دستکاری قیمت طلا برای سقوط آن وجود ندارد هماهنگی بازارهای دیگر با این حرکت کاهشی شدید قیمت طلا است. مثلا بازار اوراق قرضه نیز که معمولا بیانگر انتظارات نرخ بهره است، با سقوط مواجه شد که مهر تایید دیگری بر منطقی بودن سقوط بازار طلا بود. بازار سهام آمریکا در سال 2013 نیز توانست رکوردهای تاریخی ثبت کند و علاوهبر این شاخص دلار آمریکا نیز تقویت شد. همه این رفتارها با کاهش قیمت طلا هماهنگ هستند. در حالی میشد ادعا کرد بازار طلا در حال حرکت غیرمعمول و دستکاری شده است که طلا استثنایی در میان این بازارها بود. در مورد خاص سوروس هم باید اشاره شود که درست است که سوروس شخصیت جنجالی در اتفاقات مختلف است، اما گذر زمان نشان داده است که او نه ایجادکننده این اتفاقات که تسهیلکننده و تسریعکننده اتفاقات بوده است.
مثلا در مورد خاص پوند انگلیس بعدها ثابت شد که خود بانک مرکزی انگلیس تقریبا به این نتیجه رسیده بوده که باید از واحد پولی یورو خارج شود و ورود سوروس برای فروش وسیع پوند، فرصتطلبی او را نشان میداد و باعث شد تا این اتفاق زودتر بیفتد یا در بحران ارزی شرق آسیا، بعدها نشان داده شد که بخش عمده آن بحران نیز بر اثر سوءمدیریت بوده است وگرنه مثلا هنگکنگ و دلار این کشور بهدلیل مدیریت درست، توانست از این بحران عبور کند. خروج زودهنگام سوروس از بازار طلا نیز میتواند بیانگر همین توانایی او در پیشبینی رخدادهای اقتصادی قبل از دیگران باشد که این بار نیز در مورد طلا درست بوده است؛ البته موارد دیگری که او در پیشبینی خطا کرده است نیز بسیار وجود دارد. جالب است اتفاقی که برای طلا افتاد با یکی از مدلهای محبوب او یعنی با مدل رونق- ورشکستگی (Boom- bust) همخوانی دارد. در مدل رونق- ورشکستگی قیمت دارایی بر اساس اتفاقات بنیادی شروع به رشد میکند، اما بعد از مدتی این رشد زیاده از حد حبابی میشود و بازیگران بازار منتظر جرقهای برای خروج از بازار هستند. بعد از آن جرقه، به یکباره روند بازار معکوس شده و روند اصلاحی شدیدی در آن ایجاد میشود. به این طریق چند سال رونق با یک دوره کوتاه سقوط همراه میشود. او در کتب متعدد مثالهای زیادی از این رفتار در بازارها را نشان داده است که حالا بازار طلا در سال 2013، نمونه دیگری از همین مدل است. 12 سال صعود مداوم قیمت طلا با یکسال سقوط وحشتناک در سال 2013، خاتمه یافت و جرقه این سقوط هم بحران بدهیهای قبرس بود. پس حتی از قبل میشد تا حدودی پیشبینی کرد که اگر قرار است که قیمت طلا کاهش یابد، آن کاهش احتمالا شدید خواهد بود.
سوال بعدی آن است که علاوهبر موسسات مالی آیا خود فدرال رزرو نیز در حال دستکاری بازار طلا برای خرید اعتبار برای دلار است؟ دوباره این سوال را باید مانند مورد قبلی پاسخ گفت. در حقیقت فدرال رزرو تا به الان در مورد سیاستهای انبساطی خود و رابطه آن با آمار بیکاری خلف وعده نکرده است و آنچه رخ داده تا حدود زیادی در جهت وعدههای پیشین این بانک بوده است. آمار بیکاری کاهش یافت و این بانک نیز میزان خرید اوراق قرضه را کاهش داد و همین عمده دلیل کاهش قیمت طلا بوده است.
اگر فدرال رزرو بهطور خاص میخواست بازاری را دستکاری کند، آن موقع باید دقیقا رفتاری برخلاف وعدههایش انجام میداد؛ مثلا بازار کار بهبود نمییافت؛ اما این بانک سیاستهای انبساطی خود را محدود میکرد و سبب سقوط بازار طلا میشد. علاوهبر این اگر فدرال رزرو بهطور خاص فقط میخواست بازار طلا را تحت تاثیر قرار بدهد و دستکاری کند، آنگاه بهطور ناخودآگاه بازارهای دیگری را نیز که به مراتب از بازار طلا حجم آنها بزرگتر و نقش آنها در اقتصاد مهمتر است، بهخصوص بازار اوراق قرضه را دستکاری کرده است. تبعات افزایش یا کاهش قیمت طلا در برابر تبعات شدید اقتصادی افزایش نرخ بازدهی اوراق قرضه قابل صرفنظر است. بعید است که فدرال رزرو فقط برای دستکاری بازار طلا و خرید اعتبار برای دلار، اینچنین ضربه محکمی به اقتصاد خود وارد کرده باشد، البته مسلما سیاست کلی فدرال رزرو، افزایش قدرت دلار و ارتقا و حفظ جایگاه دلار بهعنوان ارز ذخیره هست، اما نه به هر قیمتی یا به این شکل که در دستکاری در بازار طلا فقط خود را نشان بدهد.
در نهایت، بهرغم رد کردن دستکاری در کلیت سقوط قیمت طلا، قصد این نیست که دست بازیگران بازار طلا از دستکاری بهطور کلی در این بازار، تطهیر شود. آنچه مهم است آن است که اگر از قبل از سال 2013 میدانستیم که چه اتفاقاتی در این سال خواهد افتاد، آنموقع قیمت طلا بیشک کاهشی و همراه با سقوط میشد، مشابه همین اتفاقی که افتاد و به همین دلیل رفتار کلی طلا منطقی بوده است، حتی روندهای این روزهای طلا برای رشد پس از افتهای تاریخی نیز منطقی هستند. این روزها، ریسک بازارها بهخصوص بازارهای نوظهور و افزایش تقاضای طلای ناشی از آن در کنار آمارهای ناامیدکننده آمریکا از ابتدای سال 2014 همه به افزایش قیمت طلا دلالت دارند که این اتفاق نیز در واقعیت افتاده است. به همین دلایل هم اخیرا بانک یو بیاس (UBS) پیشبینی خود را از قیمت طلا برای سال 2014 افزایش داده است. مطمئنا اگر این افزایش قیمت بیدلیل بود، آنگاه سایه قدرتمند کاهش سیاستهای انبساطی و نیز تورم پایین، این افزایش قیمت را سریع اصلاح میکرد. به هر حال اگرچه گاهی اوقات عکسالعملهای شدید برای مدت کوتاهی طلا را از قیمت واقعی خود منحرف کند، اما هنوز بازار طلا این روزها منطقی رفتار میکند.