نوبل اقتصاد به خاطر مطالعه بازار کار
برندگان نوبل امسال، جایزه خود را به دلیل یافته هایشان درباره چگونگی پیدا کردن شغل دریافت کردند.
دو درخت نارگیل در ایوان جلوی بنگاه کاریابی شیترادورگا در ایالت کارناتاکای هند می روید – همان جایی که کلندر خان، یکی از کارمندان جوان دولت، نمایشگاه های شغلی و گردهمایی های جذب نیرو برگزار می کند. عکسی روی تلفن همراه او، ایوان مقابل این ساختمان را نشان می دهد که متقاضیان پست راننده آمبولانس در آن ازدحام کرده اند. عکسی دیگر، همایشی برای استخدام در کارخانه کود شیمیایی بهارات را نشان می دهد که باز هم جای خالی برای نشستن دیده نمی شود. آن چه خان انجام می دهد - برقراری ارتباط میان بیکارانی با پیش زمینه های مختلف، با کارفرمایانی که نیاز ها و احتیاجات مشخصی دارند – کار ساده ای نیست. بسیاری از افرادی که در بنگاه او ثبت نام کرده اند، مهارت های مورد نیاز کارفرمایان را ندارند.
تنها خان نیست که به دلیل ناهمخوانی میان توانایی های کارگران و فرصت های شغلی موجود به ستوه آمده است. آن سوی دنیا در آمریکا نیز برخی معتقدند که بسیاری از افراد بیکار، فاقد مهارت های لازم برای انجام مشاغلی هستند که با خروج این کشور از رکود به وجود می آید. دیگران، تقاضای ضعیف را در بروز بیکاری بالا در آمریکا که ظاهرا قصد کاهش ندارد، مقصر می دانند. با این حال افراد دیگری نیز هستند که به سقوط بخش مسکن - که توانایی صاحبخانه های آمریکایی برای انتقال به نقاطی که مشاغل جدید در آنها به وجود می آید را از بین برده است - اشاره می کنند.
گرچه این نظرات درباره نرخ بیکاری دائما بالا در آمریکا با یکدیگر تفاوت دارند، اما همگی بر یک دیدگاه ذهنی مشابه درباره بازار نیروی کار مبتنی هستند. به این بازار به مثابه ساز و کاری برای برقراری ارتباط میان افراد و مشاغل – ارتباطی که نمی تواند به شکل آنی و بی درنگ برقرار گردد - نگریسته می شود. این شیوه تفکر درباره بیکاری و بازار مشاغل، مبنای ذهنی خود را از تحقیقات انجام شده در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ توسط پیتر دایموند از انستیتو تکنولوژی ماساچوست (ام آی تی)، دیل مورتنسن از دانشگاه نورث وسترن و کریستوفر پیساریدس از مدرسه اقتصاد لندن (ال اس ای) راجع به بازار های دارای اصطکاک های جست وجویی وام گرفته است. این سه نفر جایزه نوبل علوم اقتصادی امسال را در ۱۱ اکتبر به خاطر مطالعات خود در این زمینه دریافت کردند.
رویکرد این سه اقتصاددان به این موضوعات با آن چه در اوایل دهه ۱۹۷۰ معمول بود، به کلی تفاوت داشت. مدل های اقتصادی رایج در آن زمان، عمدتا کار را کالایی تلقی می کردند که دستمزد کارگر، قیمت آن است. در ساده ترین گونه های این مدل ها هیچ اندازه ای از بیکاری امکان پذیر نبود، زیرا در صورت بروز چنین شرایطی دستمزد ها بی درنگ کاهش می یافت و بیکاری از بین می رفت. درست است که اقتصاددانان زیادی این مدل های ساده را جدی نمی گرفتند و تحقیقات زیادی برای اصلاح مفروضات آنها و دستیابی به نتایجی واقع گرایانه تر – غالبا از طریق کاهش امکان افت دستمزد ها – انجام می شد، اما حتی این مدل های اصلاح شده نیز توجه چندانی به داده های مربوط به چگونگی شاغل یا بیکار شدن افراد نمی کردند. دوره های بیکاری، جست وجوی شغل، جابه جایی از شغلی به شغل دیگر، نرخ اخراج یا استخدام کارگران؛ این مفاهیم به کلی از این مدل ها غایب بودند. مورتنسن اعتقاد داشت که این وضع باید تغییر کند.
او بر این باور بود که بررسی شیوه ای که افراد عملا طبق آن به جست وجوی شغل در محیط های نامطمئن می پردازند، باید از جایگاهی اساسی در تحلیل بازار های کار برخوردار باشد و این همان چیزی بود که برندگان نوبل امسال که ابتدا مستقل از یکدیگر کار می کردند – هر چند مورتنسن و پیساریدس بعدا به نحو سودمندی با یکدیگر همکاری داشتند – بدان پرداختند.
