بزرگترین مشکل سازمان های موفق این است که
در زمان قرار گرفتن در اوج و به هنگام پیروزی به طور طبیعی، کرخ و
ایستا می شوند. چرا که آنان وضع موجود را بهترین می دانند و متوجه نیستند که
همه چیز در اطرافشان در حال تغییر است. لذا پس از
یک دوره موفقیت با آمدن رقیبان جدید، تغییر ذائقه ها و تغییر زمانه،
پله های سقوط و نزول یکی پس از دیگری طی می شود. آنان اگر نتوانند با
فرایند تغییر از خواب بیدار شوند به مرگ و نیستی کشیده
خواهند شد. با این حال سوال اساسی این است که سازمان ها برای موفقیت و
انجام روندی رو به رشد چه باید کنند؟
سازمان های پیروزمند، می توانند ضمن بهره
گیری از امتیازهای کوتاه مدت، برنامه های راهبردی و دراز مدت خود را
نیز برای نوسازی آماده کنند. آنها در سایه نوآوری های ابتکاری و برنامه
های راهبردی تغییر، وضع سازمان خود را دگرگون می
کنند. سازمان های مبتکر می توانند با قرار دادن گام های نوآوری در روند
فعالیت خود، توانمندی های امروز را پایه توانمندی
های فردا قرار دهند. مدیران باید برای پیروزی در حال و آینده،
همزمان
به دو فعالیت جداگانه بپردازند:
نخست اینکه، پیوسته در بهتر
کردن
توان رقابتی کوتاه مدت بکوشند. که این امر به افزایش تعادل در میان
کارکنان،
ساختار، فرهنگ، راهبردها و فرایندها، نیاز دارد. به منظور کارایی
در
این فعالیت ، باید در جنبه های بنیادین کار خبره بود. کارایی به
تنهایی،
پیروزی دراز مدت را تضمین نمی کند. حتی پیروزی امروز، می تواند
موجب
شکست در آینده باشد. بنابراین، برای بدست آوردن پیروزی پایدار،
مدیران
باید در یک فعالیت دیگر نیز استاد باشند:
شناخت زمان و مکان نوآوری و تغییرات سازمانی.
نوسازی سازمانی
نیازمند به چیرگی در ساز و کار نوآوری و ایجاد تغییر در سازمان
است.
مدیران برجسته توان چیرگی همزمان در حال و آینده را دارند.
اینگونه توانمندی،
برای بدست آوردن پیروزی درازمدت، بسیار حساس است. همه مدیران،
ابزار
اینگونه برتری ها و کاربرد آنها را خوب می شناسند. این ابزار به
مدیران
کمک می کنند تا معماری سازمان خود را به عهده گرفته، پیوسته محیط
کار
افراد را به خوبی اداره نمایند. همچنین ساز و کار نوآوری و راه های
ایجاد
تغییر در سازمان را ژرف تر بشناسند.