دلم از روابط حاكم بین آدمها خیلی پر هست كه بجاش مفصل ازش میگم ولی یه چیز ناراحت كننده كه حتی در رفتار و ارتباط افرادی كه با هم رابط كاملا مسالمت آمیزومناسب و حتی عاشقانه دارند،گاه و بیگاه میشه دید،مشاجرات و درگیریهایی هست كه سر مسائل بعضا كم ارزش یا حتی بی ارزش بوجود میاد و مثل یه سوز سرد توی آسمون روابط اونها میوزه.
● روابطی با هزار چم و خم!
دلم از روابط حاكم بین آدمها خیلی پر هست كه بجاش مفصل ازش میگم ولی یه
چیز ناراحت كننده كه حتی در رفتار و ارتباط افرادی كه با هم رابط كاملا
مسالمت آمیزومناسب و حتی عاشقانه دارند،گاه و بیگاه میشه دید،مشاجرات و
درگیریهایی هست كه سر مسائل بعضا كم ارزش یا حتی بی ارزش بوجود میاد و مثل
یه سوز سرد توی آسمون روابط اونها میوزه.
نكته جالب توجه در همچین مثال،رفتار و طریقه مواجه شدن طرفین با موضوع و عكس العملهایی كه اونها در قبال هم بروز میدن هست.
اگر طرفین زیاد از هم خوششون نیاد و مخصوصا اگر از هم كمی كینه و دلخوری
هم داشته باشند تمام تلاش و نیرویی كه دارند را صرف این میكنند كه با
حرفاشون و كارهایی كه انجام میدند بیشتر طرفشونو بچزونند و حالشو اساسی
بگیرند تا شاید كمی از سنگینی كینشون كم بشه.البته نمیشه گفت كه در همچین
مواقعی تمام رفتار و گفتار تحت كنترل هست ولی خوب تا حد زیادی میتونه
متاثر از برخورد اولیه افراد با مشكل، و مسیری هست كه روند امور را در اون
قرار میدهند.
اگر به هم علاقه داشته باشند قضیه یكم جالبتر میشه.ممكن بدونند كه دارند
اشتباه میكنند و حق با طرف هست،ولی در عین پا فشاری بر مواضع بعضا اشتباه
خودشون،میخواهند از این مطمئن بشند كه طرف هنوز بهشون علاقه داره و برای
اینكه این قضیه حیاتی رو به خودشون ثابت كنند،دست به یه كار خطرناك
،ظالمانه و با هزینه ای بعضا سنگین میزنند.بله،غرور طرف را نشونه
میرند!!!یعنی كار رو به جایی میرسونند كه طرف تنها راهو برای برگشت به
حالت طبیعی و حل و فصل قضایا،در شكستن غرور خودش میبینه!!!
دیگه حالا فرقی نمیكنه كه حق با اون بوده یا نه.
بعضی وقتا چه راههایی میریم و چه هزینه هایی میكنیم!
● مبادله احساسی
در واقع شكی نیست كه طرفین در طی مسیر ارتباطیشون،برای تجدید قوا و بدست
آوردن اعتماد به نفس در مورد روابطشون،احتیاج دارند كه بارها و بارها از
علاقه همدیگر نسبت به هم مطمئن بشوند و اون رو حس كنند.ولی اینجا یك نكته
مهم وجود داره كه توجه نكردن به اون باعث میشه كه روند اتفاقات در مسیر
اشتباهی بیوفته و اون ااینه كه طرفین متوانند به جای اینكه برای حصول این
اطمینان طرف رو با یك چالش احساسی روبرو كنند،میتوانند به عنوان قدم
اول،خودشون یك رفتار احساسی مناسب كه نشون دهنده علاقه به طرف هست انجام
بدهند و در مرحله بعدی میتوانند منتظر یك جواب متناسب از طرف مقابل
باشند.این منطقی تر و ساده تر و همینطور كم هزینه تر به نظر میاد.
البته باید توجه داشت كه چنین داد و ستد احساسی باید در شرایط محیطی و
احساسی مناسب صورت بگیره.طوری كه توانایی پاسخ دادن مناسب به رفتارهای
احساسی نسبتا فراهم باشه و تحمیل و اجباری در میان نباشد.
در این شرایط میشه انتظار یك مبادله احساسی سالم با تضمین سود برای طرفین رو داشت.
●حل مشكلات به چه قیمتی؟
همیشه باید اینو در نظر داشت كه هزینه هایی كه آدما برای حل مشكلاتشون،از شخصیت همدیگر میكنند تقریبا اصلا به صرفه نیست.
به بیان دیگه وقتی یه طرف با خورد كردن یك تكه از شخصیت طرف مقابل،جایگاه
اون رو در مقابل خودش تنزل میده و به خیال خودش از این بهم خوردن موازنه
به نفع خود احساس رضایت میكنه،از این نكته غافل شده كه با این كارش یك
تكیه گاه و یك ستون از شخصیت طرفش رو در مقابل خودش نابود كرده و رابطه رو
به مسیری سوق داده كه در اون دریچه های احساسی بیشتری بسته هستند!
خوب،ادامه كار رو هم میشه حدس زد ....جو سرد و منجمد بین طرفین!
