آیا شما هم با همسر خود رؤیای تاسیس شرکتی تجاری را دارید؟ خوشبختانه پاسخ آن است که زوج ها می توانند به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یابند و به همین نسبت باید تلاش ها هم بالا رود.
آیا شما هم با همسر خود رؤیای تاسیس شرکتی تجاری را دارید؟ خوشبختانه پاسخ
آن است که زوج ها می توانند به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یابند و به همین
نسبت باید تلاش ها هم بالا رود. چه کسی به هدف می زند؟ مشاجرات چه؟ چه کسی
از بچه ها مراقبت می کند؟ آنگاه که افراد مراقب از دست رفتن حد و مرز میان
زندگی کاری و شخصی می باشند، باز به حقیقت پیوستن ایده ها یشان به درازا
می کشد. با این وجود، پدیده زوج های کارآفرین ( که بعضی اوقات آن را
کارآفرینی مشترک می نامند )، پررشدترین نوع تجارت خانوادگی است. دسترسی به
آمار دقیق چنین تجارت هایی بسیار مشکل است زیرا بسیاری از این شرکت ها
تنها با یک مالک ثبت شده اند و برخی از آن ها توسط شرکایی اداره می شوند
که رسما با هم ازدواج نکرده اند و یا از یک جنسیت برخوردارند. اما تخمین
ها و برخی آمارهای غیررسمی نشان می دهد که تعداد این شرکت ها از ۴۳۳۰۰۰ به
۷۵۰۰۰۰، از ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۷ رسیده است.
دلایل و جذابیت ها واضح اند:
با توجه
به تلاش برای عدم استفاده از نیروی کار اضافی، کارآفرینان سعی می کنند تا
از وجود یکدیگر بهره بگیرند تا آنکه نیروی کار جدید استخدام کنند، و این
درحالیست که تکنولوژی و وب باعث گردیده اند که راه اندازی یک تجارت کوچک
از لحاظ مالی چندان مشکل نبوده و در عین حال رقابتی باشد. از طرف دیگر این
امکان به هرکدام از آن ها داده می شود که با درک بیشتری از شرایط فکری و
کاری یکدیگر در زندگی شخصی نیز همیاری بهتری از خود بروز نمایند. آیا چنین
رؤیایی درسردارید؟ پس مراقب باشید که خطایی از شما سرنزند: موفقیت توأم در
مسائل احساسی و اقتصادی، کار دشواری است. در اینجا توجه شما را به دو
داستان و تاکتیک عبرت آموز از زوج هایی کارآفرین که به انجام این مهم
نائل آمدند جلب می کنیم.
تقسیم مالکیت باوجود تنها یک مدیر:
کلی فلمینگ در قسمت پشتی یک مغازه لوازم التحریر فروشی، در سال ۱۹۹۷ اولین
شعبه مغازه فروش لباس های زنان خانه دار در تامسون جورجا را فعال نمود و
به زودی این تجارت رونق خوبی گرفت و تا ۱۹۹۹، فلمینگ ۱۳ بوتیک را در
سرتاسر جنوب و جنوب غربی افتتاح نمود. همسر خانم فلمینگ، آوستین در سال
۲۰۰۰ شغل مناسب خود به عنوان دلال سهام را رها نمود و به تجارت همسرش
پیوست. کلی می گوید: در ابتدا من خیلی خوشحال بودم و برای آموختن این
تجارت به آوستین، لحظه شماری می کردم تا بلکه او قسمتی از مسئولیت کار را
بر عهده بگیرد ولی این فکر زودگذر بود و از اینکه متوجه شدم او گمان می
کرد که اطلاعات لازم را در مورد این تجارت دارد و تصمیماتی می گرفت که
شایستگی اش را نداشت، من و خودش را سرافکنده و شرمسار می کرد. اولین سال
کار افتضاح بود. من حدس می زدم که او به خاطر مرد بودنش مایل است مرا
تحقیر کند، ولی قبل از این اتفاق من در خانه چنین حسی نسبت به او نداشتم و
از طرف دیگر من متوجه شده بودم که ما از نظر روش کار دیدگاه های کاملا
متفاوتی در اداره امور داریم. آوستین فلمینگ مبتلا به افسردگی شد.
