زماني يك همكار قديمي و نزديك من قصد داشت به صورت داوطلبانه به گروه آتشنشانان شهر خود بپيوندد. او از طريق مقالات روزنامه متوجه شده بود كه سازمان آتشنشاني شهر نيازمند يك داوطلب جديد است و از آنجايي كه آتشنشان بودن براي دوست من ارج و مرتبه داشت، قصد كرده بود كه به هر شكل ممكن، سابقه خدمات به جامعه را براي خود دستوپا كند تا بتواند به گروه آتشنشانان شهر بپيوندد.
ماههاي نخستين برنامه داوطلبان، آموزش فشرده بود. در اين شهر، هر آتشنشاني موظف به اخذ گواهينامه «تكنسين فوريتهاي پزشكي» بود. جان توانست با كسب نمرات درخشان اين بخش را بگذراند. از آنجايي كه او در مدرسه شاگردي نمونه بود، اين بخش از برنامه، مثل دروس مدرسه براي او ساده به حساب ميآمد، پس او توانست سه مورد از نيازمنديهاي يك تغيير را به دست آورد. وي از نياز به اين شغل آگاهي داشت، علاقه و ميل زيادي به كار داشت و توانسته بود با گذراندن دوره فشرده و كارآموزي، دانش لازم براي اين شغل را نيز كسب كند.
اولين موقعيت اضطراري پيش آمده براي جان، مربوط به تصادف شديد يك وسيله نقليه موتوري بود. او به سرعت اونيفرم خود را پوشيد، لوازم كارش را برداشت و به محل سانحه شتافت. به محض ورودش با ازدحام شديدي از آدمهايي مواجه شد كه به هر طرف ميدويدند. اما اين چيزي نبود كه توجه جان را به خود جلب كند. بلكه، زني كه به شدت زخمي شده و خونريزي شديدي هم داشت توجه او را جلب كرد. جان يكباره يخ زد و فقط توانست سر جاي خود بايستد و امدادگر ديگري را كه به وضعيت زن زخمي ميرسيد، تماشا كند. براي اولين بار بود كه وي احساس درماندگي ميكرد و قادر به انجام هيچ كاري نبود. ديدن خون، حسي را در جان ايجاد كرده بود كه باعث شد او نتواند آنگونه كه خود انتظار داشت، عمل كند. يك هفته بعد از آن واقعه جان از پست خود كنارهگيري كرد. او دريافته بود كه اغلب تماسهاي اورژانسي سازمان، در اصول فوريتهاي پزشكي هستند. اين مانع رواني او را فلج ميكرد و مانع واكنش لازم و عملكرد سريع وي در هنگام نياز ميشد.
موانع رواني در تغيير، مسائل پيچيدهاي هستند. در محيطهاي كاري نيز موانع رواني وجود دارند؛ مثلا ضعف سخنراني در جمع، يكي از معمولترين آنها است كه به هنگام شركت افراد در جلسات بزرگ يا ارائه مطلبي خود را نشان ميدهد. در چنين شرايطي بعضي از كارمندان نميتوانند كار خود را به خوبي انجام داده و اضطراب و نگراني خود را دليل خرابكاريها و ناكاميهاي خود برميشمارند.
ديگر عامل تاثيرگذار بر توانايي ايجاد تغيير، تواناييهاي جسمي افراد است. در بعضي افراد، محدوديتهاي جسماني مانع از اعمال تغييرات ميشوند، مثلا كار با صفحه كليد كامپيوتر را در نظر بگيريد. افرادي كه از بيماري التهاب مفاصل رنج ميبرند، يا آنهايي كه خيلي سريع نميتوانند با انگشتان خود كار كنند به سختي و با مشقت فراوان كار تايپ را انجام ميدهند. حتي اگر موفق هم شوند سرعت تايپ آنها بسيار پايين خواهد بود. بسته به سطح كارآيي لازم، تغيير سطح عملكرد جديد ميتواند به راحتي از تواناييهاي جسمي يك فرد فراتر رود.
در محيطهاي كاري، محدوديتهاي جسماني شامل قدرت بدني، چالاكي فيزيكي، چالاكي دستي، جثه بدني و توانايي تطابق حركات دست و چشم ميشود.
قابليتهاي ذهني هم ميتوانند در پرورش تواناييها و قابليتهاي جديد موثر باشند. هر يك از انسانها داراي مهارتهاي منحصر به فردي هستند. به عنوان مثال بعضي از افراد استعداد شگفتانگيزي در زمينه رياضيات دارند و برخي ديگر از قوه ابتكار و نوآوري بسيار قوي بهرهمندند. بعضي از مردم بالقوه نويسندگان خوبي هستند حال آنكه برخي ديگر به سختي ميتوانند افكار و ايدههاي خود را روي كاغذ بياورند. بسته به طبيعت يك تغيير، بعضي افراد موانع ذهني در اجراي تغيير دارند.
زمان در دسترس براي پرورش مهارتهاي لازم نيز عاملي تاثيرگذار بر ايجاد توانايي براي تغيير است.
زمان ميتواند عامل مهمي در مورد بسياري از تغييرات باشد. اگر يك نفر با وجود داشتن تواناييهاي بالقوه تغيير، نتواند طي زمان مشخص شده مهارتهاي مورد نياز را در خود پرورش دهد احتمالا تغيير نهايي با شكست روبهرو خواهد شد. در شرايط كاري، زمان مشخص شده براي اعمال يك تغيير اغلب تحت كنترل مديران و سرپرستان نيست و عوامل خارجي بر آن تاثير گذارند.
در دسترس قرار داشتن منابع مورد نياز براي حمايت از فرد طي دوران پرورش مهارتهاي او امري اساسي است. اين منابع شامل حمايتهاي مالي، لوازم و موارد مناسب كار، آموزشهاي تك نفره و دسترسي به مربيان و متخصصان مربوطه ميباشد.
فرآيند رشد و پرورش مهارتها و قابليتهاي جديد افراد، در صورت وجود ساختاري حمايتي سرعت بيشتري پيدا ميكند. اين ساختار حمايتي، ضمن بال و پر دادن به مهارتهاي جديد ميتواند مشخصكننده نارساييهاي علمي باشد كه طي دوران تغيير خود را نشان ميدهند.
تمامي اين عوامل، موانع رواني، توانايي جسماني، قابليتهاي ذهني، زمان و منابع، در رشد و پرورش قابليتهاي جديد به ما كمك ميكنند. در واقع توانمندي، زماني به دست ميآيد كه فرد يا سازمان، تغيير مورد نظر خود را انجام داده و بتواند به حد كارآيي مطلوب دست يابد.
منبع: کتاب آدکار تکنیکهای کاربردی در تغییر کسبوکار
- مقالات مرتبط: