در
استودیوی کار آرنالدو پومپودورو در میلان نقشه جهانی دیده میشود که روی آن نقاط خاصی با پرچمهای کوچکی آراسته شدهاند
که گویی خاطره تصویری مکانهایی
هستند که آثار این هنرمند بزرگ در آنها قرار دارند. وجود این پرچمها
بر روی نقشه جهان، همانند نمودار استراتژی جنگی ارتشی است که لشکریان خود را در دورترین نقاط قارهها و
اقیانوسها صفآرایی کرده است و اصیلترین
سربازان این جنگ هنری مجسمهها هستند. این مجسمهها اشکال هندسی و حکاکی شدهای از جنس برنزند که هنر ویژه و
نوگرایانه آرنالدو را یادآوری
میکنند. آرنالدو به پیروی از مجسمهسازان دوره رنسانس، آثار پیچیدهای را ارائه میدهد که تلفیقی استادانه از
هنر و صنایع دستیاند و کلیه
جزییات را با مهارتی مثال زدنی به تصویر میکشد.
شور و گرمای آرنالدو
همواره او را به دام پروژههای وسیع میاندازد. در واقع جواهرات ساخته او با ویژگی خاص جنیستیشان پیچیدگیهای
لطیف روح او را کنایه میزنند.
کارهای
آرنالدو دارای چنان ظرافت خاص و شاعرانهای است که باعث تاثیر هرچه نیرومندتر آنها
میشوند.
<آرنالدو
پومپودورو> مبدع سبک جدیدی در هنر
جواهرسازی است که با آن
رابطه تازهای میان طلا، سنگهای قیمتی و آناتومی زنان ایجاد شده که با روحیه هوشمندانه و جنبشهای معاصر هنر همآواست.
این هنرمند سعی نموده تا با به
کار بردن طلا، حس نوینی را به زن ها القاء کند. او کلیه مدلهای قراردادی جواهرات زنانه را با ارائه تندیسهای
گوهری خود متحول کرده است. جواهرات ساختهشده این
هنرمند آناتومی فیگوراتیو را به شکل کاملا هنری به نمایش
میگذارند.
به نظر
خودت چه گروهی از بانوان ساختههای شما را بیشتر میپسندند؟
- زن
های متهور و تحصیلکرده! اگر زنی واقعا بخواهد جسور باشد من او را حمایت میکنم. حتی گاهی پیش آمده که بعضی از
بانوان جواهرات ارزشمندی را تکه تکه
کردهاند تا سنگهای آن را به من بدهند که روی یک کار جدید سوار کنم. من جذابیت تندیسهای جواهر را با بهرهگیری
از درخششان ایجاد میکنم.
در آغاز
کارم ساخت جواهر را با حکاکی روی کاتل بون شروع کردم. مصالحم مواد
اولیه حساس و ویژهای بودند. به طور همزمان ایده تندیسسازی را هم شروع کردم به طوری که وقتی مشغول کندهکاری و برش
برای تهیه قالبهای خود بودم
مرحله جوش و لحیم را هم انجام میدادم.
ساختههای
شما، انقلابی عظیم در زمینه هنر ـ صنعت جواهر سازی به وجود آوردهاند. چگونه به
چنین مرحلهای رسیدید؟
-حدودا
اوایل دهه ۶۰ بود که برای یک پرنسس رومی یک چیز تزیینی ساختم. این پرنسس با دستانی مملو از الماس به دیدن من
آمد. او بسیار زیبا بود و به همین
دلیل به او پیشنهاد ساختن بالاقطعه ای از طلا و الماس دادم که از اجزاء مختلفی تشکیل شده بود و بر جلوه وی میافزود.
اما همسر او با این طرح من
موافقت نکرد و این قطعه هیچ وقت ساخته نشد. بعدها این ایده را در طراحــیهای مربوط به کلئوپاترا اجرا کـــــردم.
از کارهـــای دیگــــرم صحنهای
مینی مالیستیاست که برای اورنلا وانونی ساختهام.
