استراتژی اقیانوس آبیدر علم مدیریت برخی تئوری ها زاییده نیاز بهتغییر در سیستم و پیدا کردن راهکار و راهبرد های نوین جهت پیشرفت هستند، مانند تئوری سازمانی نئوکلاسیک ها،بوروکراسی و غیره، کهاین تئوری ها با تغییراتی که پیشنهاد می دهند باعث بهبود کسب و کارها می گردند. ولیبرخی تئوریها صرفا نتیجه بررسی های صورت گرفته بر روی سیستم های سازمانی، انسانی و یا تجارتی هستند.
مثلا نظریه آبراهام مازلو (مثلث نیازهایانسان) و یا تئوریهایرفتار سازمانی بررسی بر روی رفتارهای فردی و اجتماعی انسان را ارایه می دهند که صدالبته کمک بزرگی به درک پیچیدگی های سازمانی و تصمیم گیری درست در تشخیص مصلحت های استراتژیک می کنند.
راهبرد (استراتژی) اقیانوس آبی یکی از اینگونه دوم تئوری های مدیریتی است. یکرهیافت سیستماتیکبرای یافتن کسب و کارهایی که رقابت در آنها مفهومی که در بازارهای سنتی دارد را از دست می دهد. به عبارت دیگر بی معنیکردن رقابت از طریقپیدا کردن فضایی جدید برای کسب و کار. نیم مشابه این ایده در گذشته یافتن بازارهای باریک Niche Market در بازارهای سنتی بود، جایی که رقابت برای کسب سهمبازار محدود می شد، ولی با این تفاوت که در اینجا شما مجبور به محدود کردن بازار هدف و مشتریان خود نیستید، بلکهناگهان به سرزمینی بکرمی رسید که شما کاشف آن هستید، درست مانند کریستف کلمب!
این استراتژی چیزی نیست که مبدعان آنرا اختراع کرده باشند، بلکهصرفا بیرون کشیدن یکواقعیت از میان اتفاقات روزمره کسب و کارهای موفق دنیا بوده است. یعنی شاید شما همینالان یک مصداق اقیانوس آبیBlue Ocean Strategy باشید.یکمثال برای این نوع کسب و کارها شرکت نت جتز Net Jets هست که یک نوع مالکیت پاره وقت برای جت های شخصی است.
در سال 2005 چان کیم و رینه موبورن کتابی باعنوان استراتژی اقیانوس آبی نوشتند و آنرا در مقابل اقیانوس های قرمز به عنوان کسب و کارهای دارای بازار کاملارقابتی مطرح کردند که ازمباحث بسیار بحث برانگیز و داغ رشته های مدیریت شدند. این کتاب توسط انتشارات دانشگاه هاروارد چاپ شد. چیزی که بسیارمهم است، این است که اینمبحث با بازارهای مونوپل تداخل پیدا ننماید. چیزی که در کشور هایی که دولت ها نقش پررنگی در کسب و کار دارند مشاهده میشود. برای مثالشرکتگاز ایران نمی تواند ادعا کند دارای استراتژی اقیانوس آبی است!
ایده اقبانوس های آبی اینگونه است که شرکت ها به مزیت هایی دستپیدا می نمایندکههمزمان برای شرکت و مشتریانش فایده ای ایجاد می نمایند، در حالیکه رقیبی نیز ندارند وشرکت را در یک فضای غیر رقابتی ولی با مزیت برای مشتریان قرار می دهد. بدیهی است بعد از زمانی شرکت های دیگر نیزسعی می کنند به اینمزیت ها و یا پاداستراتژی آن دست بیابند و این باعث می گردد شرکت ها همواره در یک مسابقه بزرگ برای کسب رضایت بیشترمشتریان خود باشند. بهقولی باید شرکت ها سعی نمایند که تفاوت های خود با رقبایشان را به مشتریان خودبفروشند نه شباهتهایشان را.