ریچارد وارد، مدیرعامل لويدز، بزرگترین شرکت بیمه لندن سالانه بر 33 میلیارد دلار حق بیمه نظارت میکند. این شرکت ستارگان زیادی را مانند هنرپیشهها، زانوهای دیوید بکهام ستاره فوتبال و تارهای صوتی سلن دیون، خواننده معروف را بیمه کرده است.
تمام اینها، بخشی از کارهای رایج این شرکت بیمه 321 ساله است. از آنجایی که از ساختمان این شرکت به عنوان مکان جلسات برای نمایندگان مختلف به منظور سرمایهگذاری و بیمه استفاده میشود، این شرکت نه به عنوان یک شرکت بیمهگذار عادی، بلکه به عنوان یک بازار بیمه انگلیسی تعریف شده است. در تاریخ بلندمدت این شرکت، لويدز سیاستها و خطمشیهایی را اتخاد کرده است تا تعهدات بیمهای مانند ساق پاهای ستارگان سینمای دهه 1940، ستارگان موسیقی و زبان کارشناس طعم و مزه کافه زنجیرهای انگلیس را پوشش دهد. در کنار این تعهدات، این شرکت اولین پرواز تجاری، اولین پرواز فضایی، پلهای ساخته شده، چاههای نفتی، کشتیهای تجاری، املاک، سرمایههای شرکتها و سازمان را در کشورهای بیثبات سیاسی بیمه کرده است.
آقای وارد در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه پنسیلوانیا اظهار داشت: «فعالیتهای بسیار گسترده و مختلفی وجود دارد که ما وارد آن شدهایم. اساسا، آنچه ما انجام میدهیم بیمه کردن چیزهایی است که دیگران نمیتوانند یا نمیخواهند آنها را بیمه کنند.»
آقای وارد گفت: اما برای تمام قراردادهای بیمه غیرمعمولی که توسط شرکت لويدز اتخاذ شد، کلید موفقیت درس سادهای است که باید توسط سرمایهگذاران شخصی، بانکهای چندملیتی و دیگر افراد باید از آن پیروی کنند: «متوجه ریسکها و خطرات کار خود باشید. این شرکت گروه عظیمی از محققان را به منظور مطالعه روی دادههایی مانند عمر هواپیماها در ناوگان خصوصی پادشاه عمان و خطراتی که ممکن است بازیهای المپیک 2008 پکن را تهدید کند، استخدام کرده است.
آقای وارد اضافه کرد: «اگر این مجموعه کارشناسان نتوانند دلیل کافی برای انجام کاری پیدا کنند، لوید از آن قرارداد کناره گیری خواهد کرد. «زمانی که ما ریسک انجام کاری را نمیپذیریم، قرارداد بیمهای هم منعقد نمیکنیم.» این درسی است که شرکت لویدز سالها پیش آن را با سختی آموخت و باعث شد آقای وارد بر معروفترین شرکت بیمه دنیا در سه سال گذشته مدیریت کند. آقای وارد اظهار داشت: «در گذشته، لویدز تعداد زیادی از بنگاههای مالی را بیمه میکرد. ما دو شرکت بزرگ انرون و ورلدکام را زیر پوشش بیمه قرار داریم و در نتیجه، حق بیمه زیادی پرداخت کردیم.»
آقای وارد اظهار داشت: «یکی دیگر از تصمیماتی که در لویدز آگاهانه گرفته شده، کاهش میزان قراردادهای بیمه با بنگاهها و موسسات مالی است؛ چراکه اندازهگیری ریسک فعالیتها در این بخش، برای ما امکانپذیر نبود و زمانی که ما ریسک یک قرارداد را نمیدانیم از انعقاد آن خودداری میکنیم. در نتیجه این تصمیم گیری، قادر خواهیم بود تمام مشکلاتی را که به واسطه بحرانهای مالی به وجود میآید، طبق روال گذشته برطرف کنیم.
افراد نامدارقبل از اینکه آقای وارد مدیریت لویدز را بر عهده بگیرد، این شرکت بیمه بر دو بحران بزرگ چیره شده بود. یکی از این دو بحران در اواسط دهه 90 میلادی، پرداخت سالها مطالبات بیمهای بود که موعد پرداخت آنها در شعب این شرکت در آمریکا فرا رسیده بود. آقای وارد گفت: «ما یک دفعه فهمیدیم باید بالغ بر 15 میلیارد دلار برای این قراردادهای بیمه پرداخت کنیم که این مقدار در آن زمان واقعا مبلغ هنگفتی بود.»
