هنگاميکه به نوآوری مياندیشیم، اغلب نوآوری در محصول به ذهنمان ميرسد. اما نوآوری در فرآیند، بازاریابی و مدیریت نیز، لازم است.
1- وجود اعتماد و حمایت در سازمان لازم است. اگراين دو عنصر در سازمان نباشد و افراد در حمایت از تفکر خلاق همکاران خود بی میل باشند، شانسی برای نوآوری وجود ندارد. اگر افراد با یکدیگر روراست نبوده، نسبت بهايدههای یکدیگر حسادت ورزند، به بدی از یکدیگر سخن گفته، چاپلوسی یکدیگر را نمایند و به ویژه علاقهاي به همکاران خود نداشته باشند، شکی نداشته باشید که به طور حتم تمام آن خلاقیت و نوآوری خاموش خواهد شد.
2- همواره میلی به انجام ریسک و قبول شکست به عنوان تجربهاي برای یادگیری وجود دارد. ترس از شکست، یکی از سختترین موانع در راه خلاقیت است.
چنانچه افراد بدانند که احتمال زیادی برای شکست وجود دارد و به فرصتهای آينده آنان لطمه وارد مينماید، به ندرت وارد عرصه خلاقیت ميشوند. اين ترس ميتواند ناشی از احتمال وجود یک تنبیه واقعی همچون از دست دادن شغل گرفته تا سادهتر از آن، مورد تمسخر قرار گرفتن باشد.
3- نوآوری ميبایست چالشهای عمده و توانایی بسط دادن فکر را به همراه داشته باشد. یک فکر کنترل شده عموما نميتواند خلاق باشد. سازمانهای کمي هستند که ظرفیت فکری اعضای خود را واقعا گسترش ميدهند و بسیاری از آنها تمایل دارند تا وظایف ناچیزی که نیاز کمي به درونداد خلاق دارد را به کارمندان خود محول نمایند. آيا افراد سازمان شما واقعا به چالش کشیده ميشوند ؟
4- اين تصور که ايدههای خوب تنها از آن ماست، در سازمانها بسیار به چشم ميخورد. تاریخ نشان ميدهد که درصد بالایی از نوآوریها، خارج از آن حیطههای دانشی است که ما تصور مينماییم. همواره باید آماده پذیرش تفکرات دیگران بود.
5- لازم است در سازمان به جای گرایش به پاسخگویی و عکسالعمل، نوعی گرایش خلاق وجود داشته باشد. افراد در یک سازمان خلاق، نگرشی مثبت نسبت به همه چیز دارند. آنها به جای آنکه برای فرار از باخت بازی نمایند، برای برد بازی ميکنند. آنها آينده خود را خلق مينمایند، نه آنکه از گذشته خود محافظت کنند. اگر اولویت سازمان شما در حل واکنشی مشکلات است، امكان کمي برای هرگونه خلاقیتی وجود خواهد داشت.
6- شوخ طبعی مثبت باید به عنوان منبعی مهم در نظر گرفته شود. اگر برخی اوقات، افراد خارج از کاری که انجام ميدهند، تنوع یا خندهاي نداشته باشند، باید با خلاقیت خداحافظی نمود. در بسیاری از موارد افراد نیاز دارند تا راحت باشند و کارهای احمقانه و خنده دار انجام دهند. خبر خوب اين است که توانایی استفاده از شوخ طبعی و مزاح به عنوان یک منبع، صرف نظر از کمک به خلاقیت، فواید بسیار دیگری نیز دارد.
7- افراد باید نسبت به کار خود، شور و اشتیاق داشته باشند. جایی که شور و اشتیاق نباشد، خلاقیت نیز وجود ندارد. برای افراد دشوار است که از انرژی خلاق خود، در ارتباط با اموری که آنها را به وجد نميآورد، کمک بگیرند. اشتیاق با داشتن دیدگاهی محرک، قابل دسترس و عینی، همراه با میزان مناسبی از اعتماد به نفس به وجود ميآید.
8- تکنیکهای شبیه سازی تفکر خلاق، همراه با توانایی استفاده از آنها به شیوه خودانگیخته، باید فراگرفته شوند. راههای جالبی برای شبیهسازی تفکر خلاق و وارد نمودن افراد به قلمرو خلاقیت وجود دارد. اعتماد به مشاوران خبره در امر خلاقیت، برای ايجاد بهترین ظرفیت فکری در شما و همکارانتان، اغلب ميتواند راهحل خوبی باشد.
9- باید دانست که خلاقیت و نوآوری چیزی نیست که با ضربه کلیدی روشن و خاموش شود. محیط نیز ميبایست خلاقیت را در همه جهات به همراه داشته باشد. محیط پیرامون باید خلاق به نظر آيد، خلاق احساس شود و خلاق بوییده شود. حتی وارد شدن به چنین محیطی، ميتواند افراد را سرزنده نماید.
10- کارها باید بدون هرگونه قضاوتی انجام گیرند. صحبت کردن خیلی آسانتر از عمل کردن است! بسیاری از ما به نظر ميآید نوعی تمایل ذاتی نسبت به ارزیابی داشته باشیم. سخت است که بدون فکر در مورد درستی یا نادرستی مطلبی، به آن گوش فرا دهیم. تمرین زیادی لازم است تا اطلاعات را حقیقتا بدون هیچ گونه ارزیابی و خوب و بدی، دریافت نماییم. چگونه ميتوانيم رفتاری به دور از هر گونه قضاوت را در سازمان خود داشته باشیم؟
11- فرآیند خلاق/نوآور باید توانایی کشف آينده را داشته باشد. اطلاعاتی در مورد گرایشها، محرکها، انواع تکنولوژی و قابلیتهای در حال ظهور، ميتوانند خوراک قویاي برای ايدههای فردا باشند. رفتن به سمت امکانات قوی فردا خیلی بهتر و موثرتر از فرار کردن از مشکلات امروز است.