من فکر
می کنم او مبتلا به یک نوع احساس عدم هویت شده بود و وقتی کسی از او راجع
به شغلش سؤال می کرد او فقط می گفت که زمانی دلال سهام بوده است و من فکر
می کردم که نکند او از اینکه بگوید برای زنش کارمی کند شرمنده است و یا
اینکه شاید شغل ما به نظرش سطح پایین تر از دلال سهام بودن می آمد. کلی
فلمینگ بیشتر سال را در این فکر بود که اگر او آوستین را اخراج می کرد چه
بر سر ازدواج ۱۵ ساله اش با آوستین می آمد؟ بعضی وقت ها هنگام کار وقتی من
احساس می کردم که او نتوانسته کارها را با موفقیت به انجام برساند اگر در
خانه بی نظمی بود، من هم به آن توجه نمی کردم و در نتیجه همه چیز در خانه
هم آشفته و درهم برهم می شد. این خانواده مشاجرات و سکوت های رنج آوری را
تجربه نمودند اما به همه چیز ادامه دادند. چه کار و چه ازدواج. پس از ۲
سال آن ها آموختند که باید همچون یک سیستم عمل کنند و کلی می گوید درس
بزرگی که ما گرفتیم آن بود که در کار، تنها یک رئیس وجود دارد، اگرچه هر
دو از منافع آن بهره مند می شدیم. کلی می گفت: آوستین جایگاه مناسبش در
شرکت را یافت و من دست او را در اداره امور بخش مربوطه کاملا باز گذاشتم و
حالا او دوست دارد تا حتا در خانه هم راجع به کار صحبت کند و من هم مانعش
می شوم و خوب فکر می کنم جای ما حالا با هم عوض شده و بسیار از همکاری با
هم لذت می بریم. این زوج هر صبح با یک ارتباط هماهنگ و زیبا پس از رساندن
بچه ها به مدرسه ۳۰ دقیقه صحبت آرام و منطقی راجع به کلیه امور زندگی
دارند و این روزها با توجه به تغییرات مشهود زیادی متوجه شدیم که این زوج
در عرض ۶ ماه ۶ شعبه به شعبات خود افزوده اند و انتظار دارند در سال ۲۰۰۳،
۵ میلیون دلار به درآمد خود بیفزایند و این تیم کاملا موفق به نظر می آید.
تقسیم کار براساس تخصص و مهارت:
ملیسا میبون و بروک سویج در اواخر دهه نود در نیویورک یکدیگر را ملاقات و
سپس با هم ازدواج کردند و سپس تصمیم گرفتند ایده شروع یک کار مشترک را
باهم در ذهن پروراندند. در سال ۱۹۹۳ بعد از تولد دومین فرزندشان متولد شد،
آن ها شرکت نرم افزاری Pragmatech را تأسیس نمودند. بعد از چند سال آن ها
به امرست نیو همپشر نقل مکان نمودند و درآمد خالص آن ها به ۸ میلیون دلار
در سال رسید و ۷۱ نفر را در استخدام داشتند درحالیکه به ۱۸۰۰ مشتری در
سرتاسر جهان سرویس می دادند. سویج اعتبار این موفقیت را مدیون تقسیم مناسب
مهارت ها و مسئولیت ها می داند. میبون مسئول ارشد و مربی تکنولوژیکی است.
او نرم افزار را خلق می کند و سویج مسئول پولسازی و یا به عبارت دیگر،
بازاریابی و فروش است. سویج می گوید: ما اغلب به اختلاف نظری برنمی خوریم
ولی اگر چنین مواردی پیش آید حرف آخر با آن کسی است که تخصص مسئله مربوطه
را دارد، بازرگانی با سویج و مسائل تکنیکی با میبون. سویج می گوید: مشکلات
وافعی ما تنها بر سر اتخاذ استخدام های نامناسب و عدم توجه به مشکلات
پرسنل پیش آمد. مثلا در سال ۱۹۹۹ آنها یک مدیر برای گسترش سرویس مشاوره
مشتریان استخدام نمودند که به عقیده سویج این مدیر در حد مدیران شرکت های
بسیار بزرگ عمل می کرد و مدیریت منابع انسانی اش برپایه گزارش نویسی های
بسیار پیچیده بود. سویج می گوید: من خیلی اهمیت نمی دادم ولی ملیسا با این
مسئله خیلی مخالف بود، چون آن را باعث خشکی و عدم اتعطاف در سیستم کاری می
دانست.
او تصور می کرد که این مسئله سبب حرکت کند و ناصحیح شرکت می شود،
درحالیکه ما می بایستی منطبق باشتاب جهانی تجارت پیشرفت و تغییر حاصل می
کردیم. بعدا مشخص شد که حق با میبون بوده است، اما ماه های دردناکی سپری
شد تا این زوج به تصمیم درست نایل آمدند. سویج می گوید خدا را شکر که ما
رفتار پرخاشگرانه ای باهم نکردیم و سعی در بازی با زمان برای حل مشکل
نمودیم. در این مابین میبون و سویج با تجربه تر شدند و خود را با استخدام
یک کارمند رسیدگی به شکایات، از تضادهای مدیریتی مصون کردند. سویج می
گوید: کارکنان معمولا از ارتباط میان ما بهره می جویند و وقتی مثلا ملیسا
جواب منفی به آنها می دهد، آن ها به سراغ من می آیند و ما واقعا دوست
نداریم به این شکل مورد بازی قراربگیریم و هم اکنون ما یک سیستم کانالیزه
شده تصمیم گیری در محل کار خود به وجود آورده ایم.
چک لیست موفقیت شراکت زوج ها:
آمیختن کار و ازدواج یک ترکیب کاملا شخصی از مسئولیت ها و خلق و خوست. با
این وجود متخصصین به نواحیی اشاره می نمایند که به نظر می رسد مداوما
نیازمند تنظیم و بررسی است. در اینجا نظر شما را به ۵ نکته برای مقابله با
تنش های احتمالی جلب می کنم:
۱-راجع به این موضوع تصمیم بگیرید که آیا و یا چگونه می خواهید زندگی کاری خود را از زندگی خانوادگی جداسازید؟
۲-از اینکه هر دو در مهارت های ارتباطی و شوخ طبعی به اندازه مساوی قوی هستید اطمینان حاصل کنید.
۳-دستورالعمل هایی برای خود تنظیم نمایید که مشخص کند هرکس چه کاری را
انجام می دهد و از وی چه توقعی وجود دارد و بدینوسیله سعی نمایید که در
محدوده یکدیگر وارد نشوید و اجازه دهید مکانیزم دستورالعمل ها، کار کنترل
شما را انجام دهد.
۴-راجع به چگونگی حضور خود در اجتماعات به ویژه در حضور مشتریان از قبل با
یکدیگر هماهنگی کنید. به طور مثال خانمی تعریف می کند که چگونه همسرش به
کنار میز کنفرانس رفت تا یک قوطی سودا بیاورد و در بین راه خود از آن می
نوشید و مشتریان که نمی دانستند آنها باهم ازدواج کرده اند در سکوتی حیرت
انگیز فرورفته بودند.
۵-اوقاتی را برای تفریحات انفرادی برنامه ریزی کنید. سویج می گوید سال ها
طول کشید تا وی به باغبانی بپردازد و میبون به اسب دوانی برود. در پایان
توصیه می شود قبل از شروع کارکردن باهم به طور دائم، ابتدا مدتی به صورت
آزمایشی با یکدیگر کارکنید. خیلی زود شما از امکان و یا عدم امکان این نوع
ارتباط مطلع خواهید شد.
منبع خبر: سازمان فرهنگی فرا
۲۴ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۷:۵۵ بعد از ظهر