من چگونه برای سازمانم افراد نوآور را پیدا کنم و چگونه نوآوری را در خودم پرورش دهم؟
من چگونه برای سازمانم افراد نوآور را پیدا کنم و چگونه نوآوری را در خودم پرورش دهم؟
اینها سوالاتی هستند که مدیران ارشدی را که متوجه این نکته ميشوند که توانایی نوآوری «چاشنی پنهان» موفقیت در سازمانها است درگیر خود ميکنند. متاسفانه بسیاری از ما چیز زیادی در مورد اینکه چه چیزی فردی را نوآورتر از دیگران ميکند، نميدانیم. شاید هم به همین دلیل است که ما تحت تاثیر هیبت کار آفرینانی همانند استیو جابز Apple، جف بزو Amazon و پیر امیدیار eBay قرار ميگیریم. این افراد چگونه به این ایدههای بسیار جدید دست ميیابند؟ اگر فهمیدن طرز کار این مغزهای برتر امکان پذیر بود، بقیه ما با مطالعه این موارد چه چیزهایی را ميآموختیم؟
تحقیقات نشان ميدهند که در بسیاری از سازمانها مدیران ارشد خودشان مسوولیتی برای دادن ایدههای جدید احساس نميکنند. بلکه آنها معمولا مسوولیت ایجاد فضایی مناسب برای نوآوري در سازمان را روی شانههایشان احساس ميکنند. در مقابل، مدیران ارشد سازمانهای نوآور کاملا متضاد این تفکر عمل ميکنند. آنها خلاقیت را به عهده دیگران نميگذارند، خودشان این کار را ميکنند.
ولی آنها چگونه این کار را انجام ميدهند؟ تحقیقات، پنج مهارت کشف را شناسایی کردهاند که مدیران بسیار نوآور را از دیگران متمایز ميکند. این مهارتها عبارتند از: ارتباط دادن، سوال پرسیدن، مشاهده کردن، آزمایش کردن و شبکه زدن. تحقیقات نشان ميدهد که مدیران نوآور نسبت به سایر مدیران 50درصد زمان بیشتری به این پنج مهارت اختصاص ميدهند و این پنج مهارت با هم چیزی است که ما به آن نام دیانای خلاقیت ميدهیم و خبر خوب این است که اگر شما این دی ان ای را ندارید، ميتوانید آن را در خودتان ایجاد کنید.
چه چیزی نوآوران را متفاوت ميکند؟
فرض کنید که شما یک برادر دو قلوی همسان دارید. به شما یک هفته فرصت داده ميشود که برای کاری بسیار جدید ایده بدهید. شما تصمیم ميگیرید که در اتاقتان بنشینید و با خودتان فکر کنید که چه ایدهای ميتوانید بدهید و در مقابل برادرتان 1- با ده نفر شامل یک مهندس، یک موسیقی ساز، یک پدر خانه نشین و یک طراح در مورد این کار جدید صحبت ميکند 2- سه سازمان نوآور جدید التاسیس را بازدید ميکند که ببیند آنها چه کار ميکنند. 3- پنج محصول تازه به بازار آمده را ميآزماید 4- پروتوتایپی که خودش ساخته است را به پنج نفر نشان ميدهد و 5- سوالات «اگر من این کار را امتحان ميکردم چه؟» و «چرا شما این کار را ميکنید؟» را حداقل روزی ده بار در خلال این رابطه برقرار کردنها، مشاهده کردنها، آزمایشها و غیره از خودش ميپرسد. شما فکر ميکنید که کدام یک شما یا برادرتان در نهایت به یک ایده نوآورتر که قابل پیادهسازی هم باشد دست پیدا خواهید کرد؟
مهارت کشف 1: ارتباط دادن
ارتباط دادن موضوعات، مسائل، سوالات یا ایدههای در ظاهر بیربط به یکدیگر یکی از مهارتهای بنیادی در دی ان ای فرد خلاق است. برای اینکه بفهمیم ارتباط دادن چگونه کار ميکند، ابتدا باید از عملکرد مغز در این مورد آگاه باشیم. مغز انسان اطلاعات را مانند یک دایرهالمعارف ذخیره نميکند که شما بتوانید کلمه «تئاتر» را در ردیف حرف «ت» پیدا کنید. بلکه این کلمه را به هر تجربهای که از این موضوع در زندگی داشتهایم ربط ميدهد. برخی از این ربط دادنها ممکن است کاملا منطقی باشند مانند ربط دادن به تئاتری که یک بار دیدهایم، ولی برخی دیگر ممکن است در ظاهر مشخص نباشند. درست همانند ترس از روی سن رفتن زمانی که یک کودک بودیم. ورودیهای جدید، ارتباطات جدیدی را به وجود ميآورند که در برخی موارد به ایدههای جدید منجر ميشوند. همانطور که استیو جابز مرتب این موضوع را بيان ميكند: «خلاقیت ربط دادن موضوعات به یکدیگر است.» استیو جابز ميتواند ایده روی ایده بدهد چرا که یک عمر را صرف تجربه کردن چیزهای جدید و ظاهرا بیربط به یکدیگر کرده است.
ارتباط دادن درست همانند یک ماهیچه روانی است که ميتواند با استفاده کردن از سایر مهارتهای کشف، قویتر شود. همانطور که نوآوران این رفتارها را از خودشان نشان ميدهند، آنها توانایی ربط دادن موضوعات به یکدیگر به شیوههای جدید را در خودشان افزایش ميدهند.
مهارت کشفی2: سوال کردن
بیش از پنجاه سال پیش پیتر دراکر قدرت سوالات بر انگیزاننده را توصیف کرد: «کار دشوار و مهم، پیدا کردن جوابهای درست نیست، پیدا کردن سوال درست است.» نوآوران همیشه سوالاتی را ميپرسند که بدیهیات را زیر سوال ميبرد. به عبارت دیگر: «آنها «غیرقابل تردید» را زیر سوال ميبرند.» افراد نوآور به موقعيت فعلی خودشان راضی نیستند و به همین دلیل هم مرتب با خودشان فکر ميکنند که چگونه ميتوانند دنیا را تغییر دهند و از خودشان ميپرسند: «اگر این کار را بکنم، چه اتفاقی ميافتد؟»
برای اینکه کار آفرینان نوآور سوالات موثری بپرسند، کارهای زیر را ميکنند.
از خودشان ميپرسند: «چرا؟»، «چرا که نه؟» و «اگر...؟» بسیاری از مدیران سعی ميکنند بفهمند که چگونه ميتوانند فرآیندهای فعلی را بهبود بخشند (چگونه ميتوان فروش را در تایوان افزایش داد؟). کارآفرینان نوآور از سوی دیگر، پیش فرضها را زیر سوال ميبرند (اگر ما وزن این محصول را نصف کنیم، چه تاثیری روی ارائه کالای ما ميگذارد؟).
برعکس واقعیتها را تصور ميکنند. نوآوران ميتوانند دو ایده کاملا متناقض را به صورت همزمان در سرشان داشته باشند، بدون اینکه مجبور باشند یکی از آنها را بر دیگری ارجحیت دهند. به این ترتیب آنها ميتوانند گزینهای را خلق کنند که بر هر کدام از این ایدههای متناقض برتری دارد.کارآفرینان نوآور معمولا دوست دارند نقش وکیل مدافع شیطان را بازی کنند. به این ترتیب که با چیزی که به آنها گفته ميشود مخالفت ميکنند و طرف مقابل را مجبور به توجیه کردن حرفی که ميزند ميکنند. به این ترتیب آنها ميتوانند به ایدههای کاملا جدیدی دست پیدا کنند. محدودیتها را با آغوش باز بپذیرید. بسیاری از ما محدودیتهایی همانند استفاده از منابع محدود یا محدودیتهای تکنولوژیکی را تنها زمانی در فکرهایمان لحاظ ميکنیم که به موقعیتهای دنیای واقعي مياندیشیم. ولی در واقعي سوالات عالی همواره روی ذهن ما محدودیت ميگذارند و باعث ميشوند ما به این ترتیب به ایدههای جدید دست پیدا کنیم. برای مثال یک مدیر نوآور چنین سوالی را از خودش ميپرسد که «اگر دولت، ما را از فعالیت کردن با مشتریهای فعلیمان منع ميکرد چه ميکردیم؟»
مهارت کشفی 3: مشاهده کردن
مدیران نوآور معمولا ایدههای غیر معمول کسب و کار را از طریق موشکافی کردن در رفتار مشتریان بالقوه به دست ميآورند. زمانی که آنها دیگران را از نزدیک نگاه ميکنند، سعی ميکنند درست همانند یک جامعهشناس یا یک روانشناس عمل کنند. آنها سعی ميکنند رفتار افراد را زمانی که زندگی روزمرهشان را ميکنند، ببینند و فکر کنند که آنها چرا برخی کارها را به یک شیوه خاص انجام ميدهند و نه به صورت دیگر. نوآوران همواره در رفتار مشتریان، رقبا و همکاران به دنبال جزئیات رفتاری کوچک هستند تا به این ترتیب بتوانند راههای جدیدی برای انجام دادن کارها بیابند.
