برای تعیین استاندارد مهارت های مدیریتی و برنامه های اثر بخش تعهد لازم
است. "رابرت دانهام" با بیش از بیست سال تجربه به عنوان مدیر اجرایی و
پرورش دهنده مدیران اجرایی در این مسیر بر تعیین دقیق زیربناها و مهارتهای
عملی, تعهد, اعتماد, ارزش و رضایت, به عنوان پایه های مدیریت موثر و رهبری
شرکت تاکید می کند. "رابرت دانهام"مدیر پیشین سیستمهای کامپیوتری
"موتورولا" و بنیانگزار برنامهٔ سراسری پرورش مدیران اجرایی ۱۴ اشتباه
فاحش مدیران ارشد را بدون توجه به صنعت چنین توصیف می کند:
۱- گوش ندادن:
به سخنان کارکنان خود توجه نمی کنید بلکه فقط با آنها صحبت می کنید. نتیجه
این شیوه فقدان تعهد, و فاداری و احساس تعلق و نیز افزایش انزجار و دلسردی
کارکنان است.
۲- افراط در تعهد:
اگر نتوانید کارکنانی پرورش دهید که در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفی
دهند, به جای یک استراتژی موفقیت آمیز، با کار بیش از حد, دستاورد اندک,
نارضایتی مشتری و «قهرمانانی مرده۱» دست به گریبان خواهید بود.
۳- دل خوش کردن به آمار و ارقام:
آمار و ارقام تنها نتیجه فرعی تصمیمات شما هستند. انجام اقداماتی به منظور
تغییر اعداد, بدون توجه به عوامل پدید آورنده این اعداد (از جمله
پیشنهادهای ارزشمند, اجرای عالی, رضایت مشتری و انگیزه و اشتیاق کارکنان),
ونیز بدون توجه به مدیریت این عوامل, در نهایت به نتایجی مخرب می انجامد.
۴- پذیرش تعهدهای مبهم و نامشخص یا پرهیز از تعهد:
توافقهای مبهم و نامعین و فقدان استانداردی روشن برای ایجاد و پذیرش تعهد
و مدیریت آن، به اتلاف نیرو و کناره گیری کارکنان می انجامد. همچنان که
پرهیز از پذیرش تعهد و مسئولیتی روشن نیز همین نتایج را در پی خواهد داشت.
۵- توجه به مشتری در اولویت آخر:
انجام وظیفه بدون توجه به واکنش مشتری به آنچه انجام شده و چگونگی انجام آن, رضایت مشتری را سلب می نماید.
۶- ترس و بی میلی نسبت به ارزیابی عملکرد:
گفتگوی صادقانه و مستقیم، یک مهارت ارزشمند است که انجام آن مستلزم مقداری
جرأت و شهامت است. مدیران ارشد باید یاد بگیرند که زمینه های ارایه بازخور
مستقیم و به موقع عملکرد را فراهم نمایند.
۷- تیم سازی, فقط به شکل صوری:
تیمها تنها گروه هایی از افراد نیستند که با هم کار می کنند, مهارتهای
ایجاد تیمهای واقعی با عملکردی مطمئن و اثر بخشی, باید آموخته شوند و
واقعیت این است که, کمتر کسی از این مهارتها برخوردار است.ایجاد تعهد,
توانایی شنیدن, مدیریت روحیه, مبارزه و غلبه بر کاستی ها , مدیریت رضایت
مشتری, برنامه ریزی اثر بخش, استانداردهای مشترک واضح و روشن, اصول اخلاقی
معین, حضور و موجودیت و منفعل نبودن.
۸- خالی بودن چنته مدیریت:
» مدیریت اثر بخش مستلزم دامنه ای از مهارتهاست و اغلب مدیران همه مهارتها
و توانائیهای لازم را ندارند. کلیدی ترین این توانایی ها عبارتند از تیم
سازی, توانایی ایجاد تعهد، توانایی شنیدن، مدیریت روحیه، مبارزه و غلبه بر
کاستی ها، مدیریت رضایت مشتری، برنامه ریزی اثربخش، استانداردهای مشترک
واضح و روشن، اصول اخلاقی معین، حضور و موجودیت و منفعل نبودن.
۹- دستور دادن به جای درخواست کردن و ایجاد تعهد:
احساس تعلق و تعالی در افرادی که صرفاً فرمان پذیرند دیده نمی شود و
معمولاً دستور دادن به امتناعی همراه با آزردگی می انجامد. در واقع آنچه
که در پی آن هستیم, احساس تعلق به سازمان, غرور و دلبستگی است و اینها
وقتی ایجاد می شود که فرد نسبت به آنچه انجام می دهد, متعهد باشد.
۱۰- ناتوانی در ایجاد اعتماد یا غلبه بر عدم اعتماد:
اعتماد احساسی مبهم برخواسته از سوابق قبلی نیست. ایجاد اعتماد, بازسازی و
حفظ اعتماد موجود مهارتهای ارزشمندی هستند که کمتر در رفتار مدیران مشاهده
می گردند و باید آموخته شوند.
۱۱- نداشتن طرح کاری روشن:
یک هدف کمی یا بیانیه چشم انداز۲, تنها بخشهایی از یک طرح کاری هستند. طرح
کاری مستلزم یک استراتژی روشن, نقشها و مسئولیتهای روشن, ارزش و اهمیت
کافی برای مشتریان و تیمی آماده و توانمند برای اجرا است.
۱۲- چون من گفتم:
شدت عمل تنها به دستور دادن منتهی می شود نه جلب احترام و تعهد دیگران.
شدت عمل قدرت و نشاط سازمان را نابود می کند و کارکنان را ضعیف و شکست
خورده رها می سازد.
۱۳- متعهد نبودن به یادگیری:
ما باید یاد بگیریم که از اشتباهاتمان، موفقیتهایمان و تجاربمان بیاموزیم.
ما باید یاد بگیریم که چگونه از دیگران بیاموزیم؛ بویژه از آنها که ریسک
کرده اند و موفقیت و شکست را تجربه نموده اند.
۱۴- بدبینی و عیب جویی نسبت به مدیریت:
افراد دارای حرفه مدیریت, مدیران و به طور کلی فرهنگ موجود, اغلب به شیوه ای عیب جویانه و به نحوی استهزا آمیز به مدیریت می نگرند.