مدیریت یا ریاست؟!

مدیریت یا ریاست؟!
در گذشته های بسیار دور، «مدیر» در رأس یك بنیان آموزشی _ فرهنگی قرار می گرفت و خودمحوری یكی از شاخص های رفتاری او بود؛ رفتاری كه باعث می شد تا همه چیز و همه كس از او دستور گرفته و بی توجه به درستی یا نادرستی كلام او، فرمانبردار باشند.
در گذشته های بسیار دور، «مدیر» در رأس یك بنیان آموزشی _ فرهنگی قرار می گرفت و خودمحوری یكی از شاخص های رفتاری او بود؛ رفتاری كه باعث می شد تا همه چیز و همه كس از او دستور گرفته و بی توجه به درستی یا نادرستی كلام او، فرمانبردار باشند.اكنون اما؛ «مدیر» هرچند در رأس یك بنیان آموزشی _ فرهنگی قرار می گیرد، اما بی تردید تعاریف جدید علم مدیریت، رفتارهایی را از او انتظار دارد كه اگر جز این باشد، نه تنها خود، بلكه مجموعه تحت سرپرستی خویش را نیز به قهقرا خواهد برد و از منظر دیگر، موفقیت تحصیلی دانش آموزان در گرو آموزش و پرورش به شیوه ای دیگر است و بدیهی است مدیری كه در مسیر رهبری آموزشی قرار گرفته، می تواند در این میان نقش مؤثری داشته باشد.
●نخستین حركت
مارس ،۲۰۰۵ آرتورلوین رئیس دانشكده تربیت معلم دانشگاه كلمبیا پژوهش خود درباره «سیستم آموزشی» و یافتن سیستم آموزشی كارا را با پرسشی به این مضمون كه كدام سیستم آموزشی، می تواند ضامنی برای موفقیت تحصیلی دانش آموزان و ارتقای سطح آموزش و پرورش آنها بوده و مدیران چه جایگاهی در برنامه های آموزشی دارند؟ آغاز كرد.
وی مقالات خود را به صورت گزارش هایی درباره آموزش، برنامه های آموزشی و سیستم های آموزشی دانشگاه ها و مراكز آموزشی كشورهای گوناگون بویژه آمریكا به چاپ رساند.
در توضیح مقاله های لوین آمده بود: «بسیاری از برنامه های آموزشی و پرورشی كه در مدارس و دانشگاه ها به اجرا درمی آید، كیفیت آموزش را از شرایط نامطلوب به نامناسب و در نهایت فقر مطلق آموزشی پیش می برد.»
هرچند این گزارش ها و توضیحاتی كه در ضمیمه آنها به چاپ رسید، جنجال های بسیاری را به ویژه در آمریكا به همراه داشت، اما مسئولین آموزشی را با پرسشی قاطع و تأثیرگذار مواجه كرد كه؛ «اولاً، متولیان آموزشی بویژه مدیران، خود به چه نیازهای آموزشی نیازمندند و در ثانی، كدام برنامه آموزشی می تواند به عنوان شیوه ای صحیح و كارا تضمین كننده موفقیت تحصیلی دانش آموزان باشد؟»
پژوهش های نوین نشان داد تنها یك چهارم از برنامه های مدارس و مراكز آموزشی متمركز بر «آموزش» به معنای واقعی آن بوده و سه چهارم دیگر صرف برنامه هایی غیر از نیازهای آموزشی _ پرورشی دانش آموزان می شود!
●تكمیل پژوهش ها
در تكمیل پژوهش های نوین، كنت لیت وود، كارن سی شور لوس، استفن اندرسون و كیلا والسترام پژوهشگران دانشگاه تربیت معلم كلمبیا، به صورت گروهی پژوهش های لوین را دنبال كردند، اما تمركز اصلی آنها بر روی نیازهای اساسی مدیران و آموزگاران بود.
این گروه پژوهشی پس از انجام پژوهش های گسترده ده شاخص را به عنوان مهم ترین نیازهای متولیان آموزشی به ویژه مدیران اعلام كردند:
۱- نیاز به رهبری و سیاست گذاری دقیق و صحیح (سیاست در حوزه مدیریت).
۲- تقسیم بندی درست وظایف به منظور پیشبرد برنامه ها.
۳- توجه به علایق هر یك از آموزگاران به منظور ارتقای سطح آموزش و پرورش.
۴- مدیریت كارا.
۵- آشنایی دقیق با پیشینه دانش آموزان (سابقه خانوادگی).
۶- تأسیس صندوق حمایت به منظور جمع آوری كمك های مالی.
