من به اين نتيجه رسيدهام كه همه افراد از توانمندي بالقوه براي تبديل شدن به كارآفرين موفق برخوردارند؛ اما در نخستين گام به سوي كارآفريني بايد عناصر كليدي را در جاي درست و مناسب آن قرار داد. من براي اين عناصر كليدي عنوان ده قانون طلايي را انتخاب كردهام.
حالا سوال من از شما اين است كه آيا روياهاي خود را يك به يك دنبال كردهايد؟ كداميك از روياهايتان از همه مهمتر و بزرگتر است؟ آيا روياها و بلندپروازيهاي خود را به درستي ميشناسيد؟ اگر چنين نيست، بررسي كنيد و ببينيد غريزه كارآفريني درون شما از چه زماني به خواب رفته يا به چرت زدن افتاده است؟ اما پيش از آنكه پاسخ سوال مرا بدهيد بهتر است سري به دوران تحصيل در مدرسه بزنيم.
حتما يادتان هست كه وقتي دانشآموز مدرسه بوديم، انجام هر كاري برايمان امكانپذير به نظر ميرسيد. قطعا هيچ دانشآموز دبستاني در سن مثلا هفت سالگي نميتواند يك خلبان آموزش ديده هواپيما و مالك يك هواپيماي شخصي باشد؛ اما در چنين سن و سالي اين امكان برايمان وجود دارد كه دستهايمان را از دو طرف مثل بال هواپيما باز كرده با تقليد صداي موتور يك هواپيماي جت پرسرعت، وزوزكنان در اطراف اتاق يا صحن حياط مدرسه شروع به دويدن كنيم و با اين كار احساس پرواز با هواپيما را در خود به وجود آوريم. اين همان قوه تخيل ماست كه به ما در ساخت و ايجاد مجازي هر چيزي كه طالب آن هستيم كمك ميكند. در دوران كودكي، دنياي ما در تخيلاتمان شكل ميگيرد و به ما جرات ميدهد تا وانمود كنيم همه چيز در حيطه اختيار ماست.
كودكان در دبستان و به هنگام زنگ تفريح، قوه تخيل خود را براي خلق مجازي انواع شخصيتها، بازيها، سرگرميها و حتي طرح و توطئهاي پيچيده به منظور سرگرمكردن خود و همكلاسيهايشان به كار مياندازند. گاهي اوقات هم بچهها بهطور مشترك از قوه تخيل خود براي فعال كردن روياهاي خود استفاده ميكنند. همه ما چنين تجربههايي را در دوران كودكي آزمودهايم. حتي در مواقعي كه در خانه يا مدرسه همبازي نداشتهايم، با كمك گرفتن از قدرت تخيل براي خود همبازي فرضي ساختهايم.
حالا به من بگوييد در سنين بزرگسالي تا چه حد از قدرت تخيل خود براي خلق مجازي چيزهايي كه دوست داشتهايد، استفاده كرده است؟ چه تعداد از شما خوانندگان اين كتاب، تاكنون خود را با بازيهاي فرضي محصول قدرت تخيل خود سرگرم كرده است؟ اگر سن شما كه اينك مخاطب سوال من هستيد بيشتر از شانزده سال باشد، به ندرت ممكن است به اين سوال پاسخ مثبت دهيد. اگر چنين است به من بگوييد آن همه قوه تخيلي كه در دوران كودكي در شما وجود داشت، كجا رفته است؟ آيا بايد اجازه دهيم هرچه از دوران مدرسه فاصله ميگيريم و پا به دنياي واقعي ميگذاريم چشمه روياهاي بزرگ و قوه تخيل ما بخشكد و تبخير شود؟ آيا ما نبايد بخش كوچكي از اوقات زندگي خود را به تفكر و بارور كردن تخيلاتمان اختصاص دهيم؟ چرا بايد آنقدر در مسائل زندگي روزمره غرق شويم كه ديگر جايي براي پرداختن به روياهايمان باقي نماند.
به اعتقاد من داشتن يك جريان سيال تخيل، امري حياتي براي هر كارآفرين موفق است و بايد جايگاه والايي در خط فكري او داشته باشد. قوه تخيل خود من همواره در غليان و تب و تاب بوده است. به شما هم توصيه ميكنم اجازه دهيد قوه تخيلتان جان بگيرد و مثل من در جوش و خروش باشد. ميدان دادن به قوه تخيل به منزله رها كردن افسار غول كارآفريني است كه در درون، وجود دارد و بيتابي ميكند. به شما اطمينان ميدهم اگر چنين كنيد حتما كامياب خواهيد شد. هر اندازه قوه تخيل شما بيشتر فوران كند، آن غول خفته، زودتر از خواب بيدار خواهد شد. فعال شدن قوه تخيل همچون جرقهاي است كه باعث ميشود چراغ انبوهي از ايدهها و تفكرات بكر و نوين در ذهن شما روشن شود و شما بتوانيد در روشنايي آن به سوي اهداف بزرگ گام برداريد.
من به اين نتيجه رسيدهام كه همه افراد از توانمندي بالقوه براي تبديل شدن به كارآفرين موفق برخوردارند؛ اما در نخستين گام به سوي كارآفريني بايد عناصر كليدي را در جاي درست و مناسب آن قرار داد. من براي اين عناصر كليدي عنوان ده قانون طلايي را انتخاب كردهام. ده قانون طلايي من عبارتند از:
قانون اول: ترسيم چشمانداز
قانون دوم: استفاده از قدرت نفوذ و تاثيرگذاري شخصي
قانون سوم: تقويت حس اعتماد به نفس
قانون چهارم: تعهدپذيري
قانون پنجم: دست به كار شدن
قانون ششم: به دنبال نتيجه كارها رفتن
قانون هفتم: زمانبندي درست كارها
قانون هشتم: داشتن پشتكار
قانون نهم: دقت عمل در كارها
قانون دهم: داشتن قدرت درونيابي (شم تشخيص امور).
اين پاورقي در روزهاي زوج چاپ ميشود.
۳۰ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۲۰:۳۱ قبل از ظهر