یکی از فواید اصلی و اولیه تجربه, ایجاد تصویری تاریخی در ذهن است. به کمک این تصویر می توان شرایط و اتفاقات جدید را مشاهده و درک کرد, دانش ناشی از تجربیات, نقش یا نقوشی آشنا در ذهن بوجود می آورد که با استفاده از آنها می توان بین آنچه که اکنون در حال شکل گرفتن است و آنچه که قبلاً اتفاق افتاده, ارتباط برقرار کرد.
۱- مفهوم تجربه
واژه تجربه در ادب پارسی به مفهوم آزمودن و از آزموده خویش آموختن به کار رفته است.
منوچهر شاعر سده دانایی را بدون تجربه میسر نمی داند:
تجربت کردم و دانا شدم از کار تو من تا مجرب نشود مردم, دانا نشود.
مولف کلیله و دمنه در اثر بی نظیر خود جهالت را برابر با هلاکت و تجربه را دارویی می داند که آدمیان را از نیستی جهل می رهانند:
داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند.... حرمان آن است که شاد, اهل رای
و تجربت, خوار بگذارد. و مسعود سعد سلمان آموزگاری برتر از تجربه نمی
شناسد: زیرا که به ز تجربه آموزگار نیست.۱
فرهنگ لغت و بستر Experience (تجربه) را با واژه های زیر تعریف کرده است:
Trial (آزمایش, امتحان, سعی و خطا), Proof (دلیل, مدرک, سند, اثبات,
برهان, آزمایش, امتحان) و Test(آزمون, آزمایش). فرهنگ و بستر سپس عبارات
زیر را معادل Experience آورده است:
▪ شخصاً در معرض پدیده هایی قرار گرفتن یا مشاهده نمودن در هنگام وقوع آن
▪ هر آنچه که زندگی ما از طریق آن تحقق می یابد, مانند: مسافرت ما تجربه ای لذت بخش بود.
▪ هر چیز یا هر آنچه برای فرد روی داده است.
▪ تاثیر به جا مانده بر روی فرد۲
داونپورت و پروساک در کتاب مدیریت دانش می گویند: تجربیات به کارها و
رویدادهای گذشته باز می گردد و از آنجا که واژه های Experience و Expert
از یک فعل لاتین به معنای به بوته آزمایش گذاشتن ریشه گرفته اند؛ تجربه و
تخصص را می توان دو واژه مرتبط به یکدیگر دانست. بنابراین مجرب و متخصص به
کسانی اطلاق می شود که:
در زمینه ای خاص از دانشی عمیق برخوردارند, با تمرین و تجربه ای که در
مقطع و شرایطی خاص آموخته اند, در عمل آزموده و آبدیده شده اند. به باور
آنان یکی از فواید اصلی و اولیه تجربه, ایجاد تصویری تاریخی در ذهن است.
به کمک این تصویر می توان شرایط و اتفاقات جدید را مشاهده و درک کرد, دانش
ناشی از تجربیات, نقش یا نقوشی آشنا در ذهن بوجود می آورد که با استفاده
از آنها می توان بین آنچه که اکنون در حال شکل گرفتن است و آنچه که قبلاً
اتفاق افتاده, ارتباط برقرار کرد.۱
(داونپورت و پروساک, ۱۳۷۹:۳۲-۳۱).
فرهنگ جامع روانشناسی/ روانپزشکی, تجربه را با سه زیر تعریف نموده است:
۱- هر رویدادی که در زندگی شخصی به وقوع پیوسته
۲- معلومات کسب شده از یک رویداد زندگی
۳- مجموعه معلومات کسب شده۲
» مطالعات انجام شده بیانگر آن است که آنچه در مباحث روانشناختی از آن به
عنوان تجربه یاد می کنند, حداقل می تواند از سه طریق زیر حاصل شود:
▪ تحریک گیرنده های حسی (بینایی, شنوایی و ...)
▪ تشخیص و تعبیر یافته های حسی(ادراک)
▪ کنش متقابل با محیط ( و در نتیجه در طی فرایندهای ذهنی چون کشف کردن,
تعبیر, رده بندی, رمز گردانی, جستجو در حافظه, تفکر, ارزیابی مفاهیم,
استنتاج اصول و ....).
● مفهوم تجربه سازمانی
بر اساس مفاهیم یاد شده می توان تجربه سازمانی را چنین تعریف کرد :
۱- ادراک فرد از پدیده های سازمانی
(تصمیمات, ارتباطات, رویدادها و ...) از طریق مشاهده و ادراک (بدون تعامل با پدیده های یاد شده)
۲- ادراک فرد از پدید ه های سازمانی از طریق در گیر شدن در مسائل سازمان و کنش متقابل با محیط درونی و بیرونی آن.
به این ترتیب فهم و ادراک ما از پدید ه های مختلف سازمانی که حاصل ارتباط
مستقیم و کنش متقابل ما با این پدید ه هاست, تجربه سازمانی ما را رقم می
زند. اکنون پرسش اساسی آن است که چه عواملی بر این ادراک یا تجربه تاثیر
گذار است؟ مطالعات و پژوهشهای انجام شده بیانگر آن است که عوامل موثر بر
تجارب سازمانی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱- زمینه های وراثتی صاحب تجربه
۲- تجارب خانوادگی و تحصیلی (متاثر از فضای فرهنگی/ حاکم بر خانواده و مراکز آموزشی)
۳-تجارب عمومی (متاثر از فضای فرهنگی/ اجتماعی, سیاسی و... حاکم بر جامعه)۱