چند جایگزین اسلامی برای تامین مالی مبتنی بر نرخ بهره وجود دارد كه اولین و مهمترین آنها روشهای مشاركتی همچون شركت و مضاربه است، دومین آنها روشهای مبتنی بر فروش، همچون سلم و بیع نسیه و سومین آنها روشهای مبتنی بر اجاره میباشد .
چند جایگزین اسلامی برای تامین مالی مبتنی بر نرخ بهره وجود دارد كه اولین
و مهمترین آنها روشهای مشاركتی همچون شركت و مضاربه است، دومین آنها
روشهای مبتنی بر فروش، همچون سلم و بیع نسیه و سومین آنها روشهای مبتنی
بر اجاره میباشد . روشهای مشاركتی از امتیازهای شرعی و اقتصادی مطلوب
بسیاری برخوردارند و بهترین جایگزین برای تامین مالی مبتنی بر نرخ بهره
هستند، ولی قلمرو آنها محدود به تامین مالی فعالیتهایی است كه محصول یا
درآمد آنها قابل تقسیم بین سرمایهگذار و شركا باشد .
اما فعالیتهای سرمایهگذاری كه درآمد آشكار تولید نمیكنند (و ما آنها
را سرمایهگذاریهای گنگ و خاموش مینامیم) نمیتوانند برمبنای مشاركت،
تامین مالی شوند; مانند سرمایهگذاریهای اجتماعی كه كالاهای عمومی خالص
همچون فانوسهای دریایی و فرودگاههای نظامی تولید میكنند و مانند
سرمایهگذاریهایی كه میتوانند درآمد آشكار ایجاد كنند اما به دلایل
اجتماعی از آن بازداشته میشوند; برای این دسته میتوان مدارس عمومی را
برشمرد كه آموزش ابتدایی رایگان ارائه میدهند . همین طور بسیاری از
پروژههای زیربنایی اجتماعی، سرمایهگذاریهای خاموش (گنگ) هستند . سؤال
این است كه چگونه چنین سرمایهگذاریهایی را میتوان بر مبنای اسلامی غیر
ربوی، تامین مالی نمود؟ این مقاله روش مبتنی بر استصناع (سفارش تولید) را
پیشنهاد مینماید . اهتمام من در این مقاله بررسی عملی بودن این روش برای
تامین مالی پروژههای زیربنایی عمومی است، گرچه برای پروژههای خصوصی نیز
به همین میزان مناسب است .
تعریف استصناع
استصناع، خرید چیزی استبه قیمت معین كه طبق ویژگیهای مورد توافق در زمان
آینده ساخته یا احداث میشود; به بیان دیگر، موضوعی كه عقد استصناع درباره
آن منعقد میشود، غالبا در زمان عقد موجود نیست ولی توسط سازنده یا
پیمانكار در آینده ساخته میشود .
استصناع به عنوان ابزار تامین مالی
استصناع یك گونه خاص از عقد بیع است . سه نوع اصلی بیع در فقه اسلامی، از دیدگاه تامین مالی، عبارتاند از:
الف - عقد بیع نقدی كه در آن كالا و قیمت پولی آن همزمان مبادله میشوند و
هیچگونه تامین مالی نه برای فروشنده و نه خریدار، در كار نیست .
ب - عقد بیع نسیه، در این جا فروشنده خریدار را تامین مالی میكند; زیرا
در قبال قیمتی كه در آینده پرداخت میشود كالا را اكنون تحویل میدهد .
ج - عقد بیع سلم كه خریدار توسط آن، فروشنده را تامین مالی میكند; چرا كه
در مقابل كالای مثلی كه در آینده دریافت میكند قیمت پولی آن را اكنون به
طور كامل میپردازد .
بنا بر مكتب فقهی حنفی، استصناع گونه چهارم بیع است كه به دلیل طبیعتخاص
نیازهای اقتصادی كه برآورده میسازد، از برخی قوانین فقهی قابل اعمال برای
دیگر عقود بیع، معاف است .
توجه داشته باشید كه در هر دو مورد ب و ج، كالا یا قیمت پولی آن باید
هنگام معامله تحویل داده شود و تحویل دیگری میتواند به تعویق افتد .
