تقريبا همه كارآفرينان از جمله خود من افرادي علاقهمند به رويا هستيم و دوست داريم خوابهاي خوش و شيرين ببينيم.
تقريبا همه كارآفرينان از جمله خود من افرادي علاقهمند به رويا هستيم و دوست داريم خوابهاي خوش و شيرين ببينيم.
كارآفرينان همه آن چيزهايي را كه دوست دارند در عالم واقع اتفاق بيفتد، در خواب و روياهايشان ميبينند. آنها در فراسوي روياهايشان اهداف و آرزوهاي بزرگ خود را طراحي و ترسيم ميكنند و به تهيه و تدوين استراتژي لازم ميپردازند. البته هر كارآفريني اهداف خاص مربوط به خود را دارد، ولي همه آنها در ارتباط با موضوع چشمانداز رسيدن به هدف با هم وجه اشتراك دارند.
به عقيده من شما براي دستيابي به موفقيت به داشتن چشمانداز مشخص و تصوير روشني از چند و چون موفقيت مورد نظر نياز قطعي داريد. اگر شما بتوانيد هدفي را كه در پي آن هستيد به وضوح در ذهن خود به تصوير بكشيد، تحمل بيتابي و بيقراري براي رسيدن به آن هدف برايتان آسانتر خواهد بود. شما براي رسيدن به مقصد كه تركيبي از اهداف و نتايج مورد نظر است به يك نقشه راه نياز داريد. در واقع چشمانداز، بخش حياتي از كار شما براي رسيدن به هدف است در غير اين صورت، شما دچار سرگرداني ميشويد و نميدانيد به سوي چه هدف مشخصي حركت ميكنيد. به منظور ترسيم يك خط فكري متناسب با اهداف يك كارآفرين بزرگ بايد:
1 - روياهاي بزرگ داشته باشيد.
2 - بتوانيد اجزاي موفقيتي را كه به دست آوردهايد درست و دقيق به تصوير بكشيد.
3 - براي رسيدن به اهداف بزرگ نتيجه محور باشيد.
كارآفرينان واقعي براي رسيدن به اهداف بزرگ خود پشتكار به خرج ميدهند و پشتكار يكي از وجوه مشخصه آنها است. موفقيتهاي به دست آمده بايد با پارامترهاي مالي حاصله قابل اندازهگيري باشد و به كارآفرين براي تعيين شيوه خاصي از زندگي كه همراه با جلب حس احترام همگان به او باشد، آزادي عمل بدهد. همچنين يك كارآفرين بزرگ و شاخص بايد پيوسته براي ترسيم چشماندازهايي بزرگتر و فاخرتر از آنچه قبلا براي خود ترسيم كرده، در تلاش و تكاپو باشد.
موفقيت اعتيادآور
در واقع زماني كه كارآفرينان حركت به سوي اهداف خود را آغاز ميكنند، در هر مرحله افقهاي تازهاي از اهداف بزرگتر در برابرشان گشوده ميشود. دليلش اين است كه كارآفرينان پيوسته در تكاپوي تجسم بخشيدن به فرصتهاي جديدتري هستند و در جا نميزنند. به اعتقاد من موفقيت براي كارآفرينان چيزي هيجانانگيز و سكرآور مانند يك ماده مخدر است كه برايشان اعتياد ميآورد. در نتيجه همين اعتياد به كسب موفقيت است، كه همه اهداف و چشماندازها براي كارآفرينان عينيت پيدا ميكند و ايده پشت ايده در اذهان آنها شكل ميگيرد. به زبان ديگر ميتوان گفت كه انرژي حاصل از كسب يك موفقيت به موتور محركهاي براي دستيابي به موفقيت بعدي تبديل ميشود.
ويژگي برجسته كارآفرينان موفق، داشتن انگيزههاي قوي و روحيه موفقيت محور و نتيجه محور آنهاست. آنها به پشتوانه اين ويژگيها اهداف و چشماندازهاي خود را به راحتي ترسيم و با اطمينان خاطر به سوي آنها حركت ميكنند و به نتيجه ميرسند.
بنابراين بايد به خاطر داشته باشيد كه جاده رسيدن به موفقيت براي افراد ضعيفالنفس، تنبل يا عاري از قوه تخيل جاده ناهموار و صعبالعبوري است. عبور از چنين جادهاي به تلاش و فداكاري زياد نياز دارد. چون بهطور كاملا طبيعي و بديهي هيچ چيز باارزش بدون زحمت و تلاش به دست نميآيد و ثانيا هر انساني براي رسيدن به اهداف بزرگ بايد آمادگي پرداخت بهاي آن را هم داشته باشد «هر كه را طاووس خواهد، جور هندستان كشد».
به همين دليل است كه كارآفرينان بزرگ و نامآور در مراحل اوليه دستيابي به موفقيت چندان اهل تفريح و وقتگذراني و استفاده از تعطيلات نبودهاند. خود من يكي از همان كارآفرينان هستم كه در پگاه ورود به عرصه كارآفريني دور بسيار از تعطيلات و به مرخصي رفتنها را خط كشيدم، اما حالا كه طعم شيرين موفقيت را چشيده و موقعيت خود را در عرصه كارآفريني تثبيت كردهام، بيشتر از گذشته به مرخصي و تعطيلات ميروم؛ هرچند كه هماكنون نيز براي انجام هر كار و رسيدن به هر چشمانداز جديدي تلاش صد درصدي به خرج ميدهم.
درسي از كارآفريني والت ديسني
در روز افتتاح مجموعه ورزشي «دنياي والت ديسني» در اولاندوي آمريكا خبرنگاران رسانههاي عمومي سراسر جهان براي بازديد از مجموعه و تهيه گزارشهاي خبري از مراسم افتتاحيه دعوت شده بودند، اما خود والت ديسني در مراسم حضور نداشت. ساعاتي بعد از شروع مراسم، خبرنگاري به يكي از مديران مجموعه «دنياي والت ديسني» نزديك شد و گفت: آيا شرمآور نيست كه خود آقاي والت ديسني در اين مراسم حضور ندارد و مدير مجموعه در پاسخ خبرنگار گفت، آنچه كه در اينجا مشاهده ميكنيد تجسمي از روياها و عزم و اراده والت ديسني است. او قبل از آن كه تصميم به احداث اين مجموعه بگيرد، چگونگي آن را در ذهن خود ترسيم و طراحي كرده بود. در واقع امروز والت ديسني در اين مكان «وجود حاضر غايب است».
من چشمانداز كسب و كار خود را زماني كه هفت ساله بودم پيريزي كردم. والدين من مانند همه پدر و مادرها كه بهترين آرزوها را براي فرزندانشان دارند، بعد از گذشت دو سال از تحصيل من در يك مدرسه دولتي، با آن كه بضاعت مالي زيادي نداشتند، مرا به يك مدرسه خصوصي فرستادند.
نويسنده: پيتر جونز
مترجم: غلامرضا كيامهر
قانون اول: ترسيم چشمانداز
۲ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۸:۱۰:۳۴ قبل از ظهر