من از لحظه پاگذاشتن به آن مدرسه خصوصي احساس يك ماهي بيرون افتاده از تنگ آب را داشتم. در نتيجه داشتن چنان احساسي، هر از گاهي از مدرسه درميرفتم و پياده به طرف دفتر كار پدرم در «ويندسور» در فاصله 3 كيلومتري مدرسه به راه ميافتادم.
علاقه وافر من به رفتن به دفتر كار پدرم به خاطر آن بودكه ميتوانستم در آنجا به بازي محبوبم كه نشستن در پشت ميز كار پدر و ور رفتن با نامهها و كاغذهاي روي ميز بود، بپردازم يا گوشي تلفن سبز رنگ قديمي روي ميز او رابردارم و وانمود كنم كه رييس شركت هستم. گاهي اوقات پدرم از دست كارهاي من عصباني ميشد و از اين كه كاغذهاي روي ميزش را برهم ميزدم به من اعتراض ميكرد، اما من بيتوجه به اعتراضهاي پدر هرگاه فرصتي به دست ميآوردم، در جلد او ميرفتم و با تلفن با افراد و شخصيتهاي فرضي طرف معامله با شركت او به گفتوگو و مذاكره ميپرداختم يا به منشي فرضي خودم دستور ميدادم متن پيامهايي را به مخاطبان فرضي برايم تلكس كند، چون در آن سالها هنوز ماشين فكس (نمابر) اختراع نشده بود و شركتها و موسسات براي ارسال و دريافت پيام از ماشين تلكس استفاده ميكردند.
رييس بازيهاي من در پشت ميز كار پدرم تقليد تمام عياري از رفتار و حركات يك رييس در يك شركت تجاري بود و من چنان در نقش خود فروميرفتم كه گاهي يادم ميرفت يك كودك دبستاني هستم. اما آنچه من در آن سن كودكي در دفتر كار پدرم انجام ميدادم، نشانه بارزي از علاقه شديد من به كسب و كار بود و هميشه آرزو ميكردم بزرگ شوم و براي خود كسب و كاري مستقل به راه بياندازم. من در آن سالها روزي را در ذهنم مجسم ميكردم كه تبديل به يك كارآفرين ثروتمند شدهام و كمترين ترديدي در خصوص فرارسيدن چنان روزي به خود راه نميدادم. من بر سر روياي كودكي خود محكم و استوار ايستادم و سرانجام آنچه را كه ميخواستم به دست آوردم.
وقتي به سن رشد رسيدم و قدرت تصميمگيري براي زندگي و كسبوكار خود را پيدا كردم، كمكم به ترسيم اهداف و چشماندازهاي مورد نظرم پرداختم و براي رسيدن به آنها براي خود استراتژيهايي را تدوين كردم. چشماندازهايي كه من براي آينده كسبوكار خود طراحي و ترسيم ميكردم، هر روز شفافتر و در عين حال بزرگتر و باشكوهتر ميشد و افقهاي گستردهتري را در برابرم نمايان ميساخت. آن چشماندازهاي روشن و باشكوه هر روز موفقيتي تازه برايم ميآفريد و داشتن چشمانداز فراخ و روشن كه غيرممكنها را در نظر انسان ممكن جلوه دهد همان قانون طلايي اولي است كه هر كارآفرين موفق بايد از آن پيروي كند.
حالا شما به من بگوييد زماني كه هفت ساله بوديد چه روياهايي در سر داشتيد و حالا چه روياهايي را در سر ميپرورانيد؟ كارآفريني يعني عصاره آن روياها و آمال و آرزوها و پاشيدن بذر واقعيت بر روي آنها تا روزي در عالم واقع تحقق پيدا كنند. كارآفريني يعني تبديل چشماندازهاي ذهني به حقيقت و شكل دادن و چكشكاري ايدهها و انديشههاي دور و دراز بهمنظور تبديل آنها به كسبوكار قابل لمس و واقعي. تفاوتي هم نميكند كه ماهيت كسبوكار چگونه باشد. جايي در زير آسمان خدا و تابش نور خورشيد يا بر پا داشتن يك امپراتوري تجاري دلخواه كه شما به بركت داشتن چشماندازي روشن كليد راهاندازي آن را به دست آوردهايد. شما بايد از خود بپرسيد آيا توانستهايد براي خود يك خط فكري مناسب شان و جايگاه يك كارآفرين بزرگ تنظيم كرده و آن را به محك آزمايش گذاريد؟
چگونه به روياهايتان تجسم ببخشيد
1 - گوشه دنج و خلوتي را براي آرامش و تمدد اعصاب پيدا كنيد و روياها و آرزوهايي را كه در عالم واقع براي زندگي و كسبوكار خود داريد، با ديده دل به تصوير بكشيد فكر خود را با روياهاي بزرگ و دوردست درگير كنيد و آن را تا اوج آسمانها ببريد.
2 - به خود القا كنيد هر آنچه را كه آرزو داشتيد به دست آوردهايد و داريد از آنها لذت ميبريد. تا سرحد امكان، تخيلات خود را به كار اندازيد و تمامي جزئيات صحنهاي را كه با قدرت تخيل پا به آن گذاشتهايد: از رنگ لباستان گرفته تا آدمهاي دور و برتان، كاري كه داريد انجام ميدهيد و حرفي را كه ميزنيد، در ذهن خود تجسم
ببخشيد.
3 - در ذهن خود مجسم كنيد كه سرگرم بازگويي قصه موفقيتهاي خود براي كسي هستيد، با او از دستاوردهايتان سخن ميگوييد. قدرت تخيل خود را آن قدر بالا ببريد كه گويي همه چيز عين واقعيت است. در چنين حالتي رفتهرفته از نشئه كاميابيهاي بزرگي كه با تلاش بيوقفه به دست آوردهايد، احساس سرمستي خواهيد كرد.
4 - دقايقي را در همين حالت سپري كنيد و اجازه ندهيد در آن دقايق چيزي جز بوي خوش موفقيت به مشام شما برسد. آن قدر در تصوير روياهايتان غوطهور شويد كه انگار آنچه را كه داريد ميبينيد عين واقعيت است.
حالا شما با انجام اين تمرينها تصوير روشني از آيندهاي را كه دوست داريد برايتان تحقق پيدا كند، در اختيار خواهيد داشت و ميدانيد از چه راهي براي رسيدن به آن اقدام كنيد. تجسم بخشيدن به روياها و آرزوهاي بزرگ و دوردست به محركي براي فعليت بخشيدن به استعدادهاي بالقوه شما تبديل خواهد شد و به شما امكان خواهد داد تا چشماندازي حداكثري را براي اهداف خود طراحي و ترسيم كنيد.
نويسنده: پيتر جونز
مترجم: غلامرضا كيامهر
- مقالات مرتبط: