درمقالۀ زیر سعی بر این است که موفقیت شرکتها،
سازمانها،
موسسهها وآموزشگاههای خصوصی را در چهارچرخۀ ذیل تشريح نموده
و
بررسي شود چرا بعضی ازشرکتها همواره موفق وبعضی دیگر در یک مقطع موفق و
دارای
شهرت میشوندو بعد ازمدتی ورشکست و ازبین می روند.
درشرح زیرچهار روال و مورد که باعث موفقیت
مدیران و کارآفرینان میشوند. به صورت اختصار مورد بحث وتحلیل قرارمیدهیم:
1) تمرکزروی کار
2) خدمت و کیفیت به خاطرمشتری
3) هرکس مدیرخویش (خود رهبری)
4) نیروی انسانی، با ارزش ترین سرمایه
تمرکز روی کار:
بدون تردید هدف از ایجاد هر
سازمان،
موسسه و شرکت انجام سلسله فعاليتهایی برای دستیابی به اهدافی از
پیش
تعیین شده میباشد. اما بعضی از این موسسات، شرکتها و سازمانها
آنچنان
درگیر بروکراسی و پیچیدگی روال اداری سازمانی سنگین میشودکه تفاوت
بین
کار مفید و غیر مفید را تشخیص نمیدهند. اما در سازمانها و موسسات و
شرکتهای
موفق هیچ چیز مهمتر از کار نیست، هرگز مقررات اداری، تشکیلات و
تشریفات
مانع انجام کار نمیشود. بنابراین سازمانها و موسسات موفق روی
کار
متمرکز هستند وفرق بین کارمفید و اشتغال بیهوده را درک میکنند. روح
سالم
کار که تمرکز بر روی کار، عشق به کار، اصالت دادن به کار و اولویت
دادن
به کار هدف دار و این که کار فقط به خاطر بهتر و درست انجام دادن آن
است
که شروع و پایان مییابد نه دست یافتن به هزینه و پول به صورت موقت.
خدمت وکیفیت به خاطر مشتری:
شرکتها و موسسههای
موفق بر پایۀ یک اعتقاد عمومی به مشتری یا مخاطب خود احترام قلبی و عملی
ميگذارند و بر اين اساس برنامهریزی و اقدام میکنند. اين شرکتها عشق
خدمت به مردم و عشق به کیفیت محصولات خود برای جلب اعتماد و رضایت مردم
را سرلوحه کار خود قرار میدهند. رازی که به صورت روزافزون رضایت مردم
را بالا میبرد و فروش آنان را افزایش میدهد و متقابلاً موجبات حفظ
مشتری و کیفیت محصولات را فراهم مینماید. و این شعار که رضایت
مشتری
همواره حفظ فروش را بیشتر محفوظ مینماید را میشناسند.
شرکتهای موفق جلب
رضایت و اعتمادمشتری را پشتوانه و سرمایه اصلی خود قلمداد میکنند و
موفقیت خود را مرهون رابطۀ قوی و بااطمینان مشتریان ومصرف کنندگان با
محصولاتشان می دانند.آنان سود و منفعت خود را در گرو حفظ اعتماد
مشتریان می دانندنه سود آن، و به خاطرهمین موضوع بیشترینسرمایهگذاری
خود را صرف ارايه خدمات هرچه شایستهتر به آنان وعرضۀ محصولات
مرغوبترمیکنند و با شوق و علاقه پای حرفها، دیدگاههاوشکایتهای
مشتریان
مینشینند آنانمعتقد به اصلاح تولید و محصول خود به منظور جلب
رضایت
مشتری هستند.
هرکس مدیرخویش:
موسسهها وشرکتهای موفق دارای
ساختاري
هستندکه درون آن مفهومی به نام مدیریت بر خویشتن یاخودمدیریتی یا
خودرهبری
رشد میکند و اگر نگویيم همۀ افراد ولی بسیاری از افراد به درجهای از
رشد میرسند که خود مسوولیت خویش را میپذیرند و در این راه از
قدرت
وحمایت لازم برخوردار می شوند.
در این موسسهها وشرکتها همواره
کسانی
هستندکه به عنوان قهرمان یا یک کارآفرین دست به کارهای شگفتانگیز و
خارقالعاده
میزنند آنان منشأ بیشتر طرحها وتولیداتی هستندکه وقتی به بازارعرضه
میشوند موفقیت شرکت مربوطه را تضمین میکنند.
پشت هرطرح موفق یا هر
محصول موفق یک قهرمان یا یک کارآفرین ایستاده است. موسسههای موفق راه
ستاره شدن، قهرمان شدن و کارآفرین شدن راپیش پای افراد خود میگذارند.
