مدتها در محیط دانشگاههای برتر، این یقین وجود داشت که موسسات و بنگاههای غیرانتفاعی در جذب نیروی کار با استعداد، توانایی رقابت با بانکهای سرمایهگذاری مانند گلدمن ساکس یا شرکتهای مشاوره اقتصادی مانند مک کینزی را ندارند.
مدتها در محیط دانشگاههای برتر، این یقین وجود داشت که موسسات و بنگاههای غیرانتفاعی در جذب نیروی کار با استعداد، توانایی رقابت با بانکهای سرمایهگذاری مانند گلدمن ساکس یا شرکتهای مشاوره اقتصادی مانند مک کینزی را ندارند.
اما پیدایش موسسه «آموزش برای آمریکا» به عنوان یک موسسه غیرانتفاعی بینظیر که تعدادی از بهترین استعدادهای آمریکا را درست پس از فراغت از تحصیل در کالج جذب میکند، به این باور عمومی پایان داد. این موسسه افراد را به مدت دو سال به استخدام خود در میآورد تا در مناطق حومهای آسیبپذیر تدریس کنند. «آموزش براي آمريكا» توانست با دست گذاشتن روی احساسات انسان دوستانه دانشجویان در تبلیغات خود برای استخدام، 35000 داوطلب را برای تنها 4100 فرصت شغلی موسسه در سال 2009 به خود جذب کند. اين همان دليلي است كه روساي شركتهاي بزرگ غيرانتفاعي را بر آن داشته است که به همراه متخصصان وارتون و دانشگاه پنسیلوانیا به بحث در مورد روشهای نوآورانه جدیدی بپردازند که میتوانند منجر به تکرار تجربه موفق موسسه «آموزش براي آمريكا(TFA)» برای این موسسات شوند.
داگ لينچ(Doug Lynch)، نايب رييس تحصيلات تكميلي دانشگاه پنسیلوانیا میگوید: «اگر شما در يكي از جلسات موسسه آموزش براي آمريكا شركت كنيد واقعا شما را جادو ميكنند.» وي جلسات آنها را که با موسیقی و سخنرانیهای احساسی در مورد مبارزه با فقر همراه است بسيار تاثيرگذار دانسته و ميگويد شعار آنها اين است «به ما بپيونديد و دو سال از وقت خود را صرف تغییر جهان کنید.»
در اين نشست لينچ و ديگر شركتكنندگان پيشنهاد كردند به عنوان اولين گام، موسسات غيرانتفاعي گروههايي را در دانشگاههاي برتر تشكيل دهند تا علاوه بر انجام پژوهشهاي شناور (نظير دورههاي كارآموزي و ديگر پروژهها) آگاهی دانشجویان را در مورد فعالیتهای خود بالا ببرند. به گفته جف كلين (Jeff Klein)، مدير برنامه مدیریت برای فارغالتحصيلان وارتون، اينگونه برنامهها باعث ميشود برخی باورهای كليشهاي و سنتي شکسته شوند و خلاقيت و نوآوري موجود در موسسات غيرانتفاعي به معرض نمایش گذاشته شود.
وي همچنين افزود: ما در زمانی که دانشجویان به پایان تحصیلات خود نزدیک میشوند و کمکم به فکر مسیر شغلی آینده خود میافتند، به گفتوگو با آنها میپردازیم. در این گفتوگوها تلاش ما بر این است که میان علایق دانشجویان و احساساتی كه در آنها ایجاد انگیزه میکند با مسیر حرفهای آیندهشان ارتباط برقرار کنیم. در واقع تمایز اصلی میان بخش غیرانتفاعی با سازمانهایی که برای کسب سود تاسیس میشوند در همین است که سازمانهای غیرانتفاعی بر خلاف دیگر بنگاههای اقتصادی اهمیت ویژهای برای علایق شخصی افراد قائلند.
عادت کردن بیعلاقگی به دنبال دارد
بحثها بیش از هرچیز بر تناقضی که برخی سازمانهای غیرانتفاعی بزرگ برای جذب و حفظ استعدادهای مدیریتی با آن رو به رو هستند تمرکز داشت. با توجه به صحبتهاي شركتكنندگان در اين نشست، مشكل اساسي پیشینه طولانی برخی سازمانهای غیرانتفاعی است. تصور عمومی این است که در چنین سازمانهایی که بیش از یک قرن از تاسیس آنها میگذرد، جایی برای نوآوری یا پیشرفت حرفهای وجود ندارد.