آب كردن این یخ هم دردسرهای زیادی داره كه برای خودش یه دنیاست.
اگر به آسیب شناسی این مشكلات بپردازیم شاید مسائل،بیشتر روشن بشوند.به
این كار توی پزشكی میگن پاتولوژی،عملیاتی كه طی اون به بررسی علل و عوامل
بوجود آمدن یك ضایعه می پردازند.
اصلا چرا یك بحث معمولی كه حالا به هر دلیلی بوجود آمده،تبدیل به یك
مجادله سنگین با فشار زیاد عصبی و احساسی میشه؟قضیه اینه كه یكی از دو نفر
یا هر دو نفر یه جای كار میزنن توی خاكی!
ما فرض میكنیم یك مشكل بوجود آمده.یكی از طرفین مثلا باعث این مشكل
هست.چرا؟خوب اینجا شاید باید این تقسیم بندی روانجام داد كه این مساله به
عمد به وجود آمده یا فقط اشتباهی در كار بوده.البته این تقسیم بندی معمول
در این مواقع هست.من هم برای كمك به درك بهتر به این تقسیم بندی تن
میدم،البته اعتقادی به این تقسیم بندی با این مرز بندیها ندارم.در ادامه
احتمالا دلیلشو میفهمید.
به هر حال اگه یك اشتباه بوده طرز برخورد طرف دوم مهم هست.مساله كه همیشه
افرادی كه نقش نفر دوم رو دارن باید در نظر داشته باشند اینه كه این دید
رو در خودشون تقویت كنند كه دیگر در گذشته كاری نمیشه كرد و هیچ چیز رو
نمیشه تغیر داد.پس عاقلانه باید با مساله كه در حال حاضر پیش رو دارند
روبرو بشوند.
حالا به این میرسم كه اشتباه،به عمد رخ داده باشه.خوب پس مسلما هدفی
داشته.اگر هدف قابل توجیه باشه كه هیچ.ولی ما فزض میكنیم كه تمام شواه و
دلایل،گواهی بر مقصر بودن طرف بدند و اون مسبب مطلق مشكل باشه.طوری كه
اصلا وجودشو مساوی بدونیم با مشكل!مخصوصا اگر مشكل اون توی یه گوشه از
اخلاقش باشه.خوب حالا چی؟
اشد مجازات رو پیشنهاد میكنید.نه؟
واقعا تلافی و مجازات و انتقام،كدام گوشه از شخصیت ماها رو ارضا میكند؟ و باز هم تكرار همون جمله:
به چه قیمتی؟
دومین کاری که برای روابط نزدیک و مزمن مانند روابط زناشویی ممکن مفید
باشه و از به وجود اومدن کلی از مسائل جلوگیری کنه،اعتقاد به تكثر گرایی و
قبول وجود انواع مختلف و گاه متضاد اخلاق هست که این عقیده نوعی از
همزیستی مسالمت آمیز رو به وجود میاره كه در اون اصطكاك های شدید كمتر به
وجود میاد.توقع انتباق صد در صد شخصیتی و فرهنگی برای طرفین،بیشتر از این
که غیر ممکن باشه،بچه گانه و کوته نظرانه هست.بگذارید منصف باشیم،ما می
خواهیم خودمون رو در آینه طرف ببینیم؟مسلما نه.چه بهتر که این آینه اول از
همه چهره خودش رو داشته باشه. البته این تكثر گرایی و قبول تفاوت و حتی
تضاد رو نمیشه به اصول و پایه های اخلاقی تعمیم داد.چون به هر حال اونها
یه سری اصول ثابت و پذیرفته شده هستن.
البته مسلما در زندگی روزمره سطح روابط در این حالت اصطكاكی نیست .بلكه یه
جور سطح جاری برای ارتباطات وجود داره كه اغلب بین افراد برقراره.پس نباید
نگران این بود كه در یك رابطه عادی همیشه باید انتظار یك مشكل جدید رو
داشت،این اصلا با نفس زندگی اجتماعی و همزیستی مسالمت آمیز جور در نمیاد.
تفاوت جالبی كه عصرحاضر برای زندگی آدما با نسلهای قبل بوجود آورده اینه
كه افراد به هیچ وجه سعی در تطبیق نمیكنند،یعنی انقدر در مسائل مختلف غرق
هستند كه بعضا حتی فرصت فكر كردن به اینجور چیزا رو ندارن.
شاید هم به خاطر اینه كه به هر حال كنشهای ارتباطی در یك اجتماع انقدر
زیاد هست كه در هر صورت افرادی كه یه نوع و حالت خاص اخلاقی رو دارا
هستند،دیر یا زود كسانی رو كه لا اقل به طور تقریبی همون شرایط و خصوصیات
اخلاقی رو دارند پیدا میكنند و دیگه نیازی به انجام تطابق و تحمل رو در
مورد افرادی كه با اونها سنخیت زیادی ندارند نمیبینند.
خوب این برای خودش مساله قابل توجهی هست.به عبارت دیگه همیت ارتباط و بر
همكنش رفتاری بین افراد یه جامعه هست كه نظام فرهنگی و حتی فراتر از
این،نظام امنیتی و اقتصادی یك جامعه رو تشكیل میده و به همین دلیل آینده
یك جامعه رو تحت تاثیر قرار میده.