به نظر می رسد واژه آی اس آی (عبارت ISI مخففی است برای Institute for
Scientific Information و وابسته است به شرکت خصوصی Thomson Corporation)
آن طور که در میان ما دانشگران و نیز مدیریت دانش کشور رواج یافته، برای
گروهی از اعضای جامعه علمی کشور علاوه بر گشودن درهای ارتقا به انواع
مراتب دانشگری، برای بعضی دریچه «رفاه و منزلت اجتماعی» را نیز گشوده است.
برای گروهی دیگر اما موانعی به نظر صعب العبور در این راه ایجاد کرده است.
گاهی هم جنبه هایی از برداشت های ابزاری از این واژه به مطبوعات عمومی
کشیده می شوند تا در عامه به کج اندیشی های اضافی با عواقبی ناخواسته
بینجامند.
از آنجا که به عقیده ما این واژه، مانند بسیاری ابزار غربی دیگر، بدون درک
کامل مفهوم آن از جوامع مخترع آن به ما نازل شده و اکنون در میان ما
کاربرد پیدا کرده است، بر خود لازم دیدیم به نگارش درک شخصی خود از مفهوم
این اصطلاح، سابقه تاریخی و کاربرد فعلی آن در جوامع غربی بپردازیم. شاید
این نوشتار باعث اندکی ابهام زدایی و روشنگری شود. لازم به یادآوری است که
این همان مقاله ای است که به دلایلی ایران را در زمینه تحقیقات جزء ۳۰
کشور اول دنیا معرفی کرده و مورد تمجید بعضی مقامات و نقد عده ای دیگر
قرار داد.
● سابقه و معرفی آی اس آی
▪ علم سازی و گسترش آن در قدیم:
در مقاله ای تحت عنوان «اشرافیت و مرجعیت علمی در اروپا و ایران» (محمد
یلپانی، ماهنامه آفتاب، شماره ۲۵ اردیبهشت ،۱۳۸۲ ص ۵۹-۵۶) سعی شد به
اختلاف های اساسی سابقه فعالیت دانشگران در اروپا و در ایران (ممالک
آسیایی) در برخورد با علم پرداخته شود. در آن نوشته، نکته اصلی نقش مستقل
مردمی علم جو و علم آفرین در اروپا، در مقابل گاه گاه عالم پروری حکومتی
در ایران و دیگر کشورهای آسیا بود. در یونان قدیم، چه آکادمی و چه لیسه
اوم افلاطون و ارسطو در خارج از پولیس یا شهر آتن و خارج از دسترسی و نقش
نظارتی- دخالتی حکام شهر تاسیس شد و قرن ها ادامه یافت تا اینکه بالاخره
با دخالت خشونت بار دولت مقتدر و نسبت به علم بی تفاوت روم، برای همیشه
(تا امروز) در یونان تعطیل و نابود شد.
در پی افول علم جویی در یونان قدیم، این عادت و سنت خودجوش متفکرین یونانی
به اسکندریه در مصر کنونی منتقل شد و در آنجا باز هم قرن ها ظاهراً
استمرار یافت.
از نشانه های فعالیت عالمان آن زمان وجود کتابخانه و گنجینه دانش معروف
آنجا عنوان می شود (داستان تاریخی نابودی کتابخانه بزرگ اسکندریه هنوز هم
در پرده ای از ابهام باقی مانده است. ولی در وجود آن و اینکه در آن بین
۷۰۰ _ ۴۰۰ هزار مدرک نوشته بر روی پرگامنت وجود داشته است، شکی نیست. این
کتابخانه که در زمان پطولمه دوم (۲ قرن قبل از میلاد) تاسیس شد احتمالاً
تا ۶ قرن بعد وجود داشته است. در آن زمان توسط اسقف اسکندریه و به فرمان
امپراتور روم همزمان با معبد اصلی این شهر به منظور اجبار مردم به روی
آوردن به مسیحیت، به آتش کشیده شد) که به قولی با دستور یکی از اسقف های
علم ستیز روم مسیحی شده، به آتش کشیده شد. می دانیم که این به آتش کشیدن
دانش سرآغاز ظلمات و تعطیلی علم زایی و سرکوبی هر گونه تفکر مستقل مردمی
در اروپای کاتولیک بود.