۷- بهبود شرایط رفاهی _ آموزشی مدرسه.
۸- رسیدگی دقیق به وضعیت مالی و كارایی آموزگاران.
۹- بهبود شرایط كلاس ها به ویژه از جهت فضای آموزشی.
۱۰- آموزش به معنای واقعی و تخصیص بخش عمده ای از هزینه ها و برنامه ها به بخش آموزش و پرورش.
گروه پژوهشی دانشگاه كلمبیا در گام های بعدی تعریفی جدید از «مدیر و مدیریت» ارائه دادند؛ این گروه معتقدند مدیر به عنوان خط دهنده اصلی _ با تفسیر، تعریف و تجزیه و تحلیل موضوع ها، پیشامدها و موانع _ و عاملی تأثیرگذار _ با سازماندهی امور، تشویق و ترغیب همكاران، برقراری هماهنگی میان افراد و تشكیل گروه های فعال و حمایت از برنامه ها و طرح ها _ می تواند در رأ س هرم آموزشی قرار گرفته و امور را به راحتی رهبری كند.
بر همین اساس، آنها عقیده داشتند مدیر می تواند با تكیه بر سه شیوه پژوهشی، اطلاعات خود را گسترش داده و به اهداف مدیریتی خویش دست یابد:
۱- مطالعه موردی با نگرشی كلی به مسائل _ هرچند مطالعه موردی نوعی ریزبینی در مسائل و موضوعات بوده و آن را «پژوهشی میكروسكوپی» می دانند، اما می توان با نتیجه گیری كلی از یافته ها، آن را به پژوهشی فراگیر تبدیل كرد.
۲- بررسی كمی نتایج حاصل از مطالعات گسترده مدیریتی.
۳- بررسی كیفی نتایج حاصل از مطالعات مدیریتی.
به عقیده این گروه پژوهشی، مدیران با اتكا به این اصول، به راحتی می توانند مدیریتی درخور و شایسته داشته و دانش آموزان و آموزگاران را به سرمنزل مقصود برسانند.
یافته های نهایی
اشاره كردیم گروه پژوهشی دانشگاه كلمبیا، ده شاخص را به عنوان مهم ترین نیاز متولیان آموزشی اعلام كردند؛ در این بخش به بررسی ۶ نكته از مهم ترین نكات این ده شاخص می پردازیم:
سیاست در حوزه مدیریت
مدیر آزموده و مسلط، تأثیر بسزایی بر موفقیت و آموزش صحیح به دانش آموزان دارد. این مدیر با توجه به سه اصل، به اهداف خود دست می یابد؛
- جلب نظر افراد تحت سرپرستی خود شامل: آموزگاران، دانش آموزان و حتی اولیای دانش آموزان.
- ارتقای سطح آموزش و توسعه پتانسیل های آموزشی مركز آموزشگاهی خود با طراحی برنامه های آینده نگر و فراگیر.
- برقراری ارتباطی دوجانبه بین جامعه و مدرسه (كانالی دوسویه) و حركت كردن در مسیر نیازهای اجتماعی و اقتصادی جامعه با تربیت نسلی پویا و مسئول.در ادامه بررسی ها، پژوهشگران دریافتند اتخاذ سیاستی صحیح در حوزه مدیریت نیازمند رعایت ۱۲ اصل به عنوان اصول «سیاست گذاری مدیریتی» به این شرح لازم و ضروری بوده و عاملی مؤثر جهت ارتقای سطح آموزشی دانش آموزان خواهد بود؛
۱- انتخاب و اجرای برنامه ای صحیح كه از كارایی آن در امر آموزش مطمئن باشیم.
۲- حمایت جدی از برنامه های آموزشی با تمركز بر اهداف از پیش تعیین شده.
۳- شناسایی و اجرای استانداردهای برتر آموزشی.
۴- توسعه برنامه های آموزشی با رویكرد توسعه فراگیر و نه محدود و مقطعی.
۵- ارزیابی دقیق برنامه های آموزشی در حال اجرا و سنجش آنها با استانداردهای برتر آموزشی جهان.
۶- اجرای برنامه های آموزشی مبتنی بر اطلاعات پایه و مهم برای آموزگاران.
۷- هدف قرار دادن برنامه های آموزشی برتر جهان به منظور اجرا در مراكز آموزشی داخلی.
۸- مشخص كردن اهداف توسعه آموزشی برای جلوگیری از اتلاف زمان و بودجه.
۹- تشكیل گروه های آموزشی حرفه ای و متخصص در دوره های گوناگون آموزشی.