فقهای مسلمان، عموما، عقد بیعی را كه كالا و قیمت پولی آن هر دو به تعویق
افتند، جایز نمیدانند . مزیت استصناع در این است كه به تعویق انداختن هر
دوی كالا و قیمت مجاز است; زیرا آنچه قرار استبنا یا ساخته شود معمولا
در زمان فعلی موجود نیست، لذا باید به تعویق افتد . حال اگر خریدار نیز
نیاز به تامین مالی از سوی فروشنده دارد (نیازی كه تایید آن در فقه روشن
است) باید به او اجازه دهیم كه قیمت را به تاخیر اندازد . این قضیه در فقه
حنفی (۱) جایز است و امروزه مؤسسات مالی اسلامی میتوانند از امتیازات
نیكوی آن بهرهبرداری كنند .
استصناع به عنوان ابزاری برای واسطهگری مالی
مناسب بودن استصناع برای واسطهگری مالی، مبتنی بر جواز فقهی عقود متفرع
(ثانوی) برای پیمانكار (عاقد اول) است; به این معنا كه یك نهاد مالی ممكن
استبنای یك ساختمان را در قبال یك قیمت معوقه بر عهده گیرد، سپس طی عقد
دیگری ساخت و ساز عملی آن را به یك بنگاه متخصص بسپارد .
روش تامین مالی بر اساس استصناع
بر اساس این دستور العمل، مرجع دولتی ابتدا ویژگیهای پروژه سرمایهگذاری
معینی را كه میخواهد ایجاد كند، تعریف میكند و آن گاه مدت زمانی را كه
برای پرداخت قیمت نیاز دارد، معین میسازد . سپس سرمایهگذاران و
پیمانكاران به مناقصه دعوت میشوند تا ساخت پروژه مورد نیاز را بر عهده
گیرند و به قیمتی كه به صورت اقساط پرداختخواهد شد به مرجع دولتی بفروشند
.
وقتی تسهیلات مزبور ساخته میشود و عقد استصناع كامل میگردد، بلافاصله
مالكیت كامل پروژه، در مقابل قیمت معوقه كه معمولا شامل هزینه ساخت و ساز
و سود میشود، به مرجع دولتی انتقال مییابد . آن سود ممكن استشرعا علاوه
بر چیزهای دیگر، مشتمل بر هزینه معطلی وجوه مالی در طی دوره
بازپرداختباشد .
من عمدا به سرمایهگذاران و پیمانكاران به طور دسته جمعی اشاره كردم .
قوانین شریعت ملزم میسازد كه سرمایهگذاران، فروشندگان تسهیلات مورد
معاقده باشند تا بازدهیای كه به دست میآورند مشروع باشد . سرمایهگذاران
میتوانند سئولیتحقوقی ساختن تسهیلات را بر عهده بگیرند و با رضایت مرجع
دولتی، طی قرارداد دومی كار را به سازندگان و پیمانكاران واگذارند . این
قرارداد دوم صرف تشریفات نیست; زیرا سرمایهگذار را ملزم میسازد كه بار
مسئولیتشرعی كامل یك فروشنده، همچون تضمین كیفیت و كمیت كالای فروخته شده
را در برابر خریدار (مرجع دولتی)، به دوش كشد .
قیمت معوقه كه مرجع دولتی خواهد پرداخت، ممكن است در شكل گواهینامههای
دینی (DPCs) باشد كه غیر ربوی هستند و كل ارزش اسمی آنها برابر با كل
قیمت معوقه است . این گواهینامهها سر رسیدهای متفاوتی دارند و با طرح
اقساطی كه مورد توافق دو طرف قرار گرفته است، سازگارند . حرمت ربا مانع
فروش این گواهینامههای دینی به طرف ثالثبه قیمتی غیر از ارزش اسمی
آنها است . روشن است كه چنین گواهینامههایی كه تنها در سررسید قابل
تبدیل به پول نقد هستند، نمیتوانند بازار ثانوی داشته باشند . دارندگان
این گواهینامهها (سرمایهگذاران یا تامینكنندگان مالی پروژههای دولتی)
این عدم مزیت (عدم قابلیت تبدیل به پول نقد قبل از سررسید) را هنگام توافق
بر قیمت معوقه، در نظر میگیرند .
البته این عدم میعان (۲) اگر به كاهش میعان و نقدینگی در اقتصاد كمك كند
از نظر اجتماعی یك مزیت است و اقتصاددانانی چون موریسالایس (۳) كه پولی
كردن بدهیها را از عوامل بیثباتی پولی فعلی میشمارند، آن را مزیت
میدانند .