كتي كلانينگر(Kathy Cloninger)مدیر یکی از این موسسهها میگوید: سازمان ما آنقدر به خاطر شبکه دو میلیون نفری داوطلبان خود شهرت دارد که بسیاری از مردم از حضور بیش از نه هزار کارمند تمام وقت حقوق بگیر در سازمان، آگاهی ندارند. وي سپس با خنده افزود: «هنگامي كه در مورد كارم با مردم صحبت ميكنم، آنها ميپرسند آيا براي اين كار به شما حقوقي هم داده ميشود؟» (لازم به يادآوري است بر اساس مقالهاي كه در سال 2008 ميلادي در مجله فوربس چاپ شد، حقوق سالانه کلانینگر 446816 دلار بوده است.)
كلانينگر میگوید: «55 درصد از مديران ارشد موسسات غيرانتفاعي در آستانه بازنشستگي هستند و همین امر نگرانیها را در مورد میزان توانایی نیروی کار ورودی به این بخش افزایش میدهد. به علاوه 70 درصد از مديران در ردههاي پايينتر نيز در همان رده سني قرار دارند و تنها تعداد اندکی از سازمانها هستند كه توسط افراد پرانرژی زير 50 سال اداره ميشوند. او ميگويد: موسسات غيرانتفاعي نياز به يك استخوانبندي جديد و قوي دارند، يعني بايد راههاي جذب و حفظ افراد خلاق و جوان و همچنين مديران اجرايي زيرك که برای ایجاد تحول در آینده شغلی خود انگیزه و اشتیاق دارند، را بیابند.
تحقيقات جديد در رابطه با سازمانهاي غيرانتفاعی كه توسط گروه Bridgespan (گروهي متخصص در تحقيقات سازمانهاي غيرانتفاعي) انجام شده است، پيشبيني ميكند سازمانهايي كه درآمدي بيش از 250000 دلار دارند، در آينده به جذب حدود 640000 مدير ارشد نياز خواهند داشت(يعني 4/2 برابر ميزان فعلي)!
ركود اقتصادي، زمان بسيار بحراني براي همه بخشهاي اقتصادي آمريكا از جمله بخش غيرانتفاعي بوده است. حتي میتوان گفت اين بخش حساستر نيز بوده است؛ چراكه كمكهاي دریافتی از سوی مردم و شركتهای بحران زده به شدت كاهش يافت و همچنين دولتهاي محلي کمکهای خود را که از محل مالیات پرداخت میشد به شدت کاهش دادند.
اما با توجه به بازگشت تدریجی اوضاع به حالت اوليه در سال 2010، پيشبيني ميشود كه بخش غيرانتفاعي بتواند كارمندان بيشتري را استخدام کند. ديويد شرن(David Shern)، مدير ارشد اجرايي یک سازمان غیرانتفاعی فعال در زمینه سلامت روانی، اعتقاد دارد که سازمانهای غیرانتفاعی هنگام استخدام علاوه بر نیروی کار جوان و فارغالتحصیلان دانشگاهها باید به افراد مسنتر که در بخشهای دیگر فعال بودهاند و تمایل به تغییر شغل دارند نیز توجه کنند. او میگوید: «ما بايد نسبت به استخدام کارکنان پست اقدام کنیم، چرا که این افراد ارتباط نزديكي با مردم یک منطقه دارند و از مشكلات مربوط به سلامت مردم نيز آگاه ميباشند.»
درسهايي از تجارب موفق
شركتكنندگان در برنامه، همگي بر سر اينكه استخدام نيروهاي جديد توسط «آموزش براي آمريكا» حاوي درسهاي باارزشي براي سایرین ميباشد، اتفاق نظر داشتند. به همين خاطر گفتوگوهایی در زمینه ایجاد یک شیوه استخدامی مشترک با استفاده از منابع کلیه سازمانهای غیرانتفاعی صورت گرفت. هدف این بود که این شیوه استخدامی مشترک بتواند با اقدامات «آموزش برای آمریکا» رقابت کند. برخی از حاضرین معتقد بودند که «آموزش براي آمريكا» در واقع يك سازمان بزرگ منابع انساني است، چراكه فعاليت اصلي معلمان در همان چارچوب مشخصشده توسط آموزش و پرورش هر منطقه انجام ميشود، در حالي كه به طور معمول، موسسات غيرانتفاعي بيشتر ماموريتگرا ميباشند (يعني در جهت اهداف خود گام بر ميدارند.)
يكي از استادان دانشگاه پنسیلوانیا پیشنهاد همکاری دانشجویان با موسسات غیرانتفاعی را مطرح کرد. این همکاری در قالب استخدام کوتاهمدت در دورههای کارآموزی قابل اجرا است. این دورهها به تقویت مهارتهای لازم در دانشجویان و همچنین ایجاد علاقه در آنان نسبت به موسسات غیرانتفاعی به عنوان شغل آتی خود کمک خواهند کرد.