تنها طی قرن های اولیه هزاره دوم مسیحیت بود که به طور پراکنده، پس از
برخورد و تداخل با مجموعه علمی که تا آن زمان در ممالک اسلامی جمع آوری
شده بود (از جمله طی بازپس گیری تدریجی اسپانیا و نیز در نتیجه ورود
اروپاییان طی سال های جنگ های صلیبی به مناطق اسلامی شرق مدیترانه)،
اروپاییان به علم زایی روی آوردند. در ابتدا این علم جویی - باز هم خودجوش
و کاملاً مردمی - اکثراً با ادامه مخالفت سرسختانه کلیسا و حاکمان سکولار
کشورهای اروپایی، رودرروی بود. بازجویان مخوف کلیسای کاتولیک در میان این
پیشگامان دانش، قربانیان زیادی گرفتند که شاید در تاریخ علم، گالیله تنها
یکی از سرشناس ترین و از متاخرین آنها به شمار می آید. به قول دکارت،
فیلسوف فرانسوی، «حقایق» توسط افراد یافته می شوند و نه توسط ملت ها و یا
سازمان ها. به هرحال در همین دوران نخست، این پیشگامان نه تنها فرداً به
«یافتن» پرداختند، بلکه در سراسر اروپا شروع به ایجاد شبکه های اطلاع یابی
از وجود یکدیگر و انتقال اطلاعات بین خود کردند.
کاشفان نوین نسل کپرنیک، گالیله، هاروی یا برونو به یک میدان و به عبارتی
دیگر به یک بازار مکاره دائم برای نشر یافته های خود نیاز داشتند که از
طریق آن به طور مستمر متقابلاً یکدیگر را غنی تر سازند. به این منظور، این
جمعیت جویای علم ابتدا در سراسر اروپا همنوعان خود را یافته و سپس راه های
انتقال علم و طرح و انتقال سئوال ها را جست وجو کردند. یکی از ملزومات این
کار یافتن زبانی نوین و مشترک - با وجود تنوع زبان های محلی در اروپای آن
زمان- و تدوین قواعد کاری مقبول همه بود. طرحی جامع، یکسان و پرمعنی وجود
نداشت، تنها کافی بود که موضوعی «جالب» و نو باشد.
جنبه های حاشیه ای مطالب و رابطه بین دانش خالص و کاربردی- صنعتی اغلب
هنوز درهم، نامفهوم و ناشناخته بود. گاه برخی جست وجوی خود را در قالب
حرفه خود پیش می بردند و گاه نیز به طور خصوصی و بی اجر در خلوت خود.
(کشفیات اولیه دانشمند لهستانی-فرانسوی ماری کوری (برنده جایزه نوبل)
درباره رادیواکتیویته و کاشف عناصر رادیوم و پولونیوم در دبیرستانی انجام
گرفت که شوهرش پی یر کوری در آنجا معلم بود.) یکی از روش هایی که مقبول
همه قرار گرفت پرهیز از جست وجو برای یافتن قوانینی فراگیر (universal) و
به جای آن پیگیری سئوال هایی در مورد هر آنچه که با ابزار و دانش موجود
یافتن جوابی را نوید می داد، بود.
به این ترتیب حرفه جدید دانشگری متولد شد. اعضای این حرفه به زودی درک
کردند که انتقال اطلاعات صرفاً از طریق ارسال نامه به یکدیگر کفایت نمی
کند. به جای آن «نامه های علمی» خود را (letters to the editor) به مجلاتی
که جوامع و یا آکادمی های علمی هر قومی بدین منظور منتشر می شد، ارسال می
کردند.
آنها علاوه بر این روش انتقال اطلاعات (به جای مجامعی از نوع آکادمی آتن)
به طور خودجوش مجالس و یا پارلمان هایی علمی به صورت مجامع ملی و فراملی
پدید آوردند که در آنها این دانشگران خودساخته، در میان رقابت های معمول
انسانی، قومی و ملی، یافته های جدید خود را عرضه می کردند و با درک
نیازهای متقابل و در نظر گرفتن محدودیت های زمان خود، به راه هایی به نظر
معقول و سازنده می رسیدند (شاید یکی از زیباترین توصیف این گونه مجالس و
مباحث «پارلمانی» خودجوش و بین المللی علم زایی را در کتاب «روشن تر از
هزار خورشید» نوشته Robert Jungk بیابیم.
در آن داستان وار از جلسات علم جویانی چون پلانک، شرودینگر، فرمی، بور،
هایزنبرگ، راترفورد و غیره نقل می شود و خواننده می بیند آنچه که نهایتاً
منجر به ساختن بمب و یا رآکتور اتمی شد، در دوری دوستانه ولی همواره در
رقابت عده ای صرفاً کنجکاو و عاشق درک و کشف کردن انجام گرفت. به وضوح
آنها نه تحت رهبری واحدی قرار داشتند و نه در ابتدا از هیچ گونه حمایت
حکومتی برخوردار بودند.
همین طور جالب توجه است که حتی اقدام به ساخت بمب در آمریکا نیز تحت فشار
و تشویق عده ای از همین دانشگران بود. آنها نهایتاً موفق شدندسیاستمداران
را متقاعد به این سرمایه گذاری عظیم کنند. البته وقتی که بمب ساخته شد و
در صحرای نوادا امتحان خود را پس داد، دیگر راه و عقل دانشگران زاینده این
نیروی جدید زائد شناخته شده و حاکمیت با همه عواقب شوم صاحب آن شد.)
نهایتاً بخش خصوصی نیز این محصول دانشگران را کالایی سودآور و تجاری شناخت
و به انتشار آن پرداخت.
هم اکنون شرکت های بزرگ بین المللی مانند Pergamon، Elsevier و غیره، گاه
حتی ملتمسانه، به جلب مقالات دانشگران تمامی کشورها برای انواع مجلات خود
می پردازند.متاسفانه همین تجاری شدن نشر داده های علمی، اکنون معضل عظیمی
برای تولید علم شده است. حتی مجله ای با معروفیت و اهمیت Angewandte
Chemie برای اینکه بتواند مجله خود را در بازار بزرگ جدید چین به فروش
رساند، مقالاتی زیر استاندارد معمول خود را از دانشگران چینی برای چاپ می
پذیرد (این خبر از طریق استاد M.Haenel از موسسه ماکس پلانک آلمان به نقل
از مدیر مسئول این مجله دریافت شده است). در مواردی دیگر می دانیم که بعضی
از مجلات برای سودجویی، با دریافت مبالغی (تا ۵۰۰ دلار) از نویسنده، هر
نوشته ای را چاپ می کنند. (مدارک نزد نگارندگان موجود است.)
▪ اطلاع رسانی علمی در قرنی که گذشت:
برای منظور این نوشته، مهم این است که ببینیم در عصر ما نتایج این
انتشارات چگونه به مصرف کننده می رسند و نحوه و دامنه استفاده از آن چگونه
وسعت کنونی را پیدا کرده است، ولی قبل از آن باید بدانیم که زمانی تعداد
دانشگران هر رشته را در هر کشور تنها چند ده و یا چند صد نفر بودند و آنها
می توانستند صرفاً با مطالعه فهرست تیتر مقالات، موضوعات و نام مولفان در
صفحات انتهایی آخرین جلد سال مجلات، به راحتی به اهداف اطلاع یابی خود
برسند. ولی با رشد فزاینده مقالات به زودی این فهرست ها جوابگوی این
جویندگان اطلاعات نبودند و انواع مجموعه های فهرست به وجود آمدند.