میعان محدود برای گواهیها
به هر حال، من اكنون روشی برای اعطای مقداری میعان شرعی به این گواهیها
پیشنهاد میكنم . حتی اگرچه شرعا نمیتوان یك دین را به قیمتی متفاوت از
ارزش اسمی آن خرید و فروش نمود، ولی میتوان آن را به همان ارزش اسمی به
شخص ثالث انتقال داد . در همین مورد، فرض نمایید كه فرد «ب» دارنده گواهی
(DPCs) به مبلغ پنج هزار درهم با سررسید یكساله است . احتمالا كسی
علاقهمند نخواهد بود كه اكنون پنج هزار درهم پول نقد برای این گواهیها
بپردازد; به عبارت دیگر، احتمالا كسی یك وام بدون بهره پنج هزار درهمی به
فرد «ب» نخواهد داد . اما ممكن استبسیاری از تجار مایل باشند كه در قبال
این گواهی، كالایی به ارزش پنج هزار درهم به فرد «ب» بفروشند . لذا حتی
اگر فرد «ب» نتواند گواهی را نقدا بفروشد، میتواند با آن گواهی، كالاها
و خدماتی را خریداری نماید كه قیمت (معوقه) آن برابر با ارزش اسمی گواهی
است .
به همین شكل، یك بانك اسلامی كه چنین گواهینامهای در اختیار دارد، ممكن
است در قبال آن، دارایی یا كالایی را به یك قیمت معوقه خریداری كند و سپس
آن را به هر شكلی (فروش، اجاره،) . . . به دیگری واگذار نماید .
نیازی به گفتن نیست كه قیمت معوقه كالاهای خریداری شده در قبال چنین
گواهینامههایی بیش از بهای آن كالاها در معاملات نقدی خواهد بود . این
تفاوت قیمتی را شرع به عنوان یك جنبه مشروع از فعالیتهای تجاری میپذیرد
. دارنده گواهی كه كالاها را به قیمتی بالاتر از قیمت نقدی آنها خریداری
میكند، در حقیقتبخشی از تفاوت قیمتحاصل از تفاوت هزینه ساخت و ساز
پروژهای كه او تامین مالی میكند و قیمتی كه از مرجع دولتی دریافت
میدارد را به فروشنده كالاها واگذار میكند . معنای این سخن این است كه
نیروهای بازار میتوانند در افزایش یا كاهش مبادله این گواهیها با
كالاها، نقش داشته باشند . خوشبختانه همان گونه كه مختصر توضیحی ارائه
خواهیم نمود، برای سیاست پولی، نیروهای غیر بازاری اجرایی نیز میتوانند
ایفای نقش نمایند .گواهی DPCS به عنوان ابزار سیاست پولی
چنان كه پیشتر متذكر شدیم، روند انتقال گواهی از یك دارنده به دارنده
دیگر، برمبنای عقد حواله است كه عموما نیاز به ضایتبدهكار دارد . بدهكار
در بحث ما مرجع دولتی است كه گواهینامهها را صادر میكند و ممكن است
گواهینامههایی را صادر كند كه كاملا قابل انتقالاند (در وجه حامل
هستند) و یا اصلا قابلیت انتقال ندارند و یا تنها پس از یك تاریخ معین
(بعد از سر رسید) قابل انتقالاند، و یا تنها برای خرید نوع معینی از
كالاها مثلا كالاهای داخلی (غیر وارداتی) قابل انتقال باشند . وجوه ممكن
در این باب كه قابل انطباق با اوضاع و احوال و شرایط هستند، بسیار زیادند
.
نقش بانكهای اسلامی
چنان كه توضیح دادیم بانكهای اسلامی میتوانند نقش عمدهای در تسهیل تامین مالی از طریق استصناع ایفا نمایند .
نقش اول این كه بانكهای اسلامی میتوانند برخی از وجوه سرمایهگذاری
خودشان را در استصناع به كارگیرند اما به دلیل طبیعتبلند مدت این شكل از
تامین مالی و میعان كم گواهیهای غیر ربوی كه خود صادر میكنند، بعید است
كه در یك مقیاس وسیع به این كار اقدام كنند . نقش دوم و مهمتر، نقش
آفرینی بانكهای اسلامی در بازاریابی چنین سرمایهگذاریهایی در میان
ارباب رجوعهای خود و مراجع دولتی است كه پروژههای مناسبی دارند . وقتی
یك پروژه بزرگ تعیین هویت میشود، ممكن است كنسرسیومی از بانكهای اسلامی،
یك مرابحه خاص را در میان اربابرجوعهای (سپردهگذاران) خود به جریان
انداخته پروژه را به مناقصه بگذارند . از آن جا كه اربابرجوعهای بانك
معمولا در انتخاب سرمایهگذاریها دقت دارند، یك نرخ بازده بالقوه كه تنها
اندكی بیش از سود سپردههای سرمایهگذاری بانكهای اسلامی است، بسیاری از
ایشان را جذب میكند . زمانی كه تسهیلات ساخته شده به مرجع دولتی فروخته
شده و گواهیها به اربابرجوعها (سرمایهگذاران) تحویل داده میشود،
تلاشهای مدیریتی بانكهای اسلامی به پایان میرسد (كامل میشود .) البته
قابل تصور است كه برخی از اربابرجوعها (به ویژه افرادی كه در كشورهای
دیگر سكونت دارند) ممكن است از بانكهای اسلامی بخواهند كه بازپرداخت
گواهیهایشان را برای آنان جمعآوری نماید . سوم این كه، استصناع میتواند
برای وجوه پولی تكافل، كه یك جایگزین اسلامی برای بیمه عمر است، جایگاه
مناسبی باشد، چرا كه این وجوه با سرمایهگذاری بلند مدت سازگار است .