و از هرگونه تشویق و حمایت برای دست یافتن به چنین موقعیتی هرگز دریغ
نمیکنند. این شرکتهاو موسسهها قهرمانان خود را در همه حال مورد حمایت
قرار میدهند چه در حال شکوفایی و پیروزی باشند و چه درحال شکست.
وبه این دلیل است که:
1) تحقیق هرطرح مورد علاقه را به یک
کارآفرین و مبتکر میسپارند.
2) کارآفرین و ستارهها را به حال خود نمیگذارند
بلکه تمام مدیریت موسسه با تمام قوا به حمایت از آنان برمیخیزند.
3) میدانند که کارکردن باکارآفرینان و
ستارهها کار مشکلی است ولی از کار آنان استقبال میکنند.
4) هرگزتلاش نمیکنند که
خواستههای خود را فقط در چارچوب ثابت و رسمی تشکیلاتی محقق کنندبلکه
بسیاری ازوقتها، خلاقیتها را در فعاليتهای حاشیهای کشف و شناساییمیکنند.
5) هر کس را که مأمور کاری میکنند، قدرت و
اختیارات لازم را در اختیا راو میگذارند زیرا میدانند که مدیر موفق نیازمند قدرت
است.
6) نه تنها با موسسههای مشابه بیرونی به
رقابت برمیخیزند بلکه در نظام داخلی خود نیز شرایط ایجاد رقابت سازنده را به وجود
میآورند.
7) ارتباطات داخلی میان
کارکنان را باحداکثر توان، حمایت و تقویت میکنند. به گونهای
که
تمام افراد سازمان در تمام سطوح تشکیلاتی از قدرت ارتباط با دیگران
برخوردارند.
8) شکست را میپذیرند و آنرا به عنوان یک
حادثه عادی تلقی میکنند، از شکست درس میگیرند و شکست خوردگان را مورد نکوهش قرار
نمیدهند.
نیروی انسانی با ارزشترین سرمایه:
کارگران وکارمندان
شما نابالغ نیستند همانند یک شریک با آنان رفتار کنید، احترام
به
آنان رافراموش نکنید رفتار خوب با آنان نطفۀ تحول در تولید است
نمیتوان
فقط تهیۀ لوازم وکار و ایجاد انضباط اداری را منشأ تولید دانست.
اگرمیخواهید تولید بیشتر
داشته باشید و سود بیشتری به دست بياوريد، با کسانی که همکار شما هستند
به عنوان ارزشمندترین و گرانقیمتترین سرمایههای خود برخورد کنيد.
شرکتها و موسسههایی که به نوعی دچار شکست
و فروپاشی شدهاند در یک چیز مشابه هم بودهاند. بی
توجهی به سرمایۀ اصلی خود یعنی نیروی انسانی با مهارت وباتجربه. اینکه آیا
اصولاً نیروی انسانی به عنوان یک سرمایه قلمداد میشود یا نه، موضوعی
است که مورد اختلاف مدیران موفق و مدیران ناموفق است.
مدیران موفق با ارزشترین سرمایۀ خود را در
بخش نیروی انسانی موسسه و شرکت یا سازمان خود جستجو میکنند نه در
حساب بانکی و تجهیزات و ساختمانهای خود.
بنابراین مسالهای به نام کرامت انسانی و احترام به
کارکنان به عنوان مهمترین و اولین اصل اساسی در شیوۀ عملکرد مدیران موفق
ظهور و نمایان میباشد. هر یک از این موسسهها، شرکتها و سازمانهای
موفق به گونهای موجبات احترام به کارکنان خود را فراهم میآورند.
برخی از این تجربهها:
1) استفاده از تعبیرهای صمیمانه و دوستانه
به جای کلمۀ کارمند یا کارگر
2) اجرای سیاست درهای باز
3) برگزاری مجالس جشن برای کارکنان
4) لبخند زدن در مواجه باکارکنان
5) شریک قلمدادکردن کارکنان در همۀ موفقیتها
6) ارتباط مستقیم و رودررو با کارکنان
7) گوش دادن به کارکنان
8) دادن آزادی و اختیار به کارکنان
نتيجهگيري :
درمقالۀ فوق سعی بر
این شد در چهار موردچگونگی مدیریت موفق و ناموفق تحلیل شود . بر اين اساس
یک مدیر موفق باید استراتژی تغییر و تحول و ابتکار عمل کارهارا
درچهار پارامتر فوق جستجو کند وکارگران وکارمندان خود را به عنوان
همکار
ودوست برشمرده و سیاست درهای باز را همواره حفظ کند تا محصول و
خدمات
ارايه شده به بهترین نحو ارايه شود. مدیران و موسسین شرکتها و
موسسات
بايد بدانند راز موفقيت آنها در مشتریمداري است. واگربخواهند
رقابتپذير
باشند بايد بازار رابشناسند و بر حسب آن فعاليت کنند .