به عنوان مثال، در رشته شیمی در آلمان فهرست و خلاصه نویسی را سری
Chemisches Zentralblatt و در آمریکا، انجمن شیمیدانان آنجا با تدوین
مجموعه Chemical Abstracts به عهده گرفتند. نهایتاً مجموعه آخری به علت
جامع تر بودن (کلیه مطبوعات حاوی مطالبی به نحوی مربوط به شیمی، بخش هایی
از متالورژی، پزشکی و…) و سهولت کاربردی اش از سال ۱۹۰۷ تا امروز بلامنازع
باقی مانده است و هر سال گسترش بیشتری می یابد. اما دامنه فعالیت و رسالت
کنونی این فهرست عظیم (و مشابه آن در رشته هایی مانند فیزیک، ریاضی، پزشکی
و علوم زیستی) محدود است به خواندن تمامی و تک تک مقالات داوری شده در
مجلاتی که به طور منظم منتشر می شوند ( با حفظ بعضی ضوابط ظاهری دیگر) از
طرف متخصصان و خلاصه کردن محتوای آنها تا حد چند سطر.
آنها کلمات کلیدی، محل کار و کشور مولفین آنها و مشخصات مجله ای که مقاله
در آن ظاهر شده است را نیز از متن استخراج و جداگانه فهرست می کنند.به این
ترتیب، نتیجه کاری که انجام می گیرد بسیار شبیه است به آنچه که در یک دفتر
اندیکاتور بایگانی یک موسسه خودی می یابیم: نامه های ورودی و خروجی به
موسسه بر حسب تاریخ، نام مراجعه کننده و مخاطب و یکی دو سطری از محتوا -
برداشتی سلیقه ای و مطابق با درک اندیکاتورنویس - در آن دفتر وارد شده و
شماره ای می گیرند. حال اگر فرض کنیم که در آخر سال مثلاً رئیس موسسه
بخواهد از کارکرد افراد سازمان خود و موضوعات این کارکرد اطلاع بیشتری
داشته باشد، می تواند دستور دهد فهرست الفبایی از مراجعین، مخاطبین و
موضوعات و غیره منعکس شده در این دفتر تهیه شود. بدیهی است که یافتن مکرر
نام یک کارمند و یا یک موضوع در این فهرست سالیانه، اطلاعی در باره موضوع
مراجعه و یا کار آن کارمند به ما نمی دهد. همین طور، چنانچه لازم باشد به
اهمیت موضوع ثبت شده ای پی ببرد، کافی نیست که به همان چند سطر دفتر
اندیکاتور بسنده کند بلکه باید اصل پرونده را پیدا کرده تا از پیش درآمد و
عاقبت آن آگاه شود. گاه حتی ممکن است موضوعی مربوط به چند پرونده باشد.
مثلاً در صفحه ای از محتوای پرونده الف اشاره ای به پرونده ای یا حتی به
پرونده هایی دیگر شده باشد. آن وقت می توان تصور کرد که لازم است همه
پرونده های مربوط به آن موضوع یا آن شخص در سال های مختلف بررسی شوند. که
مسلماً بدون یک فهرست نگاری بسیار هوشمند، کاری ناممکن یا لااقل وقت گیر و
دشوار خواهد بود.
حال اگر باز هم به شیوه های فهرست نگاری علمی فوق برگردیم می بینیم، اگرچه
محقق با مراجعه به همان فهرست های خلاصه مطالب، به اطلاعات زیادی دست
خواهد یافت، ولی این خلاصه ها (Abstracts) با همه عظمت شان، همگی را آنچه
که امروزه مورد نیاز پژوهشگران است در برنمی گیرند. در این مرحله برای عمل
به خواسته جدید دانشگران، فهرستی جدید به نام Science Citation Index
تدوین و منتشر شد. در این مجموعه که علاوه بر عنوان مقاله و مشخصات مجله،
لیست تمامی منابع ارجاعی به مقاله نیز فهرست می شود، می توان مثلاً با
مراجعه به نام پژوهشگری در فهرست هر سال ببینیم که چه اشخاصی در آن سال به
مقاله یا مقاله های سال های پیش آن محقق مراجعه کرده اند. از این طریق نیز
می شود از وجود گروه های تحقیقاتی دیگری که در باره موضوعی خاص تحقیق می
کنند، آگاه شد. علاوه بر این خود محقق می تواند به نام خود مراجعه کرده،
ببیند آیا مقاله او مورد استفاده دیگران قرار گرفته و اگر به آن اشاره
شده، نکاتی مثبت بوده و به آن افزوده یا بخشی از آن یا کل آن را نقد کرده
اند. البته فهرست های سالانه SCI فواید بیشتری را نیز داشته و دارند که در
این نوشتار مختصر به آن پرداخته نمی شود. ولی برای این محدوده، مهمترین
مصرف کننده، نه خود محققین بلکه افراد یا سازمان های ارزیاب تحقیقات هستند
که در مواقع ارزیابی تحقیقات محققی به این فهرست رجوع می کنند تا ببینند
تحقیقات عرضه شده در میان دیگر دانشگران از چه میزان مقبولیت برخوردار
بوده است.
▪ نشر علم و ارزیابی آن در عصر آی اس آی: با استفاده از این فهرست جدید،
روش معمول ارزیابان هوشمند این شد که نه تنها آمار ارجاع کنندگان به
مقالات کاندیدای مورد نظر را بیابند، بلکه در صورت نیاز، مقالات محققین
ارجاع کننده را نیز مطالعه کنند، تا دامنه اثرات یافته های کاندیدای مورد
ارزیابی را در میان مقالات محققین جهان بیابند. با افزایش باز هم بیشتر
تعداد محققان جهان، تعداد مقالات و تعدد و تنوع مجلات علمی و امکانات جدید
اتوماسیون، ذخیره اطلاعات و بازیافت رایانه ای آنها رشته ای جدید به علم
افزوده شد و آن ارزیابی دقیق مقالات علمی یا علم سنجی (Scientometrics)
است. دانشگران همه رشته ها، بخصوص ریاضیات، آمار و علم اطلاع رسانی
informatics در به وجود آوردن و پروراندن این علم جدید سهیم شدند و اکنون
چندین مجله بین المللی به تحلیل این اطلاعات می پردازند.
روش جدید فهرست سازی، یعنی آی اس آی در این نوشته بررسی می شود. همانطور
که از نام این موسسه برمی آید فعالیت اصلی آن جمع آوری، تنظیم و اشاعه
اطلاعات علمی است و در کل سابقه ای ۴۵ ساله دارد که بخش عمده آن به سال
های نشر مجموعه SCI مربوط است. مجموعه جدید از بیش از ۸ هزار مجله علمی
جهان با ۳۶ زبان ملی فهرست برداری می کند. یکی از امکاناتی که برای
دانشمندان به وجود آورده است به فرمولی مربوط می شود که برای ارزیابی
مجلات فهرست (نمایه) شده در این مجموعه عرضه شده اند. با کمک این فرمول،
مجلات طبقه بندی می شوند و در نتیجه به ظاهر ارزشی برای مقالات علمی چاپ
شده در آنها تعیین می شود.
نتیجه کاربرد این روش عددی است به نام ضریب تاثیر مجله یا Journal Impact
Factor (بنا به تعریف ضریب تاثیر(JIF) عبارت است از مجموع استناد به
مقالات مندرج در یک سال مورد نظر به مقاله ها دو سال قبل از آن مجله تقسیم
بر مجموع مقالات مجله در آن دو سال). می توان تصور کرد که برای ناشران
تجاری که با سود فروش مجله های خود کسب معاش می کنند، ضریب تاثیر از اهمیت
ویژه ای برخوردار است و برای بالا بردن این رقم به انواع ترفندها متوسل می
شوند.