درآمد بانكهای اسلامی حاصل از استصناع
چگونه بانكهای اسلامی میتوانند از طریق استصناع برای خودشان درآمد كسب كنند؟
اولا: بانكهای اسلامی ممكن استبه عنوان یك كارگزار عمل كنند و اجرت دریافت دارند .
ثانیا: آنها میتوانند برای سرمایهگذاران (صاحبان سپردههای
سرمایهگذاری بانكهای اسلامی) به عنوان مضارب (عامل) فعالیت نمایند، در
این صورت بانك به عنوان مضارب، مستحق سهم معینی از سود است كه در مسئله
ما، مازاد (مابهالتفاوت) قیمت فروش به مرجع دولتی، از هزینه كل انعقاد
عقود ثانوی بر روی پروژه است . قیمت فروش كه در مسئله ما بر مبنای اقساط
است، در عمل برابر ارزش اسمی گواهیهای بدون بهره است كه توسط مرجع دولتی
صادر میشود . این گواهیها به حصههایی با سررسیدهای مشخص تقسیم میشوند
كه سالهای بازپرداخت را میپوشانند . در این روش، سرمایهگذار و بانك (به
عنوان مضارب) سهم خود را از گواهیهای هر سررسید دریافت میكنند . برای
ساده شدن بحث فرضمیكنیمكه بازپرداختهایسالیانه (اقساط) مساویهستند .
هر بازپرداخت در مضاربه شامل دو قسمت است; یك قسمتبیانگر كسری از هزینه
(اصل سرمایه كه توسط سرمایهگذاران در آغاز كار ارائه میشود) و قسمت دیگر
بیانگر بخشی از سود تحقق یافته میباشد . بانك در هر سال مستحق سهم خود
از سود است تا زمانی كه تمامی گواهینامهها تبدیل به پول شوند .
تشویق سرمایهگذاران بلند مدت
در فرض مذكور كه طرح بازپرداختسادهای را در بر داشت، مقطع زمانی
بازپرداختبه همه سرمایهگذاران، مشابه است و تا تاریخ سررسید آخرین حصه
گواهینامهها امتداد دارد . یك اشكال چنین بازپرداختی این است كه بخشی از
سرمایه پروژه را، تا سررسید آخرین گواهینامهها، در سرمایهگذاریشان
محبوس میسازد . لذا كسانی كه مایلاند تنها برای یك دوره كوتاهتر در
تامین مالی آن پروژه سهیم شوند از گردونه خارج میشوند .(گذشت كه
گواهیهای بدون بهره تنها به ارزش اسمی خود قابل انتقالاند و قبل از
سررسیدشان نمیتوانند تنزل شوند .) لذا مطلوب به نظر میرسد ما راهی پیدا
كنیم كه برخی سرمایهگذاران را در قبال گواهیهای بلند مدت به
سرمایهگذاری تشویق كند و برخی دیگر را اجازه دهد كه تنها برای یك دوره
كوتاه مدت در تامین مالی پروژه اشتراك جویند . یك طریق شرعی، اعطای نرخ
سود بالاتر به كسانی است كه مایلاند گواهیهای بلند مدت را بپذیرند .
برای روشن شدن مطلب فرض نمایید پروژهای برای تامین مالی از طریق استصناع
و برای دوره بازپرداختبلند مدت در نظر گرفته میشود . كل سرمایه تامین
شده را میتوان به حصههای با سررسیدهای مختلف (كوتاه، متوسط و بلند مدت)
تقسیم نمود . سرمایهگذاران بالقوه را میتوان با سررسیدهایی كه انتخاب
میكنند به چند گروه تقسیم نمود . سرمایهگذاران در هر حصه، در پروژهای
كه بر مبنای اقساط به مرجع دولتی خواهند فروخت، دارای سهم مشابه هستند .