این سه اقتصاددان مطالعات خود را بر کار هایی که قبلا توسط جورج استیگلر انجام شده بود، استوار ساختند. استیگلر فرآیند کسب اطلاعات توسط افراد را مورد مطالعه قرار داده و خود، جایزه نوبل را در سال ۱۹۸۲ دریافت کرده بود. او با اشاره به این که کسب اطلاعات، نیازمند صرف زمان و هزینه است، استدلال می کرد که افراد صرفا تا زمانی دست به این کار خواهند زد که مزایای اضافی داشتن اطلاعات بیشتر، از هزینه های اضافی دستیابی به آنها فراتر رود. مورتنسن این چارچوب را شیوه فکری مفیدی درباره بازار های نیروی کار می دید، زیرا یافتن شغل در بازار های نامتمرکز کار، نوعا متضمن جمع آوری و ارزیابی اطلاعات راجع به فرصت های شغلی و دستمزد ها است.
دایموند در فاصله سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ این فرآیند جست وجوی شغل را در یک سلسله مقالات مهم و تعیین کننده مدلسازی کرد. یکی از این مقالات بر این فرض استوار بود که تمام مشاغل به یک میزان برای تمام کارگران مناسب نیستند. ممکن است اولین فردی که یک فرصت شغلی برای او به وجود می آید، به اندازه فرد دوم یا سوم برای تصدی آن مناسب نباشد؛ بنابراین اگر تمام افراد بیکار به اولین شغلی که برایشان فراهم می آمد چنگ می زدند، پیوند حاصل میان کارگران و مشاغل بهینه نمی بود.
دایموند نشان داد که اگر کارگران دامنه انتخاب بیشتری در قبال مشاغلی که برمی گزینند داشته باشند، بیمه بیکاری بر کارآیی بازار کار خواهد افزود.
او در مقاله مشهور دیگری که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، نشان داد که اقتصادی که عاملان مختلف باید در آن به جست وجوی یکدیگر بپردازند، می تواند نرخ های بیکاری تعادلی مختلفی داشته باشد یا به بیان دیگر هیچ نرخ «طبیعی» واحدی برای بیکاری وجود ندارد و سیاست گذاران اساسا می توانند برای دستیابی به تعادلی که بیش از همه مطلوب آنها است، تلاش کنند. او به شیوه ای که احتمالا کلندر خان در شیترادورگا از ارزش آن آگاه است، استدلال خود را با استفاده از مثالی درباره یک جزیره استوایی شرح داد که در آن، پیدا کردن نارگیل و تجارت روی آن تنها شکل فعالیت اقتصادی است. به همان نحو که برخی افراد نمی توانند شغلی برای خود بیابند، خریداری نیز برای بعضی از نارگیل ها پیدا نمی شود. امروزه دانشجویان اقتصاد هنوز «مدل نارگیل دایموند» را مطالعه می کنند.
● بهبود کند اقتصاد
پرآوازه ترین اثر مورتنسن و پیساریدس که مقاله ای است که آن را به طور مشترک در سال ۱۹۹۴ نوشته اند نیز یکی از موضوعات اصلی درس های اقتصادی است. در حالی که در تحلیل های قبلی، مفروضاتی راجع به نرخ ایجاد فرصت های جدید شغلی در نظر گرفته می شد، این دو اقتصاددان آن را از فروضی بنیادی تر راجع به انگیزه های کارگران و کارفرمایان به دست آوردند. نتایجی که آنها به دست آوردند، امروزه پژواک خاصی پیدا کرده است. آنها در مدل خود نشان دادند که چرا بیکاری در خلال رکود به سرعت افزایش می یابد، اما با آغاز بهبود اقتصاد با سرعتی بسیار کمتر کاهش پیدا می کند.
مطالعاتی که جایزه نوبل امسال را از آن خود کرد، دو دهه پیش انجام شد، اما امروز که نرخ بیکاری در آمریکا، ۱۶ ماه بعد از پایان رسمی رکود در این کشور، به شکلی سرسختانه در رقم ۶/۹ درصد ثابت مانده است، این مطالعات کماکان به اندازه همان زمان مرتبط و بجا هستند. به عنوان یک احتمال، ممکن است دایموند به زودی مجبور شود که برخی از دریافت های حاصل از تحقیقات خود را درباره دنیای واقعی به کار گیرد. بعد از آن که برخی از جمهوریخواهان قابلیت او برای عضویت در هیات مدیره فدرال رزرو آمریکا را زیر سوال بردند، انتصاب او به این سمت هنوز در هاله ای از ابهام است. شاید جایزه نوبل آنها را به تجدید نظر در دیدگاه خود وادار کند.
مترجم: محسن رنجبر
۲۵ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۳۲:۹ قبل از ظهر