این تصور که زنان بهتر از مردان مدیريت ميکنند در حال گسترش است. یک رهبری همه جانبه در کار گروهی، ارتباطات سازنده و پرورش استعدادها خلاصه ميشود. در مورد مرداناينگونه ادعا ميشود که آنان بسیار فردگرا، رقابتی و پرخاشگر هستند و همچنین فاقد مهارتهای بین فردی زنانه هستند.
این تصور که زنان بهتر از مردان مدیريت ميکنند در حال گسترش است. یک رهبری همه جانبه در کار گروهی، ارتباطات سازنده و پرورش استعدادها خلاصه ميشود. در مورد مرداناينگونه ادعا ميشود که آنان بسیار فردگرا، رقابتی و پرخاشگر هستند و همچنین فاقد مهارتهای بین فردی زنانه هستند.
نگاهی دقیق بهاين مقوله نشان ميدهد که برخی از صفات مردانه در نقشهای اجرایی ضروری هستند واينکه ترکیبی از خصوصیات مردانه و زنانه به مراتب بهتر عمل ميکند.
برخی از مردان ترکیبی از پرخاشگری مردانه و مهارتهای بین فردی زنانه را دارا هستند. برعکس برخی زنان صفات مردانه قوی تری دارند، به عنوان مثال مارگارت تاچر، نخست وزیر انگلستان دارای روحیه رقابتطلبی و قاطعیت مردانه بیشتری نسبت به بسیاری از رقبای مرد خود بود. بنابراین بهتر است به جای عبارت مردان در برابر زنان از اصطلاح صفات مردانه در برابر صفات زنانه استفاده کنیم.
رهبری به عنوان نقش اجرایی
دو شیوه برای تعریف رهبری وجود دارد. حالت اول، مسوولیت گروهی را به عهده گرفتن و حالت دوم، به چالش کشیدن وضعیت کنونی برای رسیدن به موقعیتی بهتر مانند کاری که مارتین لوترکینگ انجام داد.
اشخاصی که دارای صفات زنانه هستند( مردان یا زنان) تمایل دارند به دیگران بپیوندند، متعلق به گروه باشند، پذیرفته شوند و هماهنگی گروه را تقویت کنند. بااين مجموعه ارزشها، بیش از حد رقابتی یا پرخاشگر بودن خطر ناهماهنگی یا رد شدن از گروه وجود دارد. افرادی با خصوصیات مردانه به دلیل حس رقابتپذیری خود را از دیگران جدا ميکنند. دراين مورد خطر عدم پذیرش از سوی گروه وجود ندارد، اما عدم کامیابی در رسیدن به اهداف خصوصا ضربه زدن به دیگران را به دنبال دارد. این تفکر که زنان بهتر از مردان مدیريت ميکنند، اين مطلب را تداعی ميکند که مدیران باید روابط خود را با کارمندان و سایر کارکنان تقویت کنند. همچنین توجه روز افزونی نسبت به پیروی و اطاعت در حال شکل گرفتن است که نیاز به کار گروهی بیشتر را یادآوری ميکند.
برخی از صاحبنظران رهبری را بر پایه روابط و ارتباطات تعریف ميکنند.اين ادعا بدین دلیل است که لازمه رهبری ارتباط بین رهبران و پیروان است و مهارتهای ارتباطی مهمترین عامل در اين زمینه ميباشد. همچنیناين امر با تاکید روزافزون نقش هوش هیجانی بر گسترش روابط سازگاری دارد.