سررسید و قیمت فروش كه شامل یك نرخ بازده صریح است، میتواند برای حصههای
مختلف متفاوت باشد . بانك اسلامی كه معامله را برقرار میسازد میتواند
حصههای متفاوتی را تنظیم كند كه كل دوره بازپرداخت پروژه را بپوشاند .
اگر بانك احساس كند كه سرمایه كافی برای پوشاندن سررسیدهای بلند مدتتر
تامین نخواهد شد، به راحتی میتواند طرح جایگزینی برای تامین مالی به كار
گیرد كه نرخ بازده كمتر برای سررسیدهای كوتاهتر و نرخهای بالاتر برای
سررسیدهای بلند مدتتر را در بر دارد . این مكانیزم بر عرضه وجوه
سرمایهگذاری برای تامین مالی پروژهای كه بازپرداخت آن در سر رسیدهای
متفاوت صورت میپذیرد، مؤثر است .
شاخصبندی (۴) گواهینامهها
از آن جا كه بازپرداخت قیمت معوقه پروژههای زیربنایی برای یك دوره زمانی
طولانی امتداد دارد، امكان شاخصبندی از نظر شریعت نیازمند بررسی است .
بدیهی است كه شاخصبندی بدهیها را اكثر فقهای معاصر مردود دانستهاند و
این موضعگیری را آكادمی فقه سازمان كنفرانس اسلامی نیز تایید كرده و
شاخصبندی را پوششی برای زیرپاگذاردن حرمت ربا میداند .
اما با بررسی دقیق قوانین شریعت، میتوان برخی از انواع مجاز شاخصبندی
قیمتهای معوقه كالاها و خدمات فروخته شده را به دست آورد . اجازه دهید كه
من، بر این مبنا، یك روش حفظ قدرت خرید در تامین مالی عقود استصناع را
ارائه كنم . این روش برخی اهداف مشروع شاخصبندی را برآورده میسازد .
نقطه آغاز این است كه دریابیم طبق شریعت، ثمن كالاها یا خدمات میتواند هر
چیز با ارزشی (به جز چیزهای حرام كه تعدادشان بسیار اندك است) باشد، لذا
میتوان ثمن را، چه نقد باشد و چه معوق، پول رایجیك كشور یا سبدی از
پولها همچون (۵) SDRS قرار داد .
همچنین مجاز است كه ثمن را یك كالای معین یا سبدی از كالاها، همچون
بشكههای نفتی از نوع خاص یا لنگههایی از یك نوع خاص كنف هندی قرار داد .
یك كشور ممكن استبه نفع خود ببیند كه گواهیها را بر اساس كالا پرداخت
كند و لذا از كالاهای صادراتی خود برای این منظور استفاده كند .
نتایج كلی و احتیاطها
شیوه غیر مشاركتی تامین مالی كه در این مقاله ارائه شد، به ویژه برای
تامین مالی آنچه من سرمایهگذاریهای زیربنایی خاموش (گنگ) نامیدم كه هیچ
درآمد آشكاری ایجاد نمیكنند، مناسب است . البته این شیوه برای
سرمایهگذاریهای عمومی كه درآمد آشكار ایجاد میكنند و نیز
سرمایهگذاریهای خصوصی نیز كاربرد دارد . اما برای این دو نوع
سرمایهگذاریهای درآمدزا، شیوههای مشاركتی اسلامی تامین مالی هم كاربرد
دارند كه از نظر اجتماعی در تحقق عدالت، كارایی و ثبات، نسبتبه شیوههای
غیر مشاركتی برتری دارند .
تامین مالی از طریق استنصاع گرچه بدون بهره است، اما همچون همه شیوههای
غیر مشاركتی تامین مالی، تعهدات دینی جدیای را بر مرجع دولتی تحمیل
میكند كه در تمام دوره بازپرداخت، امتداد دارد . در نتیجه برخی نقطه
ضعفهای استقراض دولتی را به همراه دارد، و حرف پایانی این كه این روش
گرچه از نظر شرعی مجاز است لكن هیچ ضمانتی ندارد كه برای تامین مالی
پروژههای غیر عقلایی به كار نرود .
منبع خبر: روزنامه دنیای اقتصاد
۱۴ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۷:۳۷:۱ قبل از ظهر