(اما اشکالات متنوعی به این معیار ارزشی وارد است به عنوان مثال ضریب
تاثیر میان آهنگ ارجاع به مقالات اصیل (Original) و آهنگ ارجاع به مجلات
مروری (Review) تفاوتی نمی گذارد. به طور میانگین ارجاع به مقالات مروری
سه برابر ارجاعات به مقالات اصیل است. بدیهی است که نوآوری های پژوهشی
تنها در مقاله های اصیل منعکس می شوند در صورتی که مقاله های مروری اغلب
مقالات داوری نشده هستند و چون بسیاری از اوقات از محققان سرشناس برای
نوشتن آنها دعوت می شود احتمال رفاقت بازی و اشتهار تصنعی افراد وجود
دارد. افزون بر این، مقالات مروری چون پوشش گسترده ای از مطالب را دارند،
طبعاً بیشتر مورد مطالعه و استناد قرار می گیرند. مقدار مطلق ضریب تاثیر
مجلات با هم قابل مقایسه نیستند. افزون بر این برای یک تازه وارد مشکل است
بفهمد که یک مجله وضعش بهتر یا بدتر از گذشته شده است. خیلی از مجلات علی
الظاهر ضریب تاثیرشان بالا می رود در حالی که عملاً چنین نیست (که شامل
حدود ۱۵ درصد مجلات می شود)، برعکس برخی مجلات به ظاهر افت دارند درحالی
که عملاً چنین نیست. چون گستره عددی ضریب تاثیر (IF) محدود و از صفر تا ۵۰
است ضریب تاثیر (IF) خیلی از مجلات یکسان در می آید. (برای نمونه ۷۶۳ مجله
امتیاز واحدی دارند.)
به این ترتیب وقتی مجله ای تنها مقاله های حاوی کشفیات بسیار بااهمیت را
برای چاپ می پذیرد در آن سال شاخص فوریت (Immediacy Index) (طبق تعریف،
میانگین تعداد دفعاتی که مقاله های یک مجله در خلال سالی که منتشر شده
مورد استناد قرار می گیرند را شاخص فوریتII آن مجله تلقی می کنند) و
بالطبع ضریب تاثیر بیشتری را کسب می کند و مجلاتی که مقالات کم اهمیت تری
را می پذیرند دارای رقم پایین تری می شوند. به عنوان مثال مقاله ای که
توسط یکی از انجمن های علمی آمریکا منتشر می شود و به سختی مقاله های
محققین را می پذیرد (فرضاً از هر ۱۰۰ پیش نویس مقاله ای که دریافت می کند
تنها درصد کمی را برای چاپ انتخاب می کند) به ضریب فرضی ۱۰ می رسد، در
صورتی که مجله علمی یکی از کشورهای جهان سوم خوشحال خواهد بود برای آنکه
محققی مقاله خود را با هر کیفیت، به آن عرضه کند و هر ورودی را - با هر
ترفندی - برای چاپ می پذیرد.
ولی آن مقاله و دیگر مقالات آن نشریه خواننده و استفاده کننده کمی را جلب
می کند و تنها به عدد فرضی اثرگذاری مثلاً ۳/۰ می رسد. ضریب اثرگذاری
مجلات تنها یکی از ملاک های ارزیابی مقالات است که با فهرست های موسسه آی
اس آی قابل دسترسی هستند. اطلاعات مفید دیگر، رسیدن به رقم واقعی ارجاعات
به مقاله های محققین است. از آنچه در فوق آمد طبیعی است که رقم ارجاعات
بستگی به اهمیت موضوع و محتوای تحقیق و زمان پس از نشر مقاله دارد. بدیهی
است مقاله ای که حاوی مطالبی با اهمیت کمتری و در مجله ای با ضریب
اثرگذاری کم به چاپ رسیده باشد به گذشت زمان بیشتری نیاز دارد تا
پژوهشگران دیگر آن را دیده و از کشفیات آن استفاده کنند. مثلاً کشفی می
تواند آنچنان مورد توجه قرار گیرد که تنها پس از چند هفته یا ماه محققان
زیادی از آن برای کار خود استفاده کرده و نسبت به آن در مقالات خود نظری
ابراز کنند. در مقابل به مقاله ای دیگر، حتی با گذشت سال ها ارجاعی نشود و
یا تنها خود محقق در مقالات بعدی خود و یا محققین آشنا و دوست به آن
ارجاعاتی کنند. به طور کلی مشاهده می شود که احتمال ارجاع به مقاله ای با
گذشت زمان می تواند افزایش داشته باشد یا افول کند. رقم دیگری که نمایانگر
اهمیت یک کشف گزارش شده است، ضریب تاثیر مجله ای است که محقق ارجاع کننده
در آن مقاله خود را منتشر کرده است.