مهارت کشفی 4: آزمایش کردن
زمانی که به آزمایشها فکر ميکنیم، به یاد دانشمندانی با لباسهای سفید یا خلاقان بزرگی چون توماس ادیسون ميافتیم. درست همانند دانشمندان، مدیران خلاق هم همواره به دنبال آزمودن ایدههای جدید هستند. به این ترتیب که همواره سعی ميکنند پروتوتایپهایی از هر ایدهای درست کنند و از آنها استفاده کنند. درست همانطور که ادیسون ميگوید: «من شکست نخوردهام. بلکه توانستهام ده هزار شیوهای را کشف کنم که کاری را با استفاده از آنها نميتوان انجام داد.» دنیا آزمایشگاه این افراد است. بر خلاف مشاهده کنندهها که تنها دنیا را نگاه ميکنند، آزمایشکنندهها سعی ميکنند تجربههای جدیدی را بیابند و به این ترتیب سعی کنند به سوالات قدیميبه شیوه ای جدید جواب بدهند. افراد خلاق، آزمایش کردن را بخش اصلی هر کاری که ميکنند قلمداد ميکنند. یکی از قویترین آزمایشهایی که افراد نوآور ميتوانند خودشان را درگیر آن کنند، زندگی کردن و کار کردن خارج از کشور است. تجربه نشان ميدهد که هر چه فردي کشورهای بیشتری را دیده باشد و در آن زندگی کرده باشد، احتمال نوآور بودن او در دادن محصولات جدید، روندهای جدید و کسب و کار جدید افزایش ميیابد. در واقع اگر مدیر عامل سازمانی قبل از مدیر عامل شدن حداقل یک تجربه کار خارج از کشور داشته باشد، سازمانش نتایج مالی بهتری از خودش نسبت به سازمان مشابهی که مدیر عاملش چنین تجربهای ندارد از خود نشان ميدهد.
مهارت کشفی 5: شبکه سازی
صرف زمان و انرژی برای یافتن و آزمودن ایدهها از طریق افراد متنوع و مختلف این امکان را برای افراد نوآور فراهم ميکند که بتوانند موضوعی را از رویکردهای مختلف ببینند. برخلاف اکثر مدیران که تنها زمانی به دنبال افراد دیگر ميروند که به چیزی نیاز داشته باشند، کارآفرینان نوآور از راه خود خارج ميشوند و سعی ميکنند با افرادی با ایدههای جدید ملاقات کنند تا به این ترتیب بتوانند دامنه دانششان را گسترش دهند. به همین دلیل هم سعی ميکنند که به کشورهای دیگر سفر کنند و افرادی با دنیای متفاوت از دنیای خودشان را ملاقات کنند.
آنها همچنین در کنفرانسهای تکنولوژیکی و غیره شرکت ميکنند؛ چرا که در این کنفرانسها افراد مختلفی از همه نقاط جهان گرد هم ميآیند تا بتوانند ایدهها و پروژههای جدیدی را عرضه کنند.
تمرین، تمرین، تمرین
تمرین کردن رفتارهایی که ما در این مقاله شرح دادیم، براي اينكه اين ايدهها در نهایت بتوانند به ایدههای جدید کسب و کار و خلاقیت در محیط کار بینجامند، ضروری هستند. مهمترین مهارت برای تمرین کردن پرسیدن است. پرسیدن چرا و چرا که نه، ميتواند محرك مهارتهای دیگر باشد. سوالاتی را بپرسید که هم روی تفکر شما محدودیت بگذارند و هم این محدودیتها را حذف کنند، به این ترتیب شما ميتوانید مشکل یا فرصتی را از زوایای مختلف ببینید.
سریما نازاریان
منبع: HBR
۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱:۳:۵۴ قبل از ظهر