باله کلاسیک به نام دریاچه قو، الهام بخش کلکسیون جواهرات قیمتی جدید دبیرز (De Beers) می باشد. این مجموعه حسی معاصر را به گردنبند الماس کلاسیک می دهد.
دریاچه قو یکی از مشهورترین و پرنمایشترین بالههای جهان است. پیوتر ایلیچ چایکوفسکی این باله را در سال ۱۸۷۶ میلادی نوشت و یک سال بعد در سال ۱۸۷۷ برای اولین بار اجرا شد. چایکوفسکی از آهنگسازان برجسته باله است و نمایشهای زیبای خفته (۱۸۸۹) و فندقشکن (۱۸۹۲) از دیگر کارهای اوست.
اختلافهای زیادی درباره ریشه داستان دریاچه قو وجود دارد. از دیرباز در هر دو فرهنگ غرب و شرق، قو از نشانههای زیبایی و زنانگی بودهاست، بسیاری معتقدند این داستان در طول زمان و به تدریج تکامل یافته و سرانجام نمونه درخشانی از آن توسط چایکوفسکی عرضه شدهاست.
مجموعه جدید زنانگی و زیبایی را از باله الهام گرفته و در کلکسیونی از برش های متفاوت الماس به نمایش می گذارد که شامل گرد، بیضی، گلابی، مارکیز و باگت به همراه برش سنتی رز (rose-cuts) و بریولتز (briolettes) و در کنار رنگ های پاستل و الماس های فانتزی می باشد.
این مجموعه تفسیری دوباره است از یک گردنبند ردیفی الماس که همانند باله کلاسیک برای تفسیر دوباره نسل های متفاوت آماده است. همانند باله که در ظاهر زحمت زیادی برای آن کشیده نشده است. کار و دقت زیادی در پشت ساخت این مجموعه به کار رفته است که گفتنی نیست.
پایه ها آنقدر سبک هستند که مانند بالرینی که به هوا کشیده شده به نظر می رسند و با دیواره های نیمه ای که در حلقه همه سنگها بکار رفته الماس ها به نظر می رسد که در هوا شناور هستند.
پایه هایی که چنگه ندارند به نور اجازه می دهند که از کناره های الماس وارد شده و شما بهتر می توانید درخشش الماس را ببینید.
رافائله کانوت (Raphaele Canot)، طراح این کلکسیون تعداد زیادی از برش های الماس را برای ایجاد حس و ریتمی معاصر انتخاب کرده است. او تب و تاب نرم برش قدیمی رز را در وسط گردنبند قرار داده و آنرا با دیگر برش های تراش داده الماس نظیر مارکیز یا گلابی کامل کرده است.
درخشش پاک برش باگت سفید همانند نفس است و با قرار دادن فاصله در بین هر الماس درخششی به وجود میاید که شما در زمانی که آنها را در یک ردیف پشت سر هم قرار می دهید، دیگر آنها را به صورت تنها نخواهید داشت.
در زمانی که بعضی از مدلها شامل الماس سفید هستند، الماس های رنگی در مدل های دیگر جلوه می کنند. او می گوید من به دنبال رنگ های جدیدی بودم که پیش از این استفاده نشده اند، مانند صورتی، نارنجی، خاکستری، دودی و سبز روشن پیدا کردن این رنگ ها بسیار مشکل است و در معدن شخصی کسی پیدا نمی شوند. بنابراین برای یافتن آنها تلاش زیادی لازم است.
علاوه بر ترکیب رنگها و برش ها، کافوت با رنگ های مختلف طلا نیز بازی کرده است. در گردنبندی با رنگ های مختلف الماس ممکن است یک سنگ صورتی روی طلای قرمز و نارنجی روی طلای زرد و یا یک خاکستری روی طلای سفید و همه در یک گردنبند کار گذاشته نشده باشند.
یک نسخه طلای سیاه با داشتن فلز تیره تر تنها به دور نگین و نه در کل پایه سنگین به نظر نمی رسد.
هیچ کدام از الماس ها از 3 قیراط بیشتر نیستند (به جز آویزهای بریولیت) و کانت در این باره توضیح می دهد که سایز الماس مهم نیست بلکه اینکه چطور نصب شده و جای گرفته اند، مهم است. دامنه قیمت این کلکسیون بین 90 هزار تا سیصد هزار یورو بوده و مشتریان می توانند هر یک از قطعات را سفارش دهند.
داستان دریاچه قو:
در نسخه کلاسیک، نمایش با جشن تولد ۲۱ سالگی شاهزاده سیگفرید (Siegfried) شروع میشود. در این سن شاهزاده باید کسی را به همسری برگزیند، در حالی که شاهزاده مردد و بیمناک به کنار دریاچهای پناه میبرد، متوجه قوی بسیار زیبایی میشود که توسط دستهای دیگر از قوها احاطه شده. در گرگ و میش غروب آفتاب ملکه قوها به زنی زیبا به نام اودت (Odette) تبدیل میشود. شاهزاده میفهمد جادوگری شیطانی به نام وان راثبارت (Von Rothbart) اودت و دخترکان ندیمه او را به قوهایی تبدیل کرده که تنها در طول شب میتوانند به صورت انسان درآیند و دریاچه نیز در حقیقت چیزی جز اشک چشم پدران و مادران دخترکان ندیمه نیست.
اودت به شاهزاده میگوید که تنها اگر مردی که قلبی پاک دارد به او ابراز عشق کند طلسم باطل خواهد شد، اما پیش از آنکه شاهزاده بتواند عشق خود را آشکار کند جادوگر بدطینت ظاهر میشود و او کسی جز یکی از اساتید و پیشکسوتان شاهزاده جوان نیست. جادوگر فرمان میدهد قوها در دریاچه به رقص آیند و بدین ترتیب مانع تماس اودت و شاهزاده میشود.
روز بعد مادر شاهزاده به او دستور میدهد عروسی انتخاب کند، اگرچه شاهزاده در ابتدا قادر به انتخاب نیست اما جادوگر با طلسمی دیگر دختر خود، ادیل (Odile) را به ظاهر اودت درمیآورد و شاهزاده عشق خود را به او ابراز میکند. اودت واقعی که در جایی مخفی شده و شاهد این صحنهاست اندوهناک به سمت دریاچه میدود، واکنش او شاهزاده را متوجه فریب جادوگر میکند و در پی اودت روان میشود.
درحالیکه اودت و ندیمهگانش اندوهگین در دریاچه شناورند شاهزاده حیله جادوگر را برای او توضیح میدهد و اودت او را میبخشد اما جادوگر سوگند و ابراز عشق شاهزاده به دخترش را یادآوری میکند. شاهزاده و اودت دست در دست هم وارد دریاچه میشوند، طلسم باطل میشود و قوهای ندیمه به انسان تبدیل میشوند، ندیمهها جادوگر و دخترش را به دریاچه پرتاب میکنند و آنها در آب غرق میشوند. گروه ندیمهها در کنار دریاچه روح شاهزاده و اودت را میبینند که از دریاچه خارج شده و به سمت بهشت پرواز میکنند.
تهیه و ترجمه: سایت زر (zar.ir)