۱۰- جلوگیری از ریزنگری در برنامه ها و بررسی برنامه ها از دید كلی اما جامع و فراگیر، مدیران همه جانبه نگر و مسئولیت پذیر، مدیران موفقی خواهند بود.
۱۱- بررسی تأثیر برنامه های آموزشی و اصلاح دایمی برنامه ها.
۱۲- مدیریت به دور از تك روی.
●مدیریت مدرسه (مركز آموزشی)
در ساختارهای جدید مدیریتی آمریكا، بسیاری از مدیران با مشكلات دست و پاگیر و محدودكننده ای روبرو هستند.در واقع اجرای بسیاری از برنامه های آموزشی كارا، مستلزم مبارزه با بسیاری از موانع و حمایت بسیاری از نهادها و سازمان ها است. پژوهشگران تأكید می كنند، مدیریت فراگیر، نیازمند برنامه ریزی دقیق، ساختاری و فراگیر و مبتنی بر اصول مدیریتی صحیح و سنجیده است؛ از سوی دیگر مشاركت، كه امری ضروری در آموزش محسوب می شود، از سوی بسیاری از مدیران نادیده گرفته شده و تك روی در برنامه ریزی و اجرا در شیوه های مدیریتی بسیاری از مدیران به چشم می خورد.مدیریت صحیح زمینه ای جهت بروز استعدادها، افزایش پتانسیل ها و در نهایت موفقیت دانش آموزان، كه اصلی ترین هدف آموزش و پرورش هستند؛ می شود. ارتباط دوسویه میان مدیران،آموزگاران و اولیاء دانش آموزان عاملی جهت پیشبرد برنامه ها است.
●آموزش، نگرشی نو به مدیریت
در تایید پژوهش های لوین، گروه پژوهشی دانشگاه كلمبیا اظهار داشتند آموزش های دوره ای و كوتاه مدت راهكار مناسبی جهت آگاهی و تسلط مدیران بر وظایف و مسئولیت ها بوده و به این ترتیب مدیریت از دیدگاهی دیگر بررسی خواهد شد.آشنایی با تجربیات مدیران موفق، مطالعات موردی، آموزش های عملی و... راهكارهای مناسب دیگری جهت سطح ارتقای آگاهی مدیران است. این آموزش ها به ویژه اگر در جهت شناسایی كمبودها و نواقص با ارایه راهكارهایی جهت رفع نواقص همراه باشد، نتایج به مراتب بهتری را به دنبال خواهد داشت.
●آشنایی با پیشینه دانش آموزان
مطالعه پرونده تحصیلی دانش آموزان و از همه مهم تر اطلاع از وضعیت اجتماعی اقتصادی(Socioeconomic یاSES ) وفرهنگی خانواده هر یك از دانش آموزان از وظایف اصلی مدیران مدارس است؛ چرا كه به عقیده پژوهشگران ساختار اجتماعی _ اقتصادی و فرهنگی خانواده ها تأثیر مستقیمی بر روند آموزشی _ پرورشی دانش آموزان داشته و پژوهشگران از آن به عنوان زیربنای آموزشی _ پرورشی كودكان یاد می كنند. نحوه ارتباط والدین با فرزندان و والدین با اولیای مدرسه می تواند ترغیب كننده یا سركوب كننده بوده و كودكان را به شكست یا موفقیت تحصیلی رهنمون كند.
مدیران موفق با طراحی برنامه هایی چون؛ نظارت دقیق بر روند تحصیلی دانش آموزان در مدرسه و منزل با همكاری والدین و آموزگاران؛ اجرای برنامه های آموزشی برای والدین حتی اجرای برنامه های سوادآموزی برای والدین كم سواد یا بی سواد؛ حمایت های فرهنگی و اجتماعی _ اقتصادی به ویژه برای خانواده های پایین اجتماع؛ برگزاری برنامه ها و جلسه های مشاوره برای والدین و... كمبودها را جبران كرده و گام های مثبتی را جهت موفقیت تحصیلی دانش آموزان برمی دارند.
●بهبود شرایط آموزشی _ رفاهی مدرسه
شرایط و ساختار آموزشی _ رفاهی مدرسه بر دانش آموزان و روند فراگیری آنها بسیار مؤثر است.
یكی از شاخص های مورد بحث تعداد دانش آموزان هر كلاس به ویژه در دوره ابتدایی است. به طوری كه حداكثر تعداد دانش آموزان دوره ابتدایی در هر مدرسه باید بین ۳۰۰ تا ۲۵۰ نفر باشد كه این تعداد در دوره های راهنمایی و دبیرستان (این دوره ها در اروپا و آمریكا یك دوره آموزشی مستقل محسوب می شود) باید حداكثر بین ۷۰۰ تا ۶۰۰ نفر باشد.