مثلاً مقاله ای که در یک مجله، حتی معتبر، منتشر شده ولی پس از مدت مدیدی
تنها ارجاعاتی در مجلاتی با ضریب های پایین را یافته و یا بالعکس مقاله ای
که به هر علت در مجله ای با ضریب اثرگذاری کم چاپ شده و پس از گذشت زمانی
ارجاعاتی در مجلات ضریب بالا می یابد، هر کدام نشان دهنده اهمیت و کیفیتی
متفاوت هستند. بالاخره، راهی دیگر برای ارزیابی نتیجه یک تحقیق، می تواند
مراجعه به مقالات محققین ارجاع کننده باشد. با مطالعه محتوا این ارجاعات
می توان دید که نظرات و استفاده مثبت، خنثی و یا منفی بوده است. به عبارت
دیگر باید دید آیا محتوی و نتیجه تحقیق مورد بررسی، کمک به پیشبرد اهداف
محقق دیگری کرده است، صرفاً رویت شده است و یا خدای ناکرده اشتباهی در عمل
و یا تعبیر داشته است. طبیعتاً در مواردی که تعداد ارجاعات زیادند و یا
یافتن اصل مقاله با سهولت در دسترس نباشد اینگونه بررسی ها می تواند بسیار
مفید باشد. تاریخ علم نشان داده است که اینگونه ریز بینی ها لازم هستند.
در موارد زیادی مشاهده شده است که گزارشی تعداد بسیار زیادی ارجاع داشته
ولی همگی مشترکاً نتایج گزارش شده را غیرقابل قبول یا تکرار یافته اند.
● نتیجه گیری
لازم به تاکید است که روش های علم سنجی و اینگونه ارزشیابی ها تنها در سطح
فردی کاربرد ندارند، بلکه در جهان امروز هم حکومت ها و هم سازمان های
خصوصی برای تخصیص اعتبارات پژوهشی محدود خود به موسسه ها و بین موضوعات
مورد نیاز کشورها، باید از کارایی سازمان ها و مجموعه محققین آنها اطمینان
پیدا کرده و از آن جهت اولویت بندی استفاده کنند تا از این طریق امید
موفقیت پروژه های تحقیقاتی مورد نظر را بسنجند. برای این منظور آنها باید
حجم سرمایه گذاری ملی در امر پژوهش کشورشان را با بازده آن، اگر نه به
صورت افزایش توان تولید مصنوعات در کشور، لااقل در ارتباط با میزان و
کیفیت ارجاعات به نتایج کار پژوهشگران خود، تنظیم کنند. در کشوری مانند
ایران که تاکنون تحقیقات صرفاً بخشی مهم از آموزش دانشگاهی متخصصین و نسل
های آینده مدرسان را تشکیل می داده است شاید تصور این است که بازده اصلی
این واحدها همین تکمیل آموزش دانشجو است و موفقیت در این هدف خود کفایت می
کند. ولی باید در نظر داشت که در طول دوران تحصیلات دانشگاهی، دانشجویان
به جز آشنایی نظری با رشته تخصصی خود، با مشاهده فرهنگ فکری و علمی
استادان خود برای آینده نیز الگوبرداری می کنند. دانشجویی که آموزش ندیده
است در صرف اوقات خود و مصرف مواد، صرفه جو و هدفمند باشد، در عملیات بعدی
و مستقل پژوهشی خود جز چاپ مقاله از هرگونه آن که روزی در سیستم آی اس آی
فهرست شود، هدفی نخواهد دید. متاسفانه چنین فارغ التحصیلی تنها تعلیم
یافته است همین فرهنگ را به نسل های بعدی انتقال دهد.