"حیاتیترین کار و مسئولیت نسل ما این است که بازانگاری در مورد سازمانهای خود، اعم از خصوصی و دولتی همت گماریم".
"حیاتیترین کار و مسئولیت نسل ما این است که بازانگاری در مورد سازمانهای خود، اعم از خصوصی و دولتی همت گماریم". ( به نقل از کتاب بازانگاری نوشته تام پیترز )
در طول تمدن بشری، مقاطعی از تاریخ هستند که به دلیل انباشت پیشرفتهای پیشینه بشر، انگارهها یا پارادایمهای گذشته جوابگوی نیازهای علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی او نیستند. در این برهههای تاریخی است که شاهد تحولات شدید در جوامع انسانی هستیم و بروز پدیدهای که در زبان علمی، "دگرگونی انگاره" یا پارادایم شیفت نام دارد.
واژه پارادایم شیفت را اولین بار توماس کوهن در تبیین چگونگی تحولات در علوم به کار برده است. وی پیشرفت در علوم را در قالب این پدیده تشریح میکند و اظهار میدارد که هرگاه در یک علم چارچوب پذیرفته حاکم، جوابگوی سوالات مطروحه در آن زمینه علمی نباشد پدیده پارادایم شیفت اتفاق میافتد و آن علم وارد چارچوب وسیعتری میشود که بتواند پاسخی برای پرسشهای موجود داشته باشد. برای مثال در علم هندسه زمانی که پارادایم یا انگاره حاکم بر هندسه مسطحه جوابگوی پرسشهایی که بعد سومی را میطلبید، نبود پارادایم شیفتی در این علم پدید آمد و هندسه فضایی مطرح گردید.
پژوهشها نشان میدهد که دگرگونیهای بنیادین از این دست در زندگی آدمی در هزاره اول، هر هزار سال اتفاق میافتد، در هزاره دوم بشر هر صد سال شاهد این پدیده بوده است و اما پیشبینی میشود که در هزاره سوم هر ده سال یک پارادایم شیفت در زندگی ما روی دهد. آگاهی از این مطلب از این رو قابل توجه است که در هر یک از این دگرگونیهای بنیادین لازم است که ما در انگارههای خود تجدیدنظر کنیم که اگر چنین نکنیم گیج و مبهوت، از تفسیر رویدادهای پیرامونمان درمانده شده، توان استفاده از فرصتها را از دست داده و مغلوب تهدیدات خواهیم بود.
نکته جالب این که پیروزان تاریخ، زنان و مردانی بودهاند که توانستهاند از فرصتهای بی شمار پیش آمده که از ویژگیهای این دوران دگرگونی است بهترین بهرهبرداری را کنند و برعکس بازندگان آنانی بودهاند که در چمبره رخوتها گرفتار آمده و تهدیدات برآمده از تحولات بر آنان چیره گشته است. این بازندگان، دایناسورهای محکوم به نابودی در زمانه خویشند.
پیتر دراکر، پدر مدیریت مدرن، در این خصوص به مدیران امروز هشدار میدهد که:
هرچند سال یک بار تحولی شدید اتفاق میافتد. انسان از گسلی میگذرد. ظرف دو سه دهه آینده، جامعه آرایش خود (نگاهش به جهان، اصول پایهاش، ساختار اجتماعی و سیاسیش، فن و هنر و نهادهای عمدهاش) را تغییر میدهد. پنجاه سال بعد دنیایی میبینیم به کلی جدید . کسانی که پس از تحول زاده شدهاند نمیتوانند دنیایی را که پدربزرگها و مادربزرگها در آن زندگی کرده یا حتی دنیایی که پدر و مادر خودشان در آن زاده شدهاند را مجسم کنند. اما با دگرگونیهای بنیادین این زمانه،پدیدههایی که سی سال پیش دیدنی بود،رفته رفته به مرحلهای میرسد که همه اثر خود را نمایان کند. این واقعیتها شالوده تجدید ساختار کسب و کار در جهان میشود.
مدیران باید بدانند که در دورانی به سر میبرند که هر روز "روز از نو است و روزی از نو". هر روز بازیای نو آغاز میشود و قوانین بازی هر روز از نو نوشته می شود. مدیران آگاه میدانند در چنین زمانهای امور مسلم دیروز به خرافههای فردا تبدیل خواهند شد و به گفته مایکل پورتر : آینده به روی افراد و سازمانهایی بسته خواهد بود که یارای گریز از جاذبه گذشته را ندارند.
بر مدیران هوشمند است آگاه باشند در مسیری قرار داریم که نقشه راهی در دست نیست و حتی نمیدانیم که راه چیست. تنها چیزی که میدانیم این است که وضعیت کنونی با معیارها و استانداردهای دیروز قابل تعریف نیست. چنانچه تام پیترز میگوید: امروز نیازمند آموزش خود برای شرکت در بازی نو و بی سابقهای هستیم؛ چیزی که آن را بازانگاری نامیدهایم.
پس پند هشیاران را به گوش گیریم و بازبینگاریم، باز بیندیشیم؛و باز بسازیم!
منبع خبر: دکتر فریبا لطیفی
۲۵ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۳:۲۳:۴۹ قبل از ظهر