ضررهایی که این شرکت بزرگ بیمه متحمل شد در حقیقت بسیاری از اعضای ثروتمند این شرکت را ورشکست کرد- اعضایی که به عنوان «افراد نامدار» معروف هستند و تحت ساختار غیرمعمول شرکت، تمام دارایی شخصی خود را برای تعهد شرکت به بیمهشدگان به وثیقه گذاشته بودند. برخی از این افراد، شرکت را متهم به برنامهریزی برای یک کلاهبرداری بزرگ کردند. آقای وارد گفت: «پروسه بررسی این اتهامات، طولانیترین مورد دادگاهی انگلستان را در تاریخ این کشور رقم زد.
لویدز سرانجام ساختار سازمانی شرکت را تغییر داد، به استخدام اعضای جدید پایان داد و به توزیع کسب و کار بین سهامداران قبل از سال 1993 با هزینههای زیادی پرداخت. برای پرداخت این هزینهها، لويدز داراییهای خود را که شامل ساختمان این شرکت در لندن بود به فروش گذاشت. آقای وارد در این رابطه گفت: «ما تقریبا تمام داراییمان را فروختیم. این درس مهمی برای ما بود، با فروش داراییها ما توانستیم بدهیهای سمی را از حسابهای خود بیرون بکشیم، شرکت را به راهاندازیم و بار دیگر وارد تجارت شویم.»
در سال 2001 و با وقوع حملات تروریستی و فجایع متعاقب آن در صنعت حملونقل هوایی، موقعیت شرکت لويدز بار دیگر در خطر قرار گرفت. لويدز، بزرگترین بیمهگذار مرکز تجارت جهانی، مجبور به پرداخت 11 میلیارد دلار از 40 میلیارد دلار مطالبات بیمهای بود که تعهد پرداخت آن را داشت. آقای وارد گفت: «یک روز پس از آن حادثه، افرادی از شرکت آنجا نشسته بودند و میگفتند ما در آستانه ورشکستگی هستیم، ما قادر به پرداخت 11 میلیارد دلار نخواهیم بود.» اینکه ما تنها به فاصله اندکی بیش از ده سال با بحرانی مشابه همان مشکل دهه 1990 روبهرو شدیم، واقعا غیرمنتظره بود.
مسالهای که در اولویت قرار داشت، مشکل نقدینگی بود. قانونگذاران آمریکایی نگران این بودند که شرکت ما برای ماندن در بازار پول کافی نداشته باشد. پس از برگزاری جلسات پراضطراب در واشنگتن، سرانجام توانستیم از دچار شدن شرکت به شرایط بحرانی جلوگیری کنیم، اما آقای وارد گفت: «آن جلسه واقعا لحظه تعیینکنندهای برای ما بود، به خاطر اینکه مدیریت شرکت در همان زمان گفت: صبر کنید، اگر قصد داریم در حرفه و کارمان باقی بمانیم، باید از این پس عملکردی کاملا متفاوت با گذشته داشته باشیم.
شرکت لويدز سرانجام ساختار مدیریتی جدیدی را پیشنهاد داد که آقای وارد این ساختار جدید را «مک دونالد لويدز» مینامد. مانند رستورانهای زنجیرهای مکدونالد، این شرکت دارای یک ساختار حق امتیازی (فرانشایز) است. آقای وارد گفت: «رونالد مک دونالد میتواند استاندارد مورد نظر خود را ارائه کند و تمام رستورانهای دارای حق امتیاز خود را ملزم به رعایت این استانداردها نماید. کسی هم که میخواهد در بازار بیمه، یکی از نمایندگیهای شرکت ما را بپذیرد، باید طبق استاندارد ما عمل کند».
آقای وارد اظهار داشت: «در ساختار جدید لويدز، برای مثال، اگر شما شرکت A هستید و قصد دارید به لویدز بپیوندید و طبق استانداردهای ما کار کنید، ما ابتدا به این نگاه میکنیم که کل میزان ریسک فعالیتهای شما و سایر فعالان بازار چه قدر است، تا بتوانیم تخمینی از کل ریسکی که شما در معرض آن قرار خواهید داشت به دست آوریم. سپس نگاه میکنیم که آیا با توجه به این میزان ریسک، سرمایه شما برای پشتیبانی از کسب و کارتان کافی است یا خیر. ما همچنین نگاه میکنیم که آیا کل سرمایه موجود در بازار، با توجه به کل ریسک موجود در بازار کافی است یا خیر.
در سال 2005، زمانی که توفان کاترینا، ریتا و ویلما 60 میلیارد دلار به ایالتهای توفان زده خسارت وارد کرد، سهم شرکت لويدز 16 میلیارد دلار بود- حتی بالاتر از 11 میلیارد دلار مطالبات بیمهای که شرکت، در حادثه 11 سپتامبر با آن روبهرو شد. اما در حالی که حملات یازده سپتامبر در نهایت ضرر 5 میلیارد دلاری را بر لویدز تحمیل کرد، در زمان وقوع کاترینا، ایجاد تنوع در ریسک (که شرکتها پس از 11 سپتامبر به لزوم آن پی برده بودند) منجر به این شد که کل زیان به بار آمده تنها معادل 160 میلیون دلار باشد.»
اقدامات نوینزمانی که در سال 2006 ، وارد به عنوان مدیر لویدز انتخاب شد این انتخاب کمی عجیب به نظر میرسید؛ چراکه او صاحب دکترا در رشته شیمی بود و تحقیقاتی درباره فناوری نمایش کریستال مایع میکرد و سابقهای نیز در تجارت کالا داشت، اما وارد معتقد است تحقیقات علمی آموزش خوبی برای ورود به کسب و کار بوده است. انضباط موجود در کار تحقیقی تفکر عقلایی را تقویت میکند. کار تحقیقی نیاز به انرژی زیادی دارد. شما دائما مجبور هستید برای بودجه بجنگید و درگیر سیاستهای پیچیدهای میشوید. به ویژه هنگامی که مساله برنده شدن در کسب یک بودجه پژوهشی مطرح باشد، شما باید تا حدی نقش یک فروشنده را ایفا کنید.
وارد کار خود را در بازار مالی با شرکت بریتیش پترولیوم (BP) آغاز کرد. در اوایل کار، آقای وارد پستهای شغلی زیادی را بر عهده گرفت که یکی از این شغلها، تجارت مشتقات اوراق بهادار بود. واگذاری این مسوولیت به وارد در واقع نوعی اعتماد از روی احترام به سوابق علمی وی بود؛ چراکه وارد در آن زمان هیچ تجربه ای در امر تجارت نداشت. در حین اجرای این مسوولیتها وارد با عملیات مالی مختلف آشنا شد و تجربیات سودمندی در زمینه روشهای پیچیده محاسبه و خرید و فروش ریسک به دست آورد.
در سال 1999، وارد BP را رها کرد و مدیریت شرکت مبادله نفت خام بینالمللی که یک شرکت مبادله کالای در لندن بود، را بر عهده گرفت. گرچه سیستم داد و ستدها نوین بود، اما عملیات مبادلات یک روش قدیمی بود. در پست شغلی جدید به عنوان مدیر اجرایی، وارد تجارت الکترونیک را در شرکت پایهگذاری کرد. به اینترتیب، شرکت قادر بود، راه خود را در بازار جدید باز کرده و بازار وسیعی را برای خود ایجاد کند، اما این ایده برای تاجران این نوع مبادلات چندان خوشایند نبود. وارد در این رابطه میگوید: «هنگامی که شما راه و روش کسی را در انجام کسب و کار و درآمدزایی به چالش میکشید، در واقع خود را به شدت مورد تهدید قرار میدهید».
وارد که در پرونده کاری خود فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته، مشکلترین قسمت کار در بازار مالی را کسب اعتماد میداند. او میگوید: «شگفتآور است که اعتماد افراد چه ساده از دست میرود و در مقابل چه زمان طولانی برای بازسازی آن نیاز است.» او میافزاید: «انتظارات در حال تغییر هستند. امروز دیگر اینکه بگویید فلان اقدام را برای کسب سود کردهاید کافی نیست. سهامداران، کارکنان و مشتریان توقعی اندکی بالاتر دارند. آنها از مدیران در بخش مالی انتظار امانتداری دارند. آنها از من به عنوان یک مدیر انتظار دارند، هنگام تصمیمگیری به جای پیروی از دیگران به این فکر کنم که با توجه به شرایط کدام اقدام درست است. امروزه مسوولیتهای شخصی یک مدیر به مراتب بیشتر از گذشته هستند.»
منبع: Knowledge@wharton
مترجم: ايمان موحد
- مقالات مرتبط: