یکی از کاربردهای طلا، پوشش مخاطرات، بهخصوص ریسک درگیریهای سیاسی و تنشهای منطقهای است به این معنا که هرگاه جنگ و درگیری نظامی در ابعادی قابل توجه در نقاط مهم دنیا مثلا خاورمیانه صورت میگیرد، احتمال کاهش ارزش دلار، توقف عرضه برخی کالاهای حیاتی بهخصوص نفت و سقوط بازارهای سهام کشورهای مختلف زیاد میشود و در این زمان، طلا بهعنوان یک دارایی امن مورد اقبال قرار میگیرد. این روزها، با توجه به درگیریهای نظامی مختلف در دنیا بهخصوص بین ابرقدرتها در کشورهای نفتخیز و گازخیز، دنیا بیش از این نمیتوانست از نظر درگیریهای منطقهای، وضعیتی متزلزل و در شرف انفجار داشته باشد.
در حقیقت، در حال حاضر سه درگیری و تنش مهم منطقهای و نظامی در دنیا وجود دارد. مهمترین تنش، مساله اوکراین است از آن جهت که درگیری اوکراین، درگیری ابرقدرتها؛ یعنی روسیه در یک سمت و اتحادیه اروپا و آمریکا در سمت دیگر است. علاوهبر ریسک درگیریهای نظامی، افزایش تحریمها، اگرچه هدفش به زانو درآوردن روسیه است، اما تجارت اروپا را نیز به شدت تهدید میکند و در ضمن تامین بخشی از گاز طبیعی شرق این قاره را نیز با شروع فصل سرما با مشکل روبهرو خواهد کرد و همین علاوهبر بازار سهام روسیه، بازارهای سهام اروپا را نیز با تهدید مواجه میکند. درگیری مهم بعدی، گروههای تندروی تکفیری در مناطق مختلف از سوریه و عراق گرفته تا لیبی هستند. اگر تندروهای لیبی را فراموش کنیم که مدتها است اثر خود را در بازار نشان دادهاند و اثر بیشتری برای آنها نمیتوان متصور بود، این تندروها بهخصوص داعش در عراق، در این اندازه نبودهاند که بتوانند نگرانی بینالمللی از جنس درگیری اوکراین ایجاد کنند، اما خشونت بیحد آنها در مناطقی که ارتش ضعیفی دارد و در ضمن حمایت گروهها و قبایل ناراضی از آنها، سبب پیشروی سریع و غافلگیرانه آنها در مناطق استراتژیک و نفتخیزی چون عراق شده است که میتوانند تامین انرژی و نفت را تهدید کنند. جبهه درگیری بعدی نیز جنگ در غزه است که دنیا را از نظر سیاسی در حدود دو ماه گذشته متلاطم کرده است و حاصل آن هزاران کشته در همین مدت کوتاه بوده است. شاید اگر چند سال پیش، از این جنس درگیریها رخ داده بود، طلا صعودهای چند درصدی را تجربه میکرد، اما طلا در این مدت بعد از صعودهای ضعیف، حتی روند نزولی به خود گرفته و گویا قصد ندارد در برابر این همه ریسک و مخاطرات، واکنش جدی نشان دهد؛ اما دلیل این رفتار غیرمتعارف طلا چیست؟
کوتاه جواب آن است که عوامل بنیادین تعیینکننده قیمت طلا مرتبط با ریسک درگیریهای بینالمللی بر بازارهای جهانی در چند سال اخیر تغییر کرده است. در حقیقت در گذشته طلا در درگیریهای مهم، از آن جهت مورد اقبال قرار میگرفت که احتمال تسری اثرات درگیریهای نظامی به دیگر نقاط دنیا و بازارها بهطور مستقیم از طریق جنگ و غیرمستقیم از طریق کمبود کالاهای استراتژیک و مهمی مثل نفت وجود داشت. بهخصوص اخلال در حمل و نقل و تامین نفت حتی شاید به نوعی مهمترین دلیل افزایش ریسک و اقبال به طلا در این زمانها بوده است؛ اما انقلاب نفت و گاز شیل (Shale Oil and Gas)، استقلال انرژی آمریکا و احتمال شروع صادرات گاز طبیعی و نفت این کشور بهخصوص به اروپا، درحال بر هم زدن معادلات در بازار انرژی است و به همین دلیل است که در اوج بحران اوکراین، عراق و لیبی، قیمت نفت و گاز طبیعی به کمترین سطوح در یک سال اخیر رسیدهاند؛ زیرا که مازاد تولید آمریکا و البته عربستان توانایی آن را دارد که توقف و کاهش عرضههای نفت و گاز مناطق درگیر از جمله اوکراین و عراق را تامین کنند. علاوهبر این در عراق، عمده پیشروی داعش در مناطق سنی نشین بوده است که نفتخیز نیستند و در مواردی که داعش مراکز نفتی را تهدید کرده، هدفش بیشتر دسترسی به نفت برای فروش و کسب درآمد بوده است تا ویرانی و خراب کردن تاسیسات نفتی. به همین دلیل پیشروی داعش اثر مخرب چندانی بر عرضه نفت عراق نداشته است. بحران غزه نیز بر بازارها در کل اثری نداشته از آن جهت که اعراب و کشورهای صادرکننده نفت یا میلی به تحریم نفتی کشورهای حامی اسرائیل مانند چند دهه قبل ندارند یا حتی پشتیبان این حملات برای تضعیف حماس هستند.
به همین دلیل اثرات این درگیری نیز فقط در حد یک فاجعه انسانی باقی مانده است. همه این موارد نشان میدهند که تنشهای نظامی مذکور یا قدرت اثرگذاری بر بازارها را ندارند یا اگر بهطور سنتی در گذشته اثر داشتهاند، با تحولات جدید بهخصوص در حوزه انرژی، آن توانایی اثرگذاری گذشته خود را از دست دادهاند و قیمت طلا در برابر این ریسکها مقاومتر شده است. با وجود ثبات نسبی قیمت طلا، یک نکته را نیز باید اشاره کرد و آن اینکه درست است که قیمت طلا در این مدت با نوسان کمی همراه بوده، اما در حقیقت مقاومت آن در سطوح فعلی نیز مدیون همین ریسک درگیریهای منطقهای و ریسکهای دیگر در بازارهای جهان است.
در حقیقت قیمت طلا در جدالی شبیه یک مسابقه طناب بازی است که از یک طرف ریسک درگیریهای منطقهای و نیز ریسک اصلاح قیمتی بازارهای سهام آن را به بالا میکشد و از طرف توقف سیاستهای انبساطی و افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو در آینده نزدیک، قیمت آن را به پایین متمایل میکند. به همین دلیل با فرض نبود درگیریهای منطقهای، در اثر کاهش تدریجی برنامه خرید اوراق قرضه توسط فدرال رزرو و چشمانداز افزایش نرخ بهره آمریکا در سال 2015، قیمت طلا باید کاهش مییافت؛ اما صعود آن از سطح 1200 دلار در هر اونس و نوسان آن در کانال 1300 دلار در هر اونس، خود بهدلیل ریسکهایی از نوع تنشهای اوکراین بوده است. کاهش آن در روزهای اخیر نیز غلبه انتظارات کاهش نرخ بهره بر ریسک تنشهای نظامی و حرکت اصلاحی بازارها بهخصوص بازار سهام آمریکا است. اما در نهایت سوال این است که اگر تنشهای منطقهای نتوانستهاند قیمت طلا را بهطور معناداری بالا ببرند، طلا به چه عاملی برای جهش قیمتی نیاز دارد؟ اگر ابعاد بحران اوکراین و دیگر بحرانهای منطقهای افزایش نیابد، مهمترین عامل در حال حاضر، به نظر میرسد، ریسک ریزش بازارهای سهام آمریکا است. در حقیقت بازارهای سهام بهخصوص شاخصهای بازار سهام آمریکا قلههای تاریخی را تجربه کردهاند؛ درحالیکه سوددهی شرکتها تغییر چندانی نکرده است. به همین دلیل، بسیاری از فعالان بازار نسبت به ترکیدن حباب شکل گرفته یا در حال شکلگیری در بازار سهام و اصلاح قیمتی شدید آن در آمریکا و برخی مناطق دیگر از جمله بازارهای نوظهور هشدار میدهند و بسیاری از مدیران صندوقهای پوششی (Hedge Fund) به دسته افراد بدبین به حرکت اصلاحی بازار سهام پیوسته و میزان داراییهای پوشش ریسک ناشی از ریزش بازارهای سهام خود را افزایش دادهاند. همین ریسک، بسته به ابعادش میتواند نیروی افزایشی و شاید جهشی برای قیمت طلا باشد. در غیر این صورت بازار طلا تا روشن شدن تصویر افزایش نرخ بهره در آمریکا در وضعیت فعلی بیانگیزه خواهد ماند.