12- ترس از عدم موفقیت نیز سد دیگری در مقابل خلاقیت و نوآوری است. افراد باید بدانند که اگر خلاقیت را در خود رشد دهند، شغل خود را از دست نداده و آيندهشان را به خطر نمياندازند. آنها نیاز دارند تا در بیان پیشنهادها و ايدههای خود در محیط کار، احساس امنیت و آزادی نمایند.
13- محیط پیرامون ميبایست فرصتهایی را برای انجام کارههایی غیر از کارهای روتین و روزمره افراد و زمانی را برای پرداختن آنها به آنچه علاقه دارند، فراهم نماید. قانون اتصال بیان ميدارد که هیچ گاه چیز جدیدی خلق نميشود، بلکه امور به شیوههای خلاق تر دوباره ترکیب ميشوند؛ پس نوآوری شامل یافتن آن ترکیبات جدید در محیطی خلاق ميباشد.
14- هماهنگی مناسبی میان فرد، بازخورد تیم و اعتبار ايده و تفکر خلاق باید وجود داشته باشد. اگر افراد احساس نمایند که اعتبار خلاقیت آنها به تیم دیگری داده ميشود، عقبنشینی مينمایند. خلاقیت اغلب امری ظریف و شخصی است و وجود یک محیط تیمي قوی، برای افرادی با خلاقیت بالا که میل دارند توسطايدههایشان شناخته شوند، ميتواند ناامید کننده باشد.
15- به وعدهها باید ارزش داد. اگر ميگوییم کاری را انجام ميدهیم، حتما باید انجام دهیم. ممکن است کمي عجیب به نظر آيد؛ ولی در اکثر سازمانها، وعدهها ارزشی ندارند و از قلم ميافتند. اگر قرار باشد نوآوری اتفاق افتد، اين رویه باید تغییر نماید. در محیطی که وعدهها معنایی ندارند، شانس کمي برای خلاقیت و نوآوری پایدار وجود خواهد داشت. عمل به تعهدات در سازمان شما به چه میزان است؟
16- جریان بازی از اطلاعات در سازمان لازم ميباشد. مدیریت کتاب باز( خواندن کتابهایی با ارزش و بهروز نمودن اطلاعات)، دانش و اطلاعات لازم را برای استفاده از قابلیت خلاقیت و نوآوری به افراد داده و نیز باعث ميشود تا افراد بخواهند ايدهها و خلاقیت خود را آزاد نمایند. قابلیتی که اغلب افراد از خود بروز ميدهند، ارتباط قوی با میزان اطلاعاتی دارد که به آنها داده شده است.
17- جو فیزیکی نیز لازم است تا خلاق باشد. اکثر محیطهای سازمانی بیش از اندازه تصفیه شدهاند؛ در حالی که رشد تفکر خلاق بیش از هر چیز، در پی ارتباط با مسائل پیرامونايجاد ميشود. محیطهای کاری بايد کمتر قوانین و محدوديتها و بیشتر امکانات موجود را در ذهن افراد تداعی نمایند.
18- برای دستیابی به خلاقیت و نوآوری لازم است تا جایگاه خود را در هر یک از موارد گفته شده ارزیابی کرده و بهاين فکر نمایید که چگونه تغییر کنید. کار سادهاي نیست؛ اما ارزش تلاش کردن را دارد. اين مساله در مورد کسب و کار نیز ميتواند صدق نماید. برای مثال، موضوع جو، تنها به سالم بودن هوای داخل فروشگاه نميپردازد. آيا نوعی فراخواندن به نظر نميآید؟ آيا اگر شخصی به درون فروشگاه نگاه نماید، بهاين معنا نیست که نظرش جلب شده و قصد دارد به داخل آمده و اجناس شما را از نزدیک ببیند؟ آيا موزیکی در حال پخش شدن هست؟ حتی اگر مشتریاي در فروشگاه نباشد، آيا محیط خوشحال به نظر ميآید یا بیروح؟ اگر به اين مسائل خوب بیاندیشید، خواهید دید که به هیچ وجه پیش پا افتاده نميباشند. همیشه به مشتریانی که وارد ميشوند، لبخند بزنید و به آنها خوشامد بگویید. به آنها بدون در نظر گرفتن ظاهر و اخلاقشان توجه نمایید. اين مساله به ویژه در ارتباط با مشتریاي که از محصول خریداری شده خود در یک یا دو روز پیش یا حتی یک هفته پیش، ناراضی است، بسیار مهم است. این موارد ضروری نیستند، بلکه حیاتی ميباشند. مهم نیست چگونه آنها را به کار ميبرید؛ اما اگر هر کدام از آنها را از قلم انداخته یا حذف نمایید، مشتریان ناخودآگاه بیاعتماد و بدبین ميشوند. پس تلاش نمایید تا هر زمان ميتوانید، در تمامي این موارد مهم، به بهترینها دست یابید؛ چرا که اگر امیدی به باز نگاه داشتن درهای خود به سوی مصرفکنندگان دارید، اين مساله یک امر مهم به شمار ميرود.
۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۹:۲:۱۲ بعد از ظهر