با درک آثار
"سوان بیکاکی Sevan Bicaki
"به این موضوع پی میبریم که نوعی خودباختگی و شیفتگی بیحد و حصرکه سرچشمهاش میتواند
تشویق آگاهانه
باشد،
الهامبخش اقدامات وی بودهاست. در غیر اینصورت چه کسی میتوانست از میان جریانات
سهمناک اقیانوسهای ناشناخته به سلامت به درآید و یا برای ارایه هر یک از کلکسیونهای جدید خود تا این درجه حرفه و
تجربیات هنریاش را
به خطر اندازد.
پدرش بازیگر تئاتر
بود و تمایل بسیاری داشت تا به دلایل بیعلاقگی پسرش برای رفتن به مدرسه بداند. از این رو هنگامی که سوان ۱۲ ساله
بود او را به آتلیه هنری
"هوسپ کاتاک" واقع در "کوهاسیاین Cuhaci inn "برد تا در آنجا نزد او به شاگردی بپردازد. البته ما درباره میزان شناخت پدر
نسبت به استعداد
پسرش اطلاعی نداریم.
سوان با وجود آنکه
بسیار جوان بود تمامی کار، هستی و آرزوهایش را معطوف حرفهاش مینمود. در ۱۸ سالگی او به درجهای از موفقیت
دست یافت که میتوانست
کارگاهی افتتاح کند.
کار وی بیشتر جنبه تقلیدی داشت زیرا از این راه کسب درآمد میکرد
با این حال از هیچ کوششی فروگذار نبود و سعی داشت ابتکاراتی را از خود نشان دهد و کارهایش فقط تقلید نباشد.
تااینکه ۵ سال
پیش
کلکسیون بینظیری را عرضه نمود که بر اساس وقایع تاریخی استوار بود: عثمانیها عنوان طرح
وی بود.
برای ارایه این اثر ۵/۱ سال وقت صرف کرد. بخش اعظم کلکسیون دومش مبتنی بر فلسفه خاور دور شامل سنگهای رنگی
و قیمتی بود. او
بازتاب نور الماس را میستایید و هدف خود را خلق آثار منحصر به فرد عنوان میکرد.
هنگامیکه گولر
سابانسی رییس سابان سی هولدینگ در ضیافتی در آنکارا حلقه طراحی شده توسط او را در دست کرد، او
شهرت بسیاری یافت. زیرا
تصویر سلطان سلیم عثمانی و نوشتههایی از او را روی حلقه نقاشی کرده بود. موفقیت او
حاصل کارهای ظریفی است که با دقت بسیار میتوان به آنها پی برد.