نقش مدیریت در سود و زیان مجتمع های صنعتی و کارخانه ها در برآیند شاخص های مدیریتی انکارناپذیر و برجسته است. این نقش را نمی توان با عوامل کلاسیک اداره مراکز صنعتی گذشته و پیش از پیدایش علوم مدیریت نوین مقایسه کرد.
نقش مدیریت در سود و زیان مجتمع های صنعتی و کارخانه ها در برآیند شاخص
های مدیریتی انکارناپذیر و برجسته است. این نقش را نمی توان با عوامل
کلاسیک اداره مراکز صنعتی گذشته و پیش از پیدایش علوم مدیریت نوین مقایسه
کرد. به بیانی آنچه که امروزه مدیریت نوین نامیده می شود، به ویژه در بخش
های صنعتی، با آنچه که در گذشته، حداقل چند دهه پیش، وجود داشت تفاوت
آشکار دارد. همان طور که در محاسبات سود و زیانِ مراکز صنعتی استفاده از
چرتکه و ابزارهای قدیمی محاسباتی منسوخ شده، روش های تدابیر مدیریتی برای
افزایش سود، و حذف یا کاهش زیان نیز دستخوش تغییر و تحول عمده ای شده که
مبانی کلاسیک آن در دانشگاه ها تدریس می شود.
اما پژوهش ها نشان می دهدکه
در اداره یک کارخانه صنعتی و تولیدی و در بحث سوددهی، تنها مبانی کلاسیک
علمی یا تئوریک دانشگاهی کارساز نیست. در این زمینه علاوه بر تجربه، بهره
مندی از آخرین ترفندهای اقتصاد بازار، توجه به رقابت های تنگاتنگ، بهینه
سازی روش ها، ریسک پذیری، توانایی اخذ تصمیم درست، به ویژه آفرینش
استراتژی و سرانجام آماده سازی و استفاده درست از نیروی انسانی هر یک به
نوبه خود از اهمیت زیادی برخوردارند. البته علاوه بر عوامل یاد شده، نکات
دیگری نیز وجود دارد که مطرح کردن آن در این مقوله از حدود بحث خارج است و
در اینجا بحث سود و زیان از دیدگاه تفکر استراتژیک مدیریتی به اختصار
تحلیل می شود. بر اساس آنچه مرسوم و محتوم است، هر یک از مراکز صنعتی و
تولیدی در پایان سال مالی، دست آورد فعالیت های سالیانه خود را زیرعنوان
بیلان یک ساله منتشر می کنند که در واقع این بیلان مالی حاکی از سود و
زیان، آنها در یک دوره فعالیت کاری است. اعلام این سود و زیان خود چند وجه
مختلف را در بر می گیرد.
در مواردی سود حاصله، در شاخص مطلق خود، معادل
سود سال قبل یا کمتر از آن ارزیابی می شود. هم چنین ممکن است، سود به دست
آمده سال آخر درصد معینی نسبت به سود سال قبل افزایش نشان دهد که در این
صورت شرایط ایده ال مدیریت در آشکار ترمی شود. آنچه امروزه مبنای مدیریت
استراتژیک را نشان می دهد، سودآوری متناسبی است که با توجه به بازار
تولیدات ویژه یک شرکت و رقبای قدرتمند به دست می آید که آن را می توان سود
پایدار نامید. سود پایدار به مفهوم این که ممکن است به واسطه استراتژی
بلند مدت مدیریتی، سودآوری یک مجموعه صنعتی، برای چندین سال پیاپی امکان
پذیر گردد. بی تردید چنین مدیریت هایی به این دلیل گوی رقابت را می ربایند
که در خلال استراتژی بلند مدت خود برای سودآوری، روش ها و استراتژی های
کوتاه مدت دیگری را نیز به اجرا در می آورند. امروزه نظریات گوناگونی
درباره مدیرانی که مدیر هستند و مدیرانی که علاوه بر مدیریت، استراتژیست
هستند وجود دارد. دیدگاه های جدید حاکی از آن است که مدیری که استراتژیست
نباشد، در چارچوب مدیریت نوین جایگاه چندانی ندارد.
به بیان ساده تر قادر
نخواهد بود مجموعه تولیدی خود را از جهات مختلف چنان هدایت کند که سرانجام
به سوددهی مطلوب برسد و بقای خود را تضمین کند. شرکتی که با یک استراتژی
مطلوب اداره می شود، علاوه بر این که برتری های رقابتی را پیوسته مدنظر
دارد، از حداکثر قابلیت های منابع انسانی و مدیریت های زیرمجموعه خود
استفاده کرده، خلاقیت و کارآفرینی را در سطحی بیشتر از سایرین به کار می
گیرد. نکته جالب در این مقوله این که به گفته تحلیل گرانِ دانش مدیریت،
استراتژی را نمی توان به کسی آموخت، استراتژی عبارتست از نگاه کردن به
تمام عوامل واضح و آشکار از زاویه درست. با چنین مفهومی یکی از عناصر مهمِ
حاصل از استراتژی مدیریتی در شرکت های تولیدی، سوددهی در پایان فصول مالی
است، آنچه که بنا به گزارش آخرین مجمع عمومی، نفت پارس با۱۴ درصد افزایش
سود نسبت به سال مالی قبل از آن بدان دست یافت.
منبع خبر: ماهنامه نفت پارس
۲۴ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۸:۴۸ قبل از ظهر