آیا وضع شما نسبت به یک سال، ده سال، یا بیست سال قبل بهتر شده است؟ پاسخ این سوال نه در جداول آمار اقتصادی که روی میز آشپزخانه شما است و نه در قفسه مواد دارویی تان.
آیا وضع شما نسبت به یک سال، ده سال، یا بیست سال قبل بهتر شده است؟ پاسخ این سوال نه در جداول آمار اقتصادی که روی میز آشپزخانه شما است و نه در قفسه مواد دارویی تان.
آیا دوست دارید به جهانی بدون مایکروویو، موبایل، سی دی و دوربین های پیشرفته بازگردید؟ کسی را می شناسید که داروها کیفیت زندگی شان را بهتر کرده باشد، یا داروهای ضدکلسترول و نظایر آن طول عمرشان را بیشتر کرده باشد؟ چند سال پیش من دچار زکام بهاره شده بودم، به لطف وجود دارویی به نام Flonase حالا من دیگر حساسیت ام برطرف شده است. می شود عمرتان را پای بررسی درآمد متوسط خانوارها طی تاریخ بکنید و در عین حال نکات اصلی، اینکه واقعا زندگی خانواده متوسط چه تحولاتی یافته است را نادیده بگذارید. کیفیت زندگی به سادگی در ارقام و اعداد منعکس نمی شود.
اقتصاددانان تجربی ارقام را به دلایل چندی دوست دارند. برای آزمون پیش بینی های تئوری اقتصاد به ارقام نیاز هست. از آن مهم تر، برای محاسبه شاخص هایی چون هزینه زندگی و غیره هم به آمار و ارقام نیاز هست. اگر قیمت مایکروویو بدون بهبود کیفیت دو برابر شود، این یعنی افزایش هزینه زندگی، اما اگر قیمت مایکروویو به این دلیل دو برابر شود که مردم مدل های بهترش را می خرند، آن وقت قضیه فرق می کند.
پیتر کلنوو و مارک بیلز در این حوزه کار کرده اند. کلنوو اقتصاددان دانشگاه شیکاگو است، بیلز همکار من در دانشگاه راچستر است. این دو خیلی روی این موضوع که تغییرات کیفی طی زمان را می توان اندازه گرفت کار کرده اند.
ایده آنها این است: مبتدیان بهتر است تغییرات طی زمان را نادیده بگیرند، چون این تغییرات برای ارزیابی خیلی دشوار هستند. (بعدا به آنها بازخواهیم گشت.) در عوض به شکاف میان فقیر و غنی نگاه کنید. ثروتمندان معمولا مایکروویوهای بهتر و بیشتری دارند. از آن جالب تر اینکه، ثروتمندان با قانونمندی خاصی ثروت شان را میان کمیت و کیفیت تقسیم می کنند. اگر به قدری ثروتمند باشید که دو مایکروویو داشته باشید این دو مایکروویو به طور متوسط ۲۵ درصد بیشتر از تنها مایکروویو همسایه هزینه برمی دارند. فقرا ۲۰۰ دلار بابت یک مایکروویو می دهند، ثروتمندان ۲۵۰ دلار برای هر یک از دو مایکروویوشان (که کیفیت بهتری دارند) می پردازند.
برای سایر کالاها این قانون ۲۵ درصدی برقرار نیست، اما یک قاعده دیگر جای آن را می گیرد. مثلا میز اتاق پذیرایی را در نظر بگیرید. اگر دو میز داشته باشید و همسایه تان یکی، میزهای شما احتمالا دو برابر ارزش دارند. اگر قیمت هر میز همسایه ۵۰۰ دلار باشد، قیمت هر میز شما ۱۰۰۰ دلار است. بنابراین قاعده ۲۵ درصدی مایکروویوها درباره میز تبدیل به قاعده ۱۰۰ درصدی می شود. کلنوو و بیلز این قاعده را برای ۵۰ کالای متفاوت آزموده اند، از جاروبرقی بگیرید (که این قاعده در مورد آن ۲۲ درصد است) تا تراکتور کشاورزان. (که این رقم در مورد آن به ۱۴۰ درصد می رسد.)