باربارا مک ماهون، نویسنده آمریکایی در کتاب قدرت هدایت شده ميگوید: «در مدل جدید رهبری دیگر اين اصول و عقاید نیستند که پیروی و اطاعت راايجاد ميکنند، بلکه گفتوگو و صحبت است که نقش اصلی راايفا ميکند. برقراری ارتباط و تعامل با دیگران با ارزشتر از تاثیر گذاشتن است. فرمان دادن، کنترل و نظارت به همکاری و تفویض اختیار تبدیل شده است.» به علاوه «شما باید مستقیما از گروه خود بخواهید نظرات و دیدگاه خود را بیان کنند. دراين تغییر و تحول خود را چگونه ميبینند؟ چه چیز ممکن است آنها را به عقب برگرداند؟ چه عاملی باعث حرکت رو به جلوی آنها ميشود؟»
هیچکس نميتواند ارزش برقراری ارتباط در یک محیط تعاملی را انکار کند، اما صرفا متمرکز شدن روی مهارتهای ارتباطی زنانه جو رقابت را از بین ميبرد. برای موفقیت دراين عرصه، شرکتها و کارکنان آن باید برای پیروز شدن حس رقابت را در خود تقویت کنند. این امر در مورد ورزش نیز صادق است و به همین دلیل است که بسیاری از مدیران مثالهای ورزشی را برای دادن انگیزه به کارمندان خود استفاده ميکنند. اگر شما قرار بود مربیگری یک تیم فوتبال را به عهده بگیرید، ايجاد روحیه رقابتطلبی در بازیکنانتان تا چه حد مهم بود؟
از طرف دیگر، اگر شما هدایت اردوی یک گروه دانشآموزی را بر عهده داشتید، ميبایستی حس همکاری را بین دانشآموزان تقویت ميکردید طوری که هیچ رقابتی با گروههای دیگر صورت نگیرد. در یک محیط رقابتی، مدیران باید جسورانه و تهاجمي رفتار کنند، با لحن رقابتی سخن بگویند و به صورت لفظی درگیر رقابت شوند. معیارهایی که نشان دهد یک کسب و کار در مقایسه با رقبایش چگونه پیش ميرود، ميتواند برای تلاش بیشتر انگیزه ايجاد کند در ورزش نیز همین طور است. در حالی که رقابتپذیری مردانه از ویژگیهای اساسی برای مدیران ارشد است، برخوردار بودن به حد کافی از مهارتهای زنانه منجر به تقویت همکاری،ايجاد روابط سازنده و پرورش استعدادها ميشود واين امر موجب کارآمدتر شدن مدیران و رهبران ميشود.
رهبری به عنوان به چالش کشیدن وضع موجود
مفهوميمتفاوت از رهبری وجود دارد که روی به چالش کشیدن وضع موجود برای پیشبرد مسیری جدید مستقل از موقعیت متمرکز ميشود. دراين رابطه ميتوان به رهبرانی چون مارتین لوتر کینگ، مهاتما گاندی و نلسون ماندلا اشاره کرد.
ویژگی ضروری برای ارائه چنین رهبری، شجاعت و جسارت لازم برای به چالش کشیدن وضعیت موجود است.اين گونه رهبری همچنین نیازمند صفات مردانه است. همان طور که گفته شد زنانی که با به چالش کشیدن وضع موجود و ترویج دادن شیوهاي بهتر به رهبری اشتیاق نشان ميدهند ميبایستی میزان مناسبی از ویژگیهای مردانه، از جمله تمایل به تغییر دنیا با خطر طرد شدن از گروه را دارا باشند.
صرفنظر از اينکه آيا بیشتر زنان سمتهای رده بالا را به عهده دارند يا خير سازمانها در حال تبدیل شدن به محیطی زنانه هستند. امروزه تاکید بیشتر روی مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی، توانایی پرورش استعدادها، مهارتهای گوش دادن، همکاری و مشارکت است.اين مهارتها برای رسیدن به موفقیت هم برای مدیران مرد و هم برای مدیران زن لازم است.
بنابراین مردان یا زنان؟
این استدلال که زنان ميتوانند رهبران بهتری نسبت به مردان باشند بیش از حد روی مهارتهای روابط سازی زنانه تاکید ميکند و طبیعت رقابتطلبی مردانه را در نظر نميگیرد. حقیقت اين است که باید حد وسط را در نظر گرفت.
به هر حال، اين مساله نباید روی عبارت مردان در برابر زنان متمرکز شود، بلکه باید به فرهنگ سازمانی بپردازد. در تمام سطوح، ترکیبی از ویژگیهای زنانه و مردانه مورد نیاز است. اما شکی نیست که ما در جهتی حرکت ميکنیم که فرهنگ زنانه در حال پیشی گرفتن است.
منبع: https://www.management-issues.com
مترجم: زهره همتیان
۱۹ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۵:۲۲ قبل از ظهر