به گفته كلانينگر هنگام مقايسه ديگر موسسات با «آموزش براي آمريكا» محدوديتهاي بسيار مهمي داريم؛ چرا که هدف «آموزش براي آمريكا» استخدام افراد جديد فقط براي مدت دو سال است. اين در حالي است كه موسسات دیگر معمولا نياز به افرادي دارند كه در درازمدت براي آنها كار كنند، كه همين امر ميتواند بسيار مسالهساز باشد. وي ضمن اظهار علاقهمندي به «آموزش براي آمريكا» افزود: «آنها شرايط و موقعيت منحصر به فردي دارند. ما بايد بخشي را ايجاد كنيم تا علاوه بر جذب افراد، بتواند آنها را در دراز مدت حفظ کند. به همين خاطر استراتژيهاي ما بلندمدتتر از اين است كه عدهاي تنها به شکل موقتی استخدام شوند و پس از مدت كوتاهي بروند.»
يكي از مسائل مهمي كه موسسات غيرانتفاعي بايد به آن توجه كنند، ايجاد آينده شغلي مناسب است كه دغدغه اصلي افراد جوان است. شركتكنندگان در نشست اشاره كردند كه مديران موسسات غيرانتفاعي عموما ميتوانند بين موسسات مختلف غیرانتفاعی جابهجا شوند – اين يك مسير شغلي است كه به خوبي شناختهشده نیست و اغلب افراد از آن بيخبرند. درست مانند بخشهای دیگر اقتصادی زمانی که فرصت کاری بهتری در سازمانی دیگر یافت میشود، هیچ دلیلی برای ماندن در سازمان قبلی وجود ندارد. كلانينگر ميگويد: «ما در مرحله ابتدايي بايد ببينيم چگونه ميتوانيم بخش غیرانتفاعی را به عنوان یک مسیر شغلی بلندمدت، جا بيندازيم.» شرکتکننده دیگری میافزاید كه همكاري بيشتر ميان سازمانهای غیرانتفاعی ميتواند به تحرک شغلی افراد در موسسات بزرگ غیرانتفاعی كمك کند.
وی ميگويد: «تحقيقات نشان ميدهد با وجود اینکه رقابت با بانکهای سرمایهگذاری و شرکتهای بزرگ در زمینه دستمزد برای موسسات غیرانتفاعی به شدت دشوار است، اما مشاغل این بخش (حداقل در مراحل اولیه کار) رضایت شغلی بیشتری را برای افراد ایجاد میکنند، اما اتفاقي كه در موسسات غيرانتفاعي رخ ميدهد، يكنواخت شدن كار براي افراد است. مطالعات نشان ميدهد كه در واقع كارمندان احساس نميكنند راهي برای پيشرفت، يا يادگيري مهارتهاي جديد، يا توسعه توانایی در كارشان وجود داشته باشد. در ردههاي بالايي مديريت موسسات غيرانتفاعي، درگيري و مخالفت با اعضاي هياتمديره رايجترين مسالهاي است كه باعث استعفاي كارمندان ميشود.»
كلانينگر همچنين اشاره ميكند در موسسات باسابقه نظير موسسهاي كه خود او در آنجا مشغول است (Girl Scouts)، تغيير ميتواند امری دشوار و چالش برانگیز باشد. وي افزود: «ما دائما در حال نوآوری هستیم، اما همه ما در چارچوبي بوروكراتیک فعاليت ميكنيم كه طی بيش از 100 سال شکل گرفته است.» به گفته وي درگيري و اختلاف زماني پيش ميآيد كه افراد جوان به استخدام موسسه در میآیند و خواهان همكاري و مشاركت در فعاليتهاي سازمان هستند، اما ناگهان با لایههای متعدد مديريتي مواجه ميشوند كه به آنها ميگويد: «شما نميتوانيد اين كار را انجام دهيد» يا ايده شما قابل اجرا نيست و هيات رييسه موافقت نخواهد كرد يا هر جواب مايوسكننده ديگري.در نهایت شرکتکنندگان بر سر این امر به توافق رسیدند که بهترین راهحل برای موسسات غیرانتفاعی در راستای استخدام نیروی کار مستعد در مناصب مدیریتی، دست گذاشتن روی تمایل زنان و مردان موفق و جوان برای ایجاد تغییر در جامعه است.
منبع: knowledge@wharton
مترجمان: نگار حبيبي، بهزاد بهمننژاد
۱۸ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۶:۱۶ قبل از ظهر