حالا، وقتی قیمت ها طی زمان افزایش می یابند دشوار است که بگویید این تورم است یا بهبود کیفیت کالا، یا اینکه ترکیبی از هر دوی اینها، اما وقتی چند نفر در آن واحد، برای یک کالا قیمت های متفاوتی می پردازند می دانید که تورم دیگر در اینجا نقشی ندارد. از اینجا می توانیم نتیجه بگیریم که وقتی ثروتمندان کالایی را گران تر از فقرا می خرند، آن مبلغ اضافه احتمالا صرف کیفیت شده است.
به عبارت ساده تر، وقتی در یک روز دو مایکروویو که ۲۵ درصد با یکدیگر اختلاف قیمت دارند خریداری می شوند، آن مایکروویو گران تر احتمالا ۲۵ درصد کیفیت بالاتری از نمونه مشابه اش دارد. این به ما یک مبنای سنجش می دهد. می فهمیم که وقتی تعداد مایکروویوها دو برابر شود، کیفیت آنها ۲۵ درصد بالاتر می رود. وقتی تعداد میزهای اتاق پذیرایی دو برابر می شود، کیفیت آنها ۱۰۰ درصد بالاتر می رود و همین طور الی آخر درباره سایر کالا ها.
کلنوو و بیلز فرض می کنند که این نسبت ها طی سالیان ثابت مانده اند (و شواهدی هم در حمایت از این فرضیه شان ارائه می کنند). این کلید محاسبه تغییرات کیفیت طی زمان است.
اگر در سال ۱۹۸۰ یک خانوار متوسط ۵/۰ مایکروویو داشته است و این رقم در ۱۹۹۵ به یک رسیده است، می توان گفت که این افزایش دو برابری کمیت به معنای افزایش ۲۵ درصدی کیفیت است. یا اگر این خانوار در ۱۹۸۰ نیم مایکروویو داشته است و در ۱۹۹۵ یک و نیم مایکروویو، افزایش دویست درصدی کمیت به معنای افزایش ۵۰ درصدی کیفیت است.
با محاسبه میانگین تمام کالاها کلنوو و بیلز به این نتیجه رسیده اند که طی بیست سال گذشته، کیفیت کالاها به طور متوسط سالی ۵/۱ درصد رشد داشته است. (البته احتمالا رقم واقعی بیشتر از این است، چون ورود کالاهای کاملا جدید را نادیده گرفته است.) در صورتی که اداره آمار کار ایالات متحده ارقام تورم خودش را سالانه با نیم درصد رشد کیفیت تعدیل می کند. این به این معنی است که این اداره هر ساله تورم را یک درصد بیش از میزان واقعی اش برآورد می کند.
حالا این چه تاثیری روی پرداخت بازنشستگی مادربزرگ تان دارد؟ احتمالا هیچ تاثیری. دیدگاه ساده باورانه این است که اگر اداره کار رقم تورم را یک درصد بالاتر برآورد کند این به معنی یک درصد بالاتر محاسبه شدن هزینه زندگی خواهد بود، اما یک دیدگاه معقول تر این است که پرداخت های بازنشستگی و تامین اجتماعی در هر لحظه تنها به تلاش های سیاسی گروهای مختلف مثل انجمن بازنشستگان آمریکا بستگی دارد و اصلا هیچ ارتباطی میان آنها با برآوردهای اقتصادی نیست.
اگر این گروه ها آنقدر قدرتمند باشند که وقتی تورم سه درصد برآورد شده است تقاضای افزایش پنج درصدی بنمایند، می توانند سه درصد هزینه افزایش زندگی بگیرند و دو درصد دیگر هم با یک بهانه دیگر. اگر تورم چهار درصد برآورد شده باشد، آنگاه چهار به علاوه یک درصد مزایا خواهند گرفت و اگر تورم شش درصد برآورد شده باشد درحالی که موضع انجمن بازنشستگان آمریکا طوری است که نمی تواند بیشتر از پنج درصد درخواست کند، آنگاه شش درصد هزینه افزایش زندگی خواهند گرفت، اما یک درصد از آن به بهانه ای حذف خواهد شد.
نمی دانم چطور می شود این تئوری را ثابت کرد، اما به نظرم بدیهی می رسد. جایگزین این دیدگاه این است که فرض کنیم تمام نظام سیاسی، با تمام دفتر و دستک هایشان، نشسته اند که ببینند فلان اقتصاد فلان رقم را چطور محاسبه می کند. فکر نمی کنم که ما آن قدر قدرت داشته باشیم.
۲۳ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۵:۵۴:۳۵ قبل از ظهر