<ورساچی> لباسی سیاه رنگ برای او
طراحی کرده بود و من احساس کردم که باید این همه سادگی
را با روح و رنگ جواهرات شکست.
برای او جواهری طراحی کردم که تمامی پشت دستش را تا مچ میپوشاند.کار دیگری را برای
ناندا پیوانو طراحی کردم. من و طلاسازم حدود دو ماه
روی طرح بازوبندی برای او کار کردیم. من طلای براق
نمیخواستم و به همین دلیل روکشی خاص از طلای فشرده خالص به یک ورقه طلای ۱۸ عیار اضافه کردم. این کار، تندیس کوچکی
بود که به دور بازو پیچیده میشود.
او قول داد که بعدها آن را به مؤسسه من هدیه کند. به یاد دارم که در دهه ۶۰ به دلیل یکی از کارهایم مورد تمسخر
واقع شدم. این کار طراحی گردنبدی
نازک و بلند برای یک زن بود. این گردنبند مدل یقه اسپایکی (یقهای تیز و میخی شکل) بود که در نهایت زیبایی، ظرافت و
کشیدگی طراحی شده بود. بعدها این جواهر به
ایالات متحده رفت و با استقبالی کم نظیر مواجه شد.
چه برههای
از تاریخ هنر در طلاسازی مورد توجه شماست؟
- من
جواهرات مربوط به قرون وسطی و هنر <اتروسکان> و همچنین زیورآلات <ماسایی> را
که مانند لباس برای زنان و مردان استفاده میشدند
دوست دارم. با الهام از ملکه کارتیج ( زن افتخارآفرینی که از محکومین
دلجویی میکرد) جواهری برای کریستوفر مارلو طراحی کردم که تمامی پشت او را میپوشاند. برای طراحی این جواهر
کاملاً مدلهای آفریقایی در ذهنم
بودند. کارهای ساخته شده از طلای موجود در موزه لیما حقیقتا مورد تحسین من بودند.
میشود
این گونه گفت که جواهرات من تصاویر ظریف و کوچک شدهای از مجسمههایم هستند.
شما در <پیتر روبیا> آموزشگاه دولتی< T.A.M > را برای
تدریس کارهای هنری فلزی تأسیس کردهاید، دراین باره توضیح دهید...
- زمانی
که پسر بچهای کوچک بودم همیشه از این که نمیتوانم در رشته هنر
ادامه تحصیل دهم اندوهگین بودم. بعدها به عنوان مهندس راه و ساختمان شروع به کار کردم و این شانس ناگهانی من بود که
پل کله (نقاش سوییسیالاصل مدرنیست
که در آلمان خدمت هنری میکرد) را به طور تصادفی در کتابخانه محلی دیدم. بعد از آن دیدار بود که ساخت اولین
کارهای ابداعی خود را شروع کردم.
اما فقط در میلان بود که آنقدر آسایش خاطر داشتم که بتوانم کار هنری خاص خود را انجام دهم. در این آموزشگاه، حدود ۲۰
دانشجو که از آکادمیهای هنر
فارغالتحصیل شدهاند حضور دارند که با گذراندن این دوره با نحوه استفاده از ابزارهای متعدد ساخت فلزات آشنا میشوند
تا هم برای ساخت جواهرات مهیا شوند و هم
بتوانند مجسمه بسازند.
بودجه
این آموزشگاه را شورای شهر تأمین کرده است. متأسفانه به دلیل مشغولیت
بیش از اندازه به کارهای خودم و مؤسسهام شخصاً قادر به نظارت مستقیم بر این آموزشگاه نیستم.
در
آینده تمایل به ساخت چه نوع جواهراتی دارید؟
- جواهرات <اتروسکان>، تاج تیودولیندا و زیورآلات بربرها همیشه مورد تحسین من بودهاند.
و در
آخر...
- من
مایلم تا سبک خاصی را در هنر طلاسازی به ارث بگذارم. شاید جام زشت و معمولی قهرمانی فوتبال دنیا یا مجسمه جایزه
اسکار را طراحی کنم. به طور کلی
درصددم که راحتترین روش را برای ساخت تندیسهای طلا و جواهر ابداع کنم!