هر چیزی را که
مشاهده میکنم میتواند الهامبخش من شود.تصور میکنم مدل زیبایی را که در دست تهیه دارم با مهارت هرچه تمامتر
برای شما ساخته
شدهاست.
از این به بعد بهتر است طراحی هنرمندانه واژههای کتب مقدس اسلامی و مورد علاقه خود را بر روی طلا و نقره پیدا کنید،که
می تواند با زیبایی فوقالعادهشان
زینت بخش گردن شما شود. این گفتههای "آزا فهمی" طراح مشهور جواهر مصری است؛ کسی که در زمینه هنر طراحی
جواهرانقلابی
بهپا
کرده است و آن را در سطح بینالمللی به شهرت رسانیده است.
برای هر یک از آثار
حیرتانگیزش یکسال را صرف تکمیل آنها می کند، تا تبدیل به جواهراتی شوند که بهراستی هنر و زیبایی را به نمایش
بگذارند.
طرحهای منحصر به
فرد، سنتی، محلی و قومی آزا فهمی مدرن و شیک قلمداد می شوند و قابل استفاده برای هر مناسبتی هستند. آنچه سبب
ممتاز نمودن آثارش از
دیگران میشود، تلفیق خصوصیات فرهنگی با هنر است. آنها ترکیبی از خوشنویسی به
زبان عربی و نمادهای عینی هستند. بدین طریق او معتقد است که پیامش را به ما میرساند. موضوع جالب دیگر آناست که هر
چیز از جمله شعر و
شاعری، طبیعت، پرندهها، گلها، درختان و حتی آیات، ضربالمثلها و پیشینه فرهنگیاش میتواند
الهام بخش طرحهای جدید او شود.
او در شمال مصربه
دنیا آمده است و معتقد است که هیچ چیز بهطور اتفاقی رخ نمیدهد، حتی ورود او به دنیای جواهرات بیهدف صورت نگرفته
است.او تحصیلات خود را
در حوزه طراحی داخلی و هنری زیبا در دانشگاه" هلوان" Helwan در قاهره Cairo تکمیل کرد و پس از آن به همکاری با دولت پرداخت. این زمانی بود که
کتابی تحت عنوان "جواهرات قرون وسطی در اروپا" نظرش را جلب نمود. وی بخشی
از حقوقش به خرید این کتاب اختصاص داد و با این اقدام خود، اولین گام را برای شروع سفری جدید و اکتشافی برداشت.
در آوریل ۱۹۶۰، او
شغلش را ترک گفت و به شاگردی نزد استاد"خانخالیلی Khan khalili " در مرکز جواهرسازی قاهره پرداخت. در آنجا
قبل از ورود به
دانشگاه
پلیتکنیک لندن مقدمات این حرفه را آموخت و سپس به تکمیل مهارت خود ادامه داد. وی
میگوید که در آغاز سرمایه کافی برای کار با مواد گرانبها نداشته است، اما با این وجود او توانست با گذشت زمان
طرحهایش تکامل کند،
سرمایه بیشتری به دست آورد و کار با مواد گرانقیمتی چون طلا و سنگهای قیمتی را
آغاز کند. ترکیب طلا و نقره در قالب جواهر چنان موفقیتآمیز بود که سرانجام عناوین تجاری را به خود اختصاص
دادند.
فهمی میگوید: مادرش
او را دیوانه میپنداشت زیرا که او شغل پردرآمدی را از دست داده بود و دوباره از اول خط و به عنوان یک شاگرد
شروع به کار مینمود. با
اینحال او اقدام خود را صحیح دانست و معتقد بود که به زودی اطرافیانش به ارزش کار او پی خواهند برد.