هر چند مسأله كاهش تعداد دانش آموزان دوره های گوناگون تحصیلی (تمركززدایی مقطعی) از یك دهه پیش در همه كشورها بویژه كشورهای آسیایی، آمریكای لاتین، آفریقا و بعضی از مدارس اروپا آغاز شده است، اما موارد بسیاری از نقض این قانون دیده می شود.
تصمیم گیری آزادانه _ با مشورت و نه اعمال زور مدیر_ آموزگار و استقلال او در انجام امور نیز عاملی جهت افزایش صداقت در كار، افزایش پتانسیل های مهارتی_آموزشی، رضایت و خشنودی آموزگار و در نهایت ارتقای سطح آموزشی و موفقیت دانش آموزان است؛ برقراری تعادل میان دانش آموزان به ویژه از جهت فرهنگی و از بین بردن وضعیت نامطلوب «چند فرهنگی» (cllulticulturalism) از دیگر وظایف مدیران و آموزگاران است كه تحقق این امر حتی به صورت محدود در ساعات آموزشی و حضور دانش آموز در مدرسه ضروری و انكار ناپذیر است. اختصاص زمان مناسب و برگزاری كلاس های آموزشی برای آموزگاران و آشنا كردن آنها با استانداردهای آموزشی برتر، از دیگر راهكارهای موفقیت در امر آموزش است. توجه به پیچیدگی های برنامه های گوناگون آموزشی، از دیگر ظرایفی است كه مدیران باید بتوانند با تسلط بر برنامه ها، بر این مشكلات نیز فایق آیند؛ در واقع پیچیدگی ها كه لازمه بسیاری از برنامه های كار است، نباید بهانه ای برای گریز از اجرای این برنامه ها باشد.
●شرایط كلاس درس
بر طبق استاندارد، تعداد نفرات هر كلاس در دوره ابتدایی حداكثر تا ۱۵ نفر و در دوره دبیرستان حداكثر تا ۲۵ نفر است؛ اما نكته قابل توجه اهمیت دادن به كیفیت آموزش و جلوگیری از سهل انگاری، به بهانه تعداد اندك دانش آموزان است.كنترل كلاس درس بویژه در دوره های تحصیلی بالا، برای بسیاری از آموزگاران و حتی مدیران بسیار دشوار و پر اهمیت است و برقراری تعادل در تعداد دانش آموزان هر كلاس، روش مناسبی برای تسلط بر كلاس درس است.
تعداد اندك دانش آموزان، به آموزگار اجازه می دهد تا به صورت اختصاصی به تكالیف و مشكلات درسی هر یك از دانش آموزان رسیدگی كرده و آموزش به نحو احسن انجام شود.
هر چند بسیاری از پژوهشگران، فعالیت های گروهی را شیوه ای مناسب جهت تسریع روند آموزش می دانند، اما این شیوه تا زمانی كارا است كه آموزش متمركز و مفید به بهانه فعالیت گروهی، فراموش نشده و آموزش صحیح و دقیق در سایه فعالیت گروهی قرار نگیرد. غنای معلومات دانش آموزان به ویژه به صورت عدم تمركز بر مورد درسی خاص بسیار حائز اهمیت است، به این معنی كه تسلط دانش آموز بر روی همه موارد درسی، حتی به صورت متوسط مهم تر از مهارت ویژه وی بر روی یك یا چند مورد درسی است؛ بنابراین باید به آموزش هماهنگ دروس همت گماشت.
●و كلام پایانی
براساس آن چه در این پژوهش به آن اشاره شد، مدیران مدارس و دیگر سیاست گذاران آموزشی موظفند با انتخاب نگرشی جامع، كارا و آینده نگر نیازهای آموزشی دانش آموزان را به بهترین نحو پاسخگو باشند.
مدیران موفق با توانایی ویژه خود در كنترل و رهبری برنامه های آموزشی، می توانند اهداف از پیش تعیین شده برنامه ها را تحقق ببخشند. اصلاح نگرش ها، تشكیل ساختارهای جدید و كارآمد آموزشی، اصلاح ساختارهای آموزشی قدیمی و... راهی جهت توسعه فرهنگ و آموزش و پرورش جوامع است.
منبع خبر: روزنامه همشهری
  ۲۵ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱:۱۴ بعد از ظهر
شما اولین نفری باشید که نظر میدهد

 همین حالا نظر خود را ثبت کنید:

نتایج یافت شده: 0 مورد