بسیاری از گرایشهای طبیعی موجود در سازمان همواره بر ضد بازده مدیریتی عمل می کنند ، مثلاً مدیران به سوی فرصتهای مختلف موجود در بازار جذب می شوند و توجه همزمان به این فرصتها باعث کاهش بازده مدیریتی می شود.
« افزایش بازدهی مدیریت » نیروی مدیریت مهمترین منبع یک سازمان است . اگر این منبع همزمان صرف بهره برداری از فرصتهای متعدد و گوناگون شود ، حتی بهترین راهبردها هم به سختی امکان اجراء شدن ، خواهند داشت . یکی از دشوارترین وظایف مدیریت ، قراردادن خود و سازمان در مسیر «راهبرد صحیح» است . برای حل این مشکل مدیران از نسبت «بازده مدیریتی» (ROM) استفاده می کنند .
مهمترین پرسش این است که ، چرا همه مدیران مستقیماً برای به حداکثر رساندن بازده مدیریتی خود اقدام موثری نمی کند ؟ پاسخ چنین است :
۱- بسیاری از گرایشهای طبیعی موجود در سازمان همواره بر ضد بازده مدیریتی عمل می کنند ، مثلاً مدیران به سوی فرصتهای مختلف موجود در بازار جذب می شوند و توجه همزمان به این فرصتها باعث کاهش بازده مدیریتی می شود .
۲- مدیران معمولاً به سراغ مشکلی که بزرگتر به نظر می رسد و یا مشتریانی که توقعات بیشتری دارند ، می روند .
۳- برنامه هایی مانند بازبینی عملکرد سازمان ، که سبب رشد دیوانسالاری می شوند .
افزون بر موارد گفته شده ، استفاده از بازده مدیریتی به عنوان یک راهنما ، به راستی کار دشواری است .
بکار گیری موارد زیر بازده مدیریتی را افزایش می دهد:
- مشخص کردن مشتریان ، پروژه ها و سرمایه گذاریهایی که خارج از حد و مرز راهبردهای سازمانی است ؛
- تنظیم متغیرهای اصلی عملکرد در راستای تامین یک هدف مشخص؛
- توجه و به خاطر سپردن معیارهای کلیدی برای تشخیص فرصتهای مهم ؛
- استفاده از کاغذ بازی و فرایند های مدیریتی تنها در موارد ضروری ؛
- آگاهی از این مسئله که کارمندان به آنچه سبب هوشیاری مدیریت سازمان می شود ، آگاه هستند و همواره به آن توجه می کنند .
۲۵ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۰:۳۲:۳۹ قبل از ظهر