اگر یک نظام
حمایتی مدیریت وجود نمی داشت که حل خلاقانه مشکل را پرورش دهد و نوآوری را دنبال کند، هم «پرسی
اسپنسر» و هم «اسپنس
سیلور» در اندیشه های خلاق خود نمی توانستند موفق شوند .
درهر مورد ویژگیهای خاصی در سازمانهای آنها
موجود بود که توسط مدیران
اطراف
آنها پرورش یافته بود و بدعت گذاری آنها را امکان پذیر ساخت .
همان طور که در مبحث قبلی آورده شد، اصول
مدیریت برای نوآوری شامل 3 اصل عمده است :
(1
جداسازی افراد از یکدیگر، جورکردن افراد با هم
2) نظارت و گوشزدکردن
3) پاداش به افرادی که چندین نقش را ایفا می
کنند .
همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه
اند . خلاقیت و نوآوری
چنان به هم درآمیخته اند که ارائه تعریف مستقلی از هرکدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است
درحالی که نوآوری عملی
ساختن آن اندیشه و فکر است
.
برای آنکه ایده جدیدی خلق شده و توسعه یابد،
باید نیروهای پیش برنده بر نیروهای بازدارنده غلبه کنند و شرایط به گونه ای باشد که نیروهای پیش برنده ما را به سوی
نظر و شیوه جدید رهنمون
گردد. در زمینه فنون و تکنیک های خلاقیت و نوآوری شیوه های متنوعی مانند تحرک مغزی، ارتباط اجباری، تجزیه و تحلیل
مورفولوژیک (ریخت
شناسانه)،
گردش تخیلی، سوالات ایده برانگیز تفکر موازی مدنظر بوده که عمده این روشها در راستای
رفع انسدادهای ادراکی و پرورش نوآوری نقش تسهیل کنندگی دارند. شاید یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان
خلاقیت و نوآوری در
سازمان ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف موردنظر است . طبق نظر «برنز
» (burns) و «استالکر
» (stalker) ساختار زیستی یا ارگانیک ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است .
طبق آخرین دستاوردهای علمی، عوامل موثر
درخلاقیت و نوآوری به چهار دسته تقسیم شده، این عوامل عبارتند از :
به کارگیری وجذب نیروهای خلاق و نوآور به سازمان، امکانات مناسب
تحقیقاتی ومالی برای
کوششهای نوآورانه،آزادی عمل کافی در انجام فعالیتها و تلاشهای خلاق همچنین به
کارگیری نتایج حاصل ازفعالیتهای خلاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق. درخاتمه ذکر این نکته ضروری است که تبادل
فرهنگی میان سازمانها و
در کنار هم قراردادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و ایجاد محیطی که در
آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله می گردند همه تسهیلاتی است که مجموعه سازمانی را به سوی نوآوری و خلاقیت